تأملی در احادیث کثرت طلاق

صفر، سالروز شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) می باشد. به شهادت رساندن۲۸ حضرت(ع) ظلم بزرگی بود که بر وی و بر جامعه اسلامی رفت ولی خدشه دار نمودن شخصیت آن بزرگوار، ستم تاریخی مضاعفی است که در حق آن پیشوای راستین روا داشته شده است. آنچه می خوانید نقدی کوتاه بر بخشی از این ستم تاریخی است که به بهانه ایام شهادت آن بزرگوار تقدیم می شود.

یکی از آفتهای بزرگ و ویرانگری که در تاریخ اسلام بروز کرد و در دوره هایی شیوع و رواج بسیار داشته، جَعْل و وضع حدیث است. ساختن حدیث و انتساب آن به پیشوایان دینی به انگیزه های سیاسی، مذهبی و … از دوران حکومت بنی امیه، نضج گرفت و در دوران بنی عباس دوام یافت.

جعل و وضع، گاه برای پیراستن شخصیتهای منفور و آلوده حاکم اموی و عباسی صورت می پذیرفت و گاه برای تخریب و ضربه زدن به شخصیتهای برجسته.

 

 

امام حسن مجتبی(ع)، سبط اکبر پیامبر(ص) و دومین امام معصوم، از شخصیتهایی است که تیر مسموم وضع و جعل آن بزرگوار را نشانه رفته و نسبتهای ناروایی در قالب حدیث و روایت به وی داده شده است. روایتهایی از امامان شیعه نقل شده که ایشان، بسیار زن می گرفت و بسیار طلاق می داد تا آنجا که پدرش حضرت علی(ع) بر منبر رفت و مردم کوفه را از این امر بر حذر داشت. این روایتها که مبنای تحلیلهای نادرستی پیرامون شخصیت آن بزرگوار قرار گرفته، زمینه برداشتهای فقهی قابل تأملی نیز شده است. برخی فقها و محدثان بر پایه همین احادیث، فتوا به جواز تعدد طلاق داده اند.(۱)

در این مقال، تلاش می شود روایتهایی که امام مجتبی(ع) را «مِطْلاق» (بسیار طلاق دهنده) معرفی کرده مورد نقد قرار گرفته و بی مایگی و سستی آنها بر ملا گردد.

 

 

مع الاسف، این روایتها هم در منابع حدیثی و تاریخی شیعی آمده و هم در کتب تاریخ اهل سنت. نخست به نقلهای مختلف این مطلب اشاره می شود و سپس به پاسخگویی و نقادی آن می پردازیم. در نقل روایتها ترتیب تاریخی و زمانی کتب را منظور می داریم تا نقد به سهولت انجام شود.

 

۱ – اولین کتاب حدیثی شیعه که این مطلب در آن نقل شده کتاب محاسن برقی، نوشته احمد بن ابی عبداللّه برقی(م۲۷۴ یا ۲۸۲ق) است:

عن ابن محبوب عن أبی عبداللّه (ع) قال: اتی رجل امیرالمؤمنین(ع) فقال له: جئتک مستشیرا. ان الحسن و الحسین و عبداللّه بن جعفر خطبوا الیّ، فقال امیرالمؤمنین(ع): المستشار مؤتمن؛ اما الحسن فانه مطلاق و لکن زوّجها الحسین(ع) فانه خیر لابنتک.

مردی نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت: می خواهم مشورت کنم. حسن و حسین و عبداللّه بن جعفر از دخترم خواستگاری کرده اند [به کدام دختر دهم؟ [حضرت فرمود: کسی که مورد مشورت قرار گیرد؛ امین است. بدان حسن، بسیار طلاق می دهد. دخترت را به حسین تزویج کن زیرا برای دخترت بهتر است.

 

۲ – پس از محاسن، روایتهایی در این زمینه در کتاب کافی نوشته محمد بن یعقوب کلینی(م۳۲۹ق) نقل شده است.

