«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

ایام ماتمِ خامس آل عبا، سالار شهدا، و شهیدان همیشه جاوید و سادات شهدای عالَم را به امام زمان روحی فداه، به امّت بزرگمان، به نایب امام زمان روحی فداه رهبر عزیزمان تسلیت و تعزیت عرض می‌کنم.

امام حسین علیه السلام در میانِ انبیاء علیهم السلام

امام حسین علیه السلام در عالَم برجسته هستند، و جریان نهضت سالار شهیدان و قیام خونین حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای انبیاء سلف هم مطرح بوده و به امام حسین علیه السلام تبرّک جسته‌اند و جبرئیل ماجرای انقلاب عاشورا را برای تک تکِ پیغمبران بازگو کرده است و انبیاء علیهم السلام هم تکریم و تجلیل و تعظیم کرده‌اند و هم بر حسین بن علی سلام الله علیه گریسته‌اند.

قبولیِ توبه‌ی آدم بعد از سال‌ها گریه به نام نامی خمسه‌ی طیّبه بود، «فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ»[۲]، که در روایات ما آمده است حضرت آدم علیه السلام وقتی از بهشت محروم شد و از آن جایگاه رفیع افتاد، این خسارت، این زیان برای او داغی بود که همواره برای این فراق و زیان اشک می‌ریخت، ولی دلِ شکسته کارها می‌کند، دلا بسوز که سوز دل کارها می‌کند، چهل سال باران اشک بارید، حرم دل زلال شد، غبارِ آن ریخت، آینه‌ی جان شفاف شد، آمادگی پیدا کرد تا جمالِ محمد و آل محمد و خمسه طیّبه در این آینه‌ی روشن تجلّی کند، جناب جبرئیل دست آدم را گرفت و به کنار کعبه برد و در مستجار تلقین کرد، آدم بگو: «یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین».

آدم که خود را پناهنده‌ی این انوارِ درخشانِ عرش الهی می‌دید، وقتی به نام نامی امام حسین علیه السلام رسید، آنچنان تحول و انقلاب و سوز و گدازی در خود یافت که قابل وصف نبود، و رازِ این قضیّه را از جبرئیل پرسید، جبرئیل ماجرای قیام حضرت سالار شهیدان صلوات الله علیه و شهادت جانگدازِ ایشان و قربانیانی که همراهِ ایشان به مسلخ عشق خواهند رفت، و برای نجاتِ مظلومان از دستِ ظالمان، و برای احیای کرامت و ارزشِ انسانی، و احیای دین ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلّم، فداکاری‌ها و ایثارها و تحمّلِ مشقّت‌ها و آن کشتارِ عجیب را برای حضرت آدم مطرح کرد و آدم برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سخت گریست، «فَتَابَ عَلَیْهِ»، توبه‌ی آدم با نام نامی امام حسین علیه السلام و گریه‌ی بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و خمسه‌ی طیّبه پذیرفته شد.

ما هم که دلدادگان امام حسین علیه السلام هستیم، ما هم که پیروانِ حضرت اباعبدالله علیه السلام هستیم، ما که انقلابمان حسینی است، ما که رهبرمان خمینی و خامنه‌ای است، ما زیرِ پرچمِ پاکان هستیم، زیرِ بیرق و عَلَمِ مظاهرِ دین و قرآن هستیم، از قداست و طهارت و حکمت و دانش و مدیریتِ عالیِ الهی بهره‌مند هستند، جای دارد ما هم وارثِ پدرمان آدم باشیم، دامانِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را بگیریم و یک توبه‌ی نصوحی که باعث بشود این ویروسِ منحوس از بشریت فاصله بگیرد، این راهِ دعا، راهِ توسّل، نزدیک‌ترین راه است.

گاهی یک دلِ شکسته، یک دلِ حسینی، یک جرقه‌ای در مغزِ یک دانشمندی می‌زند و داروی این بیماری مهلک و عالمگیر و واکسنِ این ویروسِ منحوس را کشف می‌کنند.

