- ثقلین - http://thaqalain.ir -
اواخر سال ۱۳۶۱ به عنوان مسئول تعاون وارد جهد شدم و همان سال از طرف جهاد به بستان رفتم. همان اوایل خدمت با میرزا ابراهیمی آشنا شدم. او کاملاً ناشنوا بود، امّا رانندهی خوبی محسوب میشد و خیلی هم بیباک بود. در عملیّات حلبچه و خرمال، چند ترکش به شکمش خورده و مجروح شده بود. وقتی بچّهها خواستند او را به عقب اعزام کنند، قبول نکرد. گوشهای نشست و با دست ترکشها را از شکمش بیرون کشید و مجدداً به خط برگشت. آقای ابراهیمی همان روز شهید شد، امّا درس بزرگی به همرزمان خود داد.
منبع: کتاب رسم خوبان ۴ ـ صبر و استقامت ـ صفحهی ۳۹/ خاکریز و خاطره، ص ۱۱۰٫
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%aa%d8%b1%da%a9%d8%b4%e2%80%8c%d9%87%d8%a7-%d8%b1%d8%a7-%d8%a8%db%8c%d8%b1%d9%88%d9%86-%da%a9%d8%b4%db%8c%d8%af/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.