الف) عده من اصحابنا عن احمد بن محمد عن محمد بن اسماعیل بن بزیع عن جعفر بن بشیر عن یحیی بن ابی العلاء عن ابی عبداللّه (ع) قال: ان الحسن بن علی(ع) طلّق خمسین امرأه فقام علی(ع) بالکوفه فقال: یا معشر اهل الکوفه لا تنکحوا الحسن فانه رجل مطلاق، فقام الیه رجل فقال: بلی و اللّه لننکحنّه فانه ابن رسول اللّه (ص) و ابن فاطمه فان اعجبه امسک و ان کره طلّق.(۲)

امام صادق(ع) فرمود: حسن بن علی پنجاه زن را طلاق داد. تا آنکه حضرت علی(ع) در کوفه به پا خاست و فرمود: ای کوفیان، به حسن دختر ندهید زیرا بسیار طلاق می دهد. مردی بر پا خاست و گفت: به خدا سوگند، چنین می کنیم. او فرزند رسول خدا(ص) و فاطمه است، اگر خواست همسرش را نگه می دارد و اگر نخواست طلاق می دهد.

 

ب) حمید بن زیاد عن الحسن عن محمد بن سماعه عن محمد بن زیاد بن عیسی عن عبداللّه بن سنان عن ابی عبداللّه (ع) قال: ان علیا(ع) قال و هو علی المنبر لا تزوّجوا الحسن فانه رجل مطلاق. فقام رجل من همدان فقال: بلی واللّه لنزوّجنه و هو ابن رسول اللّه و ابن امیرالمؤمنین(ع) فان شاء امسک و ان شاء طلّق.(۳)

امام صادق(ع) فرمود: علی(ع) بر منبر فرمود: به حسن دختر ندهید زیرا او مردی

پرطلاق است. مردی هَمْدانی بلند شد و گفت: به خدا سوگند چنین خواهیم کرد زیرا او فرزند رسول خدا و امیرالمؤمنین است. اگر خواست همسر را نگه دارد و اگر نخواست طلاق می دهد.

 

۳ – پس از کافی، این مضمون در کتاب دعائم الاسلام، نوشته نعمان بن محمد تمیمی قمی(م۳۶۳ق) آمده است:

عن ابی جعفر محمد بن علی(ع) انه قال: قال علی(ع) لاهل الکوفه: یا اهل الکوفه لا تزوّجوا حسنا فانه رجل مطلاق.(۴)

امام باقر(ع) فرمود: علی(ع)، کوفیان را مخاطب ساخت و فرمود: به حسن زن مدهید زیرا که بسیار طلاق می دهد. پس از این سه کتاب، کتب روایی دیگر با همین اسناد به نقل

این احادیث پرداخته اند.

 

شیخ حرّ عاملی(م۱۱۰۴ق) در کتاب وسائل الشیعه، دو روایت کافی(۵) و روایت کتاب محاسن(۶) را نقل کرده است. پس از وی، علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار به نقل این احادیث پرداخته است. وی روایت محاسن(۷) و کافی(۸) را نقل کرده و به جز آن از مناقب ابن شهر آشوب(۹) نیز همین مضامین را روایت کرده است.

همچنین محدث نوری، در کتاب مستدرک الوسایل، روایت کتاب دعائم الاسلام(۱۰) و مطلب نقل شده در مناقب ابن شهر آشوب(۱۱) را روایت کرده است.

 

 

به جز کتب حدیث، در پاره ای از کتب تاریخی که شیعیان تحریر کرده اند نیز این مطلب بازگو شده است. ابن شهر آشوب(م۵۸۸ق) در کتاب مناقب از قوت القلوب ابوطالب مکی، آن را روایت کرده است.