آدم نجات‌یافته‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، بیایید ما هم که از چنگِ امریکا که ویروسِ خطرناک بشریت است، و استکبار عالَمی، کفر جهانی شرق و غرب، که این‌ها غدّه‌های سرطانی جامعه بشریت هستند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ملّتِ ما را نجات داد و ما از حرّیت و آزادگی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که خون پاک خود و یارانِ خود را به پای شجره‌ی حریّت و آزادگی و توحید ریختند و درختِ اسلام و قرآن و انسانیت را آبیاری کردند، ما به برکتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نجات پیدا کردیم، حال هم نجاتِ ما از این ویروس و از این بلای خانمانسوزِ عالمی باید با یک توبه‌ی نصوح و توسّل به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ان شاء الله رهایی پیدا کنیم.

خداوند عزیز ابراهیم علیه السلام را آزمود، «وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»[۳]، حضرت ابراهیم علیه السلام امتحان‌های سختی را تجربه کرد و از عهده‌ی امتحانات خوب بیرون آمد و خدای متعال منسبِ امامت را بعد از سرافرازی او در امتحانات به او داد.

یکی از مواد امتحانی حضرت خلیل این بود که حضرت اسماعیل علیه السلام را به دستور خدای متعال به قربانگاه برد و بنا شد خودِ او فرزندِ خود را قربانی کند، گفت: «یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ»[۴]، حضرت ابراهیم علیه السلام پسرِ خود را بعنوانِ فرزندِ دلبندِ خود یاد کرد، هیچ مشکلی با تو ندارم، هیچ گیری در تو نمی‌بینم، اما مأمور هستم، در خواب می‌بینم که سر از تنِ تو جدا می‌کنم، «فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ»[۵]، هم پدر تسلیم بود و هم پسر تسلیم بود، وقتی ابراهیم در قربانگاهِ منا اسماعیل را برای ذبح کردن خواباند و کاردِ تیز را بر گلوی نازکِ جوانِ خود گذاشت، ندا آمد: «وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا ۚ إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ»[۶]، «وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ»[۷]، ابراهیم! تو را امتحان می‌کردیم، خواستیم ببینیم ما چقدر پیشِ تو محبوب هستیم، آیا فرزندِ تو که محبوبِ توست، با دستِ خودت فدای محبوبِ برتر می‌کنی؟ آیا حاضر هستی که با فرزندِ خودت با خدای متعال معامله کنی یا نه؟ دیدیم بله! تو واقعاً عاشقِ ذاتِ ربوبی هستی و همه چیزِ خودت را، حتّی تنها فرزندِ خودت را در این قربانگاه می‌دهی. ولی ما بجای او ذبح عظیم را قبول می‌کنیم.

در روایت دارد که به ابراهیم خطاب شد: ابراهیم! جانِ خودت را در مقایسه با جان خاتم انبیاء چگونه ارزیابی می‌کنی؟ تأمّلی کرد و گفت: پیامبر آخرالزّمان برای من از جان عزیزتر است، آنگاه خطاب شد: حال که خودِ رسول خاتم برای تو از جانِ تو عزیزتر است، فرزندِ او را نسبت به فرزندِ خودت چطور می‌بینی؟

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در عالَم معنا دید، دید میانِ ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است، صدها یوسف و اسماعیل به قربانِ یک تار موی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، عرضه داشت: حسینِ خاتم برای من از اسماعیلِ من عزیزتر است.

پروردگار متعال فرمود: چنین مقدّر شد، آن کسی که عزیزتر است، عالمیان خونِ او را در قربانگاه ببینند و ارزش‌ها با خونِ او باقی بماند، و کرامت و شرافت و دیانت و ابدیتِ بشر با خونِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیمه شود، و آنجا ابراهیم سخت بر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گریسته است.

حضرت موسی علیه السلام داستانی دارد، حضرت عیسی علیه السلام داستانی دارد، هر یک به نوعی گذری به کربلا کردند و نسیمِ عشقِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از سرزمین کربلا به مشام‌شان رسیده است و با این داستانِ عالَمی آشنا شدند و تقرّبشان با مِهرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیشتر شد.

این نشان می‌دهد که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک فرد نیستند، امام حسین علیه السلام یک مکتب هستند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک قانون هستند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک قاعده هستند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک شاخص هستند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک تابلوی زیبای جلال و جمال خدای متعال هستند، و همه‌ی انبیاء و خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را تقدیس و تکریم کرده‌اند.

