به ما اطلاع دادند که تعدادی از نیروهای ضد انقلاب، به روستای در همان حوالی، به نام «کپک» رفته و در خانهای مستقر شدهاند. جمیل پیشنهاد کرد؛ برای اینکه دشمن متوجّه ما نشود، غروب که شد، توی تاریکی به آن روستا برویم. پیشنهادش منطقی بود و ما هم پذیرفتیم. هوا که رو به تاریکی میرفت، حرکت کردیم و به روستا رسیدیم. بعد از شناسایی دقیق، خانهی موردنظر را محاصره کردیم و نقشهای کشیدیم. تصمیم گرفتیم اوّل من و شهید جمیل خودمان را به پشتبام برسانیم تا نحوهی حمله به افراد داخل خانه را دقیقاً بررسی کنیم و بعد دست به کار شویم. قصدمان از این تصمیم این بود که به جز افراد ضد انقلاب، کسی از اهالی خانه و مردم ابادی، آسیب نبیند. جمیل طبق معمول، جلوتر از من راه افتاد و از دیوار منزل بالا رفت. من هم پشت سرش خودم را بالا کشیدم. هنوز روی لبهی بام مستقر نشده بودم که جمیل ناگهان به دست ضربهای به من زد و مرا از آن ارتفاع پایین انداخت. یک لحظه از کاری که کرده بود، تعجیّب کردم و در واقع از دستش عصبانی شدم، که این چه کاری بود که با من کرد؟ همین که از آن بالا روی زمین افتادم، نارنجکی منفجر شد و صدای افنجار روستا را پر کرد. بلافاصله خودم را به جمیل رساندم و دیدم به شدّت زخمی شده. با دیدن این صحنه، تازه متوجّه شدم که چرا جمیل پرتم کرده بود پایین. او به جای این که خودش را به پایین پرتاب کند و از ترکشهای نارنجک در امان بماند، مرا نجات داده بود.
منبع کتاب: رسم خوبان ۵ ـ ایثار و فداکاری ـ صفحهی ۴۶ ـ ۴۷٫
جریان درگیری روستای کپک این است که هفته قبل آن فایق حیدری درروستای بست کمین جند اله را خوردوکشته شد که کومله برای تسویه به کپک رفته بود که نیروهای گشت شناسایی با کریم تواب خانه را محاصره کردند ونجم االدین غلامی از افراد کومله کشته شد از ما هم دوتا شهید شد
تصویری که در کنار شهید جمیل قرار دارد حاج علیزاده فرمانده شجاع سپاه دیواندره است
با سلام متاسفانه تازه متوجه شدم کاک جمیل به شهادت رسیده سلام بر آن فرمانده همبشه زنده تادیخ سرزمین مظلوم کردستان سالهای ۶۵-۶۶-۶۷؛یاد آور دلاور مردان گردان ضربت و جنداله ود هزارقله وشیلر میباشد به ویژه نصر ۲