این مضامین در کتب حدیثی اهل سنت دیده نشد اما در تعدادی از کتب تاریخی آنان روایت شده؛ که فهرست وار بدان اشاره می شود:

 

۱ –  بلاذری(م۲۷۹ق) در انسـاب الاشراف(۱۲)

 

۲ – ابوطالب مکی(م۳۸۶ق) در قوت القلوب(۱۳)

 

۳ – ابوحامد غزالی(م۵۰۵ق) در احیاء العلوم(۱۴)

 

۴ – ابن ابی الحدید معتزلی(م۵۸۶ ـ ۶۵۵ق) در شرح نهج البلاغه(۱۵)

 

۵ – الامام المزدی(م۷۴۲ق) در تهذیب الکمال(۱۶)

 

۶ – ذهبی(م۷۴۸ق) در سیر اعلام النبلاء(۱۷)

 

۷ – ابن کثیر(م۷۷۴ق) در البدایه و النهایه(۱۸)

 

۸ – میر خواندشاه(م۸۳۸ ـ ۹۰۳ق) در روضه الصفا(۱۹)

 

۹ – سیوطی(م۹۱۱ق) در تاریخ الخلفاء(۲۰)

 

در این مجموعه نقلها و اسناد، یک مطلب دست به دست گشته و آن اینکه امام مجتبی(ع) مطلاق (پرطلاق) بود و پدر بزرگوارش مردم را از همسر دادن به فرزندش باز می داشت. چرا که وی، زنان را نگه نمی داشت و به سرعت طلاق می داد. و در پاره ای نقلها چنین آمده که حضرت علی(ع) از این عمل فرزندش هراس داشت که شاید سبب دشمنی و کینه قبایل را هم فراهم آورد.(۲۱)

حال، سخن این است که آیا این نقلها از صحت و سلامت تاریخی برخوردار است و آیا چنین بوده که امام مجتبی(ع) این حد، ازدواج می کرد و طلاق می داد که یک بحران خانوادگی را برای آل علی(ع) سبب شود؟

 

به نظر می رسد شواهد تاریخی، عقیدتی فراوان در دست است که نادرستی این نقل را روشن می سازد و بهترین راه برای نقد نیز همین است. اینکه برخی پژوهشگران به جای نقد این مطلب به نقد نویسندگان و کتب پرداخته اند و محاسن برقی، قوت القلوب و … را زیر سؤال برده اند(۲۲)، شاید قرین صحت نباشد، چرا در همین کتب و از همین نویسندگان، مطالب فراوان و درستی نقل شده و مورد اعتماد و استناد است. به سخن دیگر، به جای آنکه نادرستی یک یا چند نقل به اثبات رسد روا نیست، یک کتاب یا یک مجموعه از رده خارج گردد.

 

 

شواهدی که به گمان ما بر نادرستی این نقلها دلالت دارد عبارت است از:

یک. امام مجتبی(ع) در نیمه رمضان سال دوم یا سوم هجری به دنیا آمد و در ۲۸ صفر سال ۴۹ هجری از دنیا رفت. عمر ایشان ۴۶ یا ۴۷ بیشتر نبود. اگر اولین ازدواج حضرت در ۲۰ سالگی باشد، تا سال شهادت پدر یعنی سال ۴۰ هجری، یعنی در فاصله ۱۸ یا ۱۷ سال، باید این تعداد ازدواج و طلاق صورت گرفته باشد که امری نامعقول است.

 

 

توضیح مطلب، آن است که طبق نقل ابوطالب مکی امام مجتبی ۲۵۰ یا ۳۰۰ زن گرفت که پدر را به ستوه آورد و علی(ع) در یک سخنرانی اعلام داشت به حسن زن ندهید زیرا پرطلاق است.(۲۳) این بدان معنا است که هر ماه، بیش از یک زن گرفته باشد و بسیاری از آن ازدواجها به طلاق منجر شده باشد، زیرا نمی توان بیش از چهار زن دائم داشت.

