انسان اگر در مراقبه‌های قبل عاشورا شکست خورده است، لااقل باید مراقبه‌های بعد عاشورا را دریابد و خود را به صف ولی خدا ملحق کند. محاسبه کند که آیا واقعا آنهایی که جا ماندند به تمنیات خود رسیدند؟ سیدالشهداء (علیه‌السلام) به عمرسعد فرمودند برای چه با من می جنگی؟ در جواب حضرت گفت: به خاطر مُلک ری. حضرت قول بهتر از آن را به او دادند. در جواب گفت که خوف از مال و جان و ناموسم را در مقابل یزید دارم. حضرت جان و ناموسش را هم تضمین کرد. باز هم نپذیرفت. حضرت به او نهیب زدند و خبر دادند که به گندم ری نمی‌رسی! عمرسعد گستاخی کرد و گفت: «جو ری نیز برای من کافی است.» آیا برای چنین کسی راهی باقی می ماند؟ تاریخ نشان داد که واقعاً به هیچ نرسید. عمرسعد وقتی به کوفه بازگشت ابن زیاد از او قباله ملک ری مطالبه کرد. عمرسعد از ترس همان ابن زیاد مخفی شد تا اینکه در قیام مختار سرش را در بسترش جدا کردند!