آموزه‌هایی از امام حسین علیه السلام

اما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و نجاتِ بشرت و چند آموزه از آموزه‌های حسینی را مرور می‌کنیم و ان شاء الله ملّتِ فرهیخته‌ی ما کتاب‌هایی که در مورد حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نوشته شده است و زندگی شهدای دوران دفاع مقدّس و شهدای محراب و شهدای مدافع حرم و شهدای اتمی را مطالعه کنند، اگر مطالعه کنید می‌بینید که همه از کربلا الهام گرفته‌اند.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک درس به عمومِ بشریت داده‌اند و آن مقابله‌ی با باج‌گیری و زورگویی بود، یک قلدرِ گردن‌کلفتِ ناپاک از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیعت می‌خواهد، می‌خواهد حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حکومتِ ننگینِ او را امضاء کنند و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه زیرِ پرچمِ او زندگی کنند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم با صدایی که این صدا همه‌ی زمان‌ها را درنوردیده و به همه‌ی نسل‌ها رسیده است فرمودند: «أَلاَ وَ إِنَّ اَلدَّعِیَّ اِبْنَ اَلدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اِثْنَتَیْنِ بَیْنَ اَلسَّلَّهِ وَ اَلذِّلَّهِ وَ هَیْهَاتَ مِنَّا اَلذِّلَّهُ»[۸].

این «هَیْهَاتَ مِنَّا اَلذِّلَّهُ» که امام این شعارِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در میانِ ملّتِ بزرگِ ما، این شعار را به شعور تبدیل کردند، و این شعور به انقلاب تبدیل شد، و این انقلاب و نهضت یک حکومتِ فاسدِ وابسته‌ی دو هزار و پانصد ساله را ریشه‌کَن کرد، و همه‌ی میکروب‌های بیگانه را از کشور بیرون کرد، و کشوری مستقل و آزاد با آرمِ دینِ الهی مستقر و تأسیس کرد.

حضرت امام رضوان الله تعالی علیه این درس را از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آموختند، نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی.

درسِ دیگری که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دادند پاسخگویی به ندای مردم است.

در اسلام و ادیان الهی، مردم موضوعِ نزولِ کتب آسمانی هستند، ملاحظه می‌کنید که کعبه در قرآن کریم خانه‌ی مردم معرّفی شده است، «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبَارَکًا وَهُدًى لِلْعَالَمِینَ»[۹]، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم متعلّق به مردم است، «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّهً لِلنَّاسِ»[۱۰]، تو را برای همه‌ی توده‌ها بعنوانِ راهنما و الگو و پیامبر و رسول ارسال کردیم.

خدای متعال خود را هم برای مردم معرّفی کرده است، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِکِ النَّاسِِ * إلَهِ النَّاسِ»[۱۱].

قرآن کریم هم کتابِ مردم است، فرمود: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ»[۱۲]، حال که مردم آنچنان برای خدا جایگاه دارند که خدای متعال برای رفعِ نیازهای توده‌ها آموزگار و طبیب و نسخه و کتاب فرستاده است، برنامه‌ی تمدّن در اختیارِ بشر قرار داده است، این مردم بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مبتلا به انحرافِ حکومت شدند و حال که معاویه به درک واصل شده است از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه درخواست کردند تا ایشان رهبری را بعهده بگیرند و حکومتِ دینی زیرِ پرچمِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تشکیل بشود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به ندای مردم و عطش مردم و تقاضای مردم نه نفرمودند، هزاران نامه‌ای که فرستادند، پیک‌هایی که یکی بعد از دیگری از کوفه به مکه می‌آمد، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تشکیلِ حکومت را پذیرفتند و برای تأسیس حکومت به درخواستِ مردم به سمتِ کوفه آمدند.

پس می‌شود برای نجاتِ مردم از ظلمِ حکومت‌های فاسد و مفسد و حرام‌خور و آدم‌کش و بی‌بند و بار و می‌گسار و خدانشناس به میدان آمد، ولو اینکه به قیمتِ جانِ امامی تمام بشود، تأسیسِ حکومتِ حَقّه و ابطالِ حکومتِ باطل خیلی مهم است و باید برای آن جانفشانی کرد.