آیا چنین امری معقول و پذیرفته است. با توجه به اینکه آن حضرت در دوران پنج ساله حکومت پدر در تمامی سه جنگ نهروان، جمل و صفین شرکت داشت.

 

 

دو. بیشتر روایتهایی که در کتب حدیث آمده منقول از امام صادق(ع) است، یعنی این مطلب یک قرن پس از زمان امام مجتبی(ع) مطرح می شود چرا که وفات امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ هجری و شهادت امام مجتبی(ع) در سال ۴۸ هجری رخ داد. قابل تأمل است که این سخن در همان اوان، بر زبان منصور دوانیقی دشمن سرسخت ائمه(ع)، جاری می شود. مسعودی، سخنرانی منصور را در جمع خراسانیها چنین نقل کرده است:

 

ان ولد آل ابی طالب ترکناهم و الذی لا اله الا هو و الخلافه فلم نعرض لهم لا بقلیل و لا بکثیر فقام فیها علی بن ابی طالب(ع) فما افلح و حکم الحکمین، فاختلف علیه الامه و افترقت الکلمه ثم وثب علیه شیعته و انصاره و ثقاته، فقتلوه، ثم قام بعده الحسن بن علی فواللّه ما کان برجل عرضت علیه الاموال فقبلها، و دسّ الیه معاویه انی اجعلک ولی عهدی، فخلعه، و انسلخ له مما کان فیه و سلّمه الیه، و اقبل علی النساء یتزوج الیوم واحده، و یطلّق غدا اخری، فلم یزل کذلک حتی مات علی فراشه.(۲۴)

 

 

«سوگند به خداوند که فرزندان ابوطالب را با خلافت وا نهادیم، و به هیچ روی متعرض آنان نشده ایم، تا آنکه علی بن ابی طالب خلافت را به دست گرفته و آن زمان که موفق نشد در حکومت، تن به حکمیت داد. مردم اختلاف کردند و سخنشان گوناگون شد تا گروهی بر او هجوم آورده و او را کشتند. پس از وی، حسن بن علی به پا خاست. او مردی نبود که اگر اموالی بر او عرضه می شد، بستاند. معاویه با حیله او را ولی عهد خود کرد. و سپس او را خلع کرد. او به زنان رو آورد. روزی نبود که ازدواج نکند یا طلاق ندهد. تا آنکه در بستر از دنیا رفت».

 

 

سه. اگر چنین امری واقع شده بود باید دشمنان حضرت در زمان حیاتش، این امر را بر ایشان خُرده می گرفتند و در مناظرات و اعتراضهایی که بر حضرت داشتند بر این نکته ـ که اگر صحیح بود نقطه ضعف بزرگی به شمار می رفت ـ انگشت می گذاشتند. ولی چنین امری از آن دوران، گزارش نشده است.

چهار. تعداد همسران و فرزندان و دامادانی که برای حضرت در کتب تاریخ آمده، با این رقمها سازگاری ندارد. بیشترین تعداد فرزندان را ۲۲ و کمترین را ۱۲ گفته اند و تنها ۱۳ نام به عنوان همسر، برای ایشان ذکر شده که ترجمه و شرح حال بیش از سه تن آنان در دست نیست و نیز بیش از سه داماد برای آن بزرگوار در کتب تاریخ، گزارش نشده است.(۲۵)

 

 

اینها شواهدی تاریخی بود که بر سستی این نقلها گواهی می داد، به جز آن شواهد غیر تاریخی که به معارف دینی برمی گردد، نیز در دست است که بدان اشاره می شود.

پنج. روایتهای بسیاری بر مبغوضیت طلاق دلالت دارد. این روایتها در کتب حدیث شیعه و اهل سنت به نحو مکرر، نقل شده است:

رسول خدا(ص) فرمود: ابغض الحلال الی اللّه الطلاق.(۲۶)

منفورترین حلالها نزد خداوند، طلاق است.

