اسماعیل اسلحه‌ها را از دست مردم می‌گرفت. حرف امام بود. نباید هیچ فرصتی از دست می‌رفت.

امام گفته بودند : «باید اسلحه‌ها را جمع آوری کنید.»

اسماعیل با چشم خود در روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ دیده بود که چگونه پادگان‌های نزدیک اهواز توسط مردم سقوط کرد و هر کس برای خود اسلحه‌ای برداشت. انقلاب پیروز شده بود و حالا دیگر به اسلحه احتیاجی نبود.

اسماعیل تا به خودش بیاید، مینی‌بوس پر از اسلحه شده بود. وقتی آخرین اسلحه را از دست یک جوان کم سن و سال گرفت، دیگر حتی جای یک سوزن هم در آن ماشین به آن بزرگی نبود.

با راننده به سمت مقرّ سپاه حرکت کردند. بچه‌های سپاه از دیدن آن همه اسلحه نمی‌دانستند چه کار کنند.

اسماعیل خندید و گفت: «از این مردم کجا گیر می‌آورید؟ می‌گوید مسلح شوید، می