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه این درس را هم از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آموختند و از پاریس پیام دادند که آرزو می‌کردم تا در میانِ شما قربانیانِ میدان شهدا می‌بودم، من که با زندگیِ خود نتوانستم کاری برای شما انجام بدهم، ای کاش بودم و سینه‌ام در برابرِ سرنیزه‌های دژخیمان قرار می‌گرفت تا شاید با خونِ من کاری صورت می‌گرفت.

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه با همین باور و با همین ایجادِ گفتمان بالاخره توانستند، آنچه که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خون دادند اینجا ثمر داد، حکومتِ اسلامی تشکیل شد.

سومین مسئله نه مسئله‌ی مقابله‌ی با بیعت است و نه مسئله‌ی تأسیس حکومت است، بلکه مبارزه با فساد است.

«إِنِّی أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ اَلْمُنْکَرِ أَسِیرُ بِسِیرَهِ جَدِّی»[۱۳]، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خطاب به مردم فریاد می‌زنند: «ألاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بهِ ، و أنَّ الباطِلَ لا یُتَناهى عَنهُ ، لِیَرغَبِ المُؤمنُ فی لِقاءِ اللّه ِ مُحِقّا»[۱۴] مگر نمی‌بینید که حق از گردونه‌ی زندگیِ مردم کنار گذاشته شده است، مردم حق‌محور نیستند، باطل‌محور شده‌اند، کسی به حق فکر نمی‌کند، جامعه بهم ریخته است، فساد تار و پودِ جامعه را گرفته است، اینکه فساد سیستمی حکومت را گرفته است، مردم تحتِ تأثیرِ فساد حکومتی به فساد خو کرده‌اند، کسی حساسیتی به ظلم ندارد، کسی به انحراف و فساد اخم نمی‌کند، هیچ ایجادِ غیرتی در این‌ها نمی‌شود، اگر فضا طوری شد که حق پایمال شد و زندگیِ ما هم برای به میدان آوردنِ حق مفید واقع نشد، ما این زندگی را برای چه می‌خواهیم؟

اینجا بود که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تابلوی زیبای دیگری را بر تارک تاریخ نصب کردند که همه‌ی آزادگان عالَم عطشِ دیدنِ چنین تابلوی زیبایی را دارند. فرمودند: «إِنِّی لاَ أَرَى اَلْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَهً وَ اَلْحَیَاهَ مَعَ اَلظَّالِمِینَ إِلاَّ بَرَما»[۱۵]، من مرگ را در این شرایط سعادت می‌یابم، از مرگ استقبال می‌کنم، ولی تحمّلِ این باطل و فساد و ظلمِ فراگیر برای من بجز ملال و خستگی نیست.

در این مرحله حتی اگر از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیعت هم نمی‌خواستند، اگر مسئله‌ی تأسیس حکومت هم نبود، این امر به معروف، مقابله‌ی با فساد، شستنِ آلودگی‌های جهانِ بشریت با خونِ جوشانِ باعظمتِ عالمگیری که خونِ خامس آل عباست، این ارزش را دارد.

لذا فرمودند: «وَ اَللَّهِ لاَ أُعْطِی بِیَدِی إِعْطَاءَ اَلذَّلِیلِ وَ لاَ أَفِرُّ فِرَارَ اَلْعَبِیدِ»[۱۶]، من نه دستِ بیعت و تسلیم در برابرِ استکبار به دستِ آن‌ها می‌گذارم، و نه چون بردگانِ گریزپا عقب‌نشینی می‌کنم و به جاهای امن پناهنده می‌شوم، بلکه من یزید را رها نمی‌کنم، من با این حکومتِ فاسد مقابله می‌کنم، اگر کمکِ نظامی نداشتم با خونِ خودم و خونِ پاکان، کاخِ ستم را ویران می‌کنم و درسی به جهانیان می‌دهم که مظلومین با خونِ خودشان و کودکانشان استکبارِ عالَم و حکومت‌های فاسد را ناامن کنند.

روضه امام حسین علیه السلام

صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین و علی الارواح الّتی حلّت بفنائک

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روز عاشورا چند مرتبه سخت گریه کردند، یک مرتبه وقتی کنار بدنِ مطهّر حضرت علی اکبر علیه السلام آمدند، وجود نازنین آنچنان طوفانی شده بود، مصیبت عمیقاً دلِ امام را آب کرده بود، که حضرت از روی اسب افتادند و با زانوان مبارک حرکت کردند و با گریه‌ی شدید فریاد برمی‌آوردند: «ولدی علی»…

مرتبه‌ی دوم وقتی کنار نهر علقمه آمدند، در یک جایی دیدند که حضرت از ذوالجناح پیاده شدند و چیزی را برداشتند و بوسیدند، فکر کردند که ورقِ قرآن است، اما جلو رفتند و دیدند دستِ قلم شده‌ی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را می‌بوسند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بالای سرِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام نشستند و جمله‌ای فرمودند که مظلومیتِ فوق‌العاده‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را حکایت می‌کند، فرمودند: دیگر نمی‌توانم قد علم کنم و کمرِ من شکست و چاره‌ها با رفتنِ تو از بین رفت.

ولی مصیبت اینجاست که هم کنارِ بدنِ حضرت علی اکبر علیه السلام فریاد می‌زدند و گریه می‌کردند و هم کنارِ بدنِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام، و دشمن کف می‌زد و هلهله می‌کرد.

لا حول و لا قوۀ الا بالله العلی العظیم

دعا

خدایا! تو را به عظمت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قسم می‌دهیم امام زمان روحی فداه را برسان.

خدایا! سایه‌ی پُربرکتِ نایبِ امام زمان روحی فداه، رهبرِ قدرتمند، رهبرِ حکیم، رهبرِ نورانی، رهبرِ علم‌گرا و تحوّل‌آفرین، مشوّقِ جامعه به تمدّن و اخلاق و انضباط در امورِ سالم‌سازیِ جامعه و رعایت و پیشگیری از ابتلای به این ویروس کرونا، نفرِ اول جهان بعد از امام زمان روحی فداه است، همانگونه که در همه‌ی خوبی‌های دیگر ممتاز است، خدایا! تو را به امتیاز سالار شهیدان و شهدای کربلا قسم می‌دهیم این وجود نازنین را با عزّت و اقتدار و کفایت و کرامت در اداره‌ی جبهه‌ی مقاومت و کشور تا ظهور حضرت و کنار حضرت در تشکیلِ حکومتِ جهانی حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف مستدام بدار.

خدایا! عموم مریض‌ها، مریضه‌ی مورد نظر، مریض مورد نظر، مریض‌های سفارش شده را شفاء کرامت بفرما.

خدایا! مردم عزیز ما را از فقر و پریشانی دور بفرما و همه را از این ویروس خطرناک مصون و محفوظ بدار و این بلای خانمان‌سوز را ریشه‌کن بفرما و با نابودی این ویروس استکبارِ عالمی و صهیونیزم بین الملل و تروریسم جهانی را هم از بین ببر و مردم جهان را زیر پرچم توحید در امنیتِ کامل و نشاطِ کافی مستقر بفرما.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۷ (فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ)

[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۴ (وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی ۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)

[۴] سوره مبارکه صافات، آیه ۱۰۲ (فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَىٰ فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ)

[۵] سوره مبارکه صافات، آیه ۱۰۳

[۶] سوره مبارکه صافات، آیات ۱۰۴ و ۱۰۵

[۷] سوره مبارکه صافات، آیه ۱۰۷

[۸] اللهوف علی قتلی الطفوف، جلد ۱، صفحه ۹۵

[۹] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۹۶

[۱۰] سوره مبارکه سبأ، آیه ۲۸ (وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّهً لِلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ)

[۱۱] سوره مبارکه ناس، آیات ۱ تا ۳

[۱۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۵ (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)

[۱۳] المناقب، جلد ۴، صفحه ۸۸

[۱۴] مثیر الأحزان، جلد ۱، صفحه ۴۴

[۱۵] بحار الأنوار، جلد ۴۴، صفحه ۱۹۲

[۱۶] مثیر الأحزان، جلد ۱، صفحه ۵۱