امام صادق(ع) فرمود: تزوّجوا و لا تطلقوا فان الطلاق یهتزّ منه العرش.(۲۷)

ازدواج کنید و طلاق ندهید زیرا طلاق عرش خداوند را به لرزه می آورد.

و نیز امام صادق(ع)، از پدرشان نقل می کند: ان اللّه عز و جل یبغض کل مطلاق و ذوّاق.(۲۸)

خداوند کسی را که بسیار طلاق دهد و به دنبال تنوع ذائقه جنسی باشد، دشمن می دارد.

 

 

و بر پایه همین روایات، گروهی از فقهای شیعه و اهل سنت فتوا به کراهت طلاق در صورت سازگاری اخلاقی زن و شوهر داده اند.(۲۹) و فقهای حنفیه در چنین فرضی طلاق را حرام می دانند.(۳۰)

حال آیا می توان گفت امامی معصوم به طور مکرر دست به چنین عملی زند و این عمل، توجیهی نداشته باشد که پدرش هم اقدام به جلوگیری از آن نماید.

 

 

و بر اینها بیفزاییم چگونه ممکن است چنین اعمالی از شخصیتی که ۲۰ بار پیاده حج گذارد سر زند. کسی که چنین با خداوند نیایش می کرد:

«انی لأستحیی من ربی ان القاه و لم امش الی بیته» فمشی عشرین مره من المدینه علی رجلیه.(۳۱)

من از پروردگارم حیا می کنم که او را ملاقات کنم در حالی که پیاده به سوی خانه او نرفته باشم. این بود که ۲۰ بار پیاده از مدینه به حج رفت.

 

 

و کسی که عابدترین و زاهدترین انسان زمانش بود.(۳۲)

شش. صفت «مطلاق» (پرطلاق)، در جاهلیت نیز مذموم بود. وقتی خدیجه(س) به عمویش ورقه، از خواستگارانش سخن گفت و با وی مشورت کرد که به کدام پاسخ مثبت دهد، ورقه جواب داد: شیبه بسیار بدبین است، عقبه پیرمرد است، ابوجهل مردی متکبر و بخیل است، صلت مردی مطلاق است. آنگاه خدیجه(س) گفت: نفرین خدا بر اینها باد، ولی آیا می دانی مرد دیگری هم از من خواستگاری کرده است ….

 

 

چگونه خصلتی که در جاهلیت مورد ذم و سرزنش بود و مردمان آن دوره حاضر نبودند به چنین مردی زن دهند، آن وقت حضرت علی(ع) فرزند زاهد و پارسای خود را چنین وصف کرده باشد؟!

لذا با توجه به این نقدهای ششگانه نمی توان این مضامین را پذیرفت.

خلاصه سخن در این نوشتار این شد که:

۱ـ روایتهایی در منابع حدیثی و تاریخی دلالت دارد که امام حسن مجتبی(ع) بسیار ازدواج می کرد و بسیار زنانش را طلاق می داد تا آنجا که سبب اعتراض پدر شد.

 

۲ـ بر پایه این روایتها تحلیلهای تاریخی و استنباطهای فقهی، صورت گرفته است.

 

۳ـ شواهد تاریخی و عقیدتی بر نادرست بودن این روایتها دلالت دارد که به شش مورد اشاره شد.

 

۴ـ از این روایتها به جهت سستی و نادرستی، نمی توان هیچ حکم فقهی را استنباط کرد، چنان که تحلیل شخصیت بر مبنای اینها نادرست است.

 

۵ـ طلاق، مبغوض ترین حلال خداوند است و تکرار آن بر مبغوضیت و منفوریت آن می افزاید.(۳۳)

 

 

 

منبع:پرسمان


۱ـ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۷۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۸۲.

۲ـ الکافی، ج۶، ص۵۶، ح۵.

۳ـ همان، ص۵۶، ح۴.

