- ثقلین - http://thaqalain.ir -
زمستان بود و هوا سرد. در مسیر زرند به پابدانا بودیم. به گردنهای رسیدیم که در آنجا راه آهن میکشیدند. ناگهان گفت: «نگه دار.»
ماشین را نگه داشتم.
پیاده شد. دنبالش رفتم. میخواست وضو بگیرد. آبها یخ بسته بود. با برفها وضو گرفت و همان گوشهی بیابان قامت بست. من هم کنارش ایستاده و نماز را خواندم.
رسم خوبان ۲۱- عبادت و پرستش، ص ۹۲٫/ نماز، ولایت، والدین، صص ۲۰ – ۱۹٫
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%a8%d8%a7-%d8%a8%d8%b1%d9%81%e2%80%8c%d9%87%d8%a7-%d9%88%d8%b6%d9%88-%da%af%d8%b1%d9%81%d8%aa/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.