۴ـ دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۵۷، ح۹۸۰.

۵ـ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۶۸، ب۲، ح۲ و ص۲۷۱، ب۴، ح۱ و ۲.

۶ـ همان، ج۸، ص۴۲۷، ب۲۳، ح۱؛ ج۱۵، ص۲۶۸، ب۲، ح۱.

۷ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۳۷، ب۱۶، ح۹؛ ج۷۵، ص۱۰۱، ب۴۸، ح۲۲.

۸ـ همان، ج۴۴، ص۱۷۲، ح۶ و ۷.

۹ـ همان، ص۱۵۸، ح۲۷ و ص۱۶۹، ح۴، و ص۱۷۱، ح۵.

۱۰ـ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۸۰، ب۲، ح۱۸۲۳۸٫ (چاپ آل البیت)

۱۱ـ همان، ح۱۸۲۳۹.

۱۲ـ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۵.

۱۳ـ قوت القلوب، ج۲، ص۲۴۶.

۱۴ـ محجه البیضا، ج۳، ص۶۹.

۱۵ـ شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۸٫ (چهار جلدی)

۱۶ـ تهذیب الکمال، ج۶، ص۲۳۶.

۱۷ـ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۵۳، ۲۶۲ و ۲۶۷.

۱۸ـ البدایه و النهایه، ج۸، ص۴۲.

۱۹ـ روضه الصفا، ج۳، ص۲۰.

۲۰ـ تاریخ الخلفاء، ص۱۹۱.

۲۱ـ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۵؛ شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۸.

۲۲ـ حیاه الامام الحسن، ج۲، ص۴۵۴ ـ ۴۵۶؛ حقایق پنهان، ص۳۵۲ ـ ۳۵۴.

۲۳ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۸؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۶۹.

۲۴ـ مروج الذهب، ج۳، ص۳۰۰.

۲۵ـ حیاه الامام الحسن(ع)، ج۲، ص۴۶۳ ـ ۴۶۹ و ص۴۵۷.

۲۶ـ سنن ابی داود، ج۲، ص۶۳۲، ح۲۱۷۸.

۲۷ـ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۶۸؛ مکارم الاخلاق، ص۲۲۵؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۰۴.

۲۸ـ همان، ص۲۶۷، ح۳.

۲۹ـ المبسوط، ج۵، ص۳؛ مفاتیح الشرایع، ج۲، ص۳۱۲؛ جواهرالکلام، ج۳۲، ص۱۱۶؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۴، ص۲۹۶.

۳۰ـ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۴، ص۲۹۶.

۳۱ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۹۹.

۳۲ـ فراید السمطین، ج۲، ص۶۸؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۶۰.

۳۳ـ در پایان، مناسب است فهرستی از نوشته هایی که به تحلیل و ارزیابی این مسأله پرداخته، ارایه گردد:

حیاه الامام الحسن(ع)، باقر شریف القرشی، ج۲، ص۴۵۷ ـ ۴۷۲٫ (دار الکتب العلمیه)

نظام حقوق زن در اسلام، شهید مطهری، ص۳۰۶ ـ ۳۰۹٫ (انتشارات صدرا)

زندگی امام حسن(ع)، مهدی پیشوایی، ص۳۱ ـ ۳۹٫ (انتشارات نسل جوان)

الامام المجتبی(ع)، حسن المصطفوی، ص۲۲۸ ـ ۲۳۴٫ (مکتب المصطفوی)

از گوشه و کنار تاریخ، سیدعلی شفیعی، ص۸۸٫ (کتابخانه صدر)

زندگانی امام مجتبی(ع)، سیدهاشم رسولی محلاتی، ص۴۶۹ ـ ۴۸۴٫ (دفتر نشر فرهنگ اسلامی)

حقایق پنهان، احمد زمانی، ص۳۳۱ ـ ۳۵۴٫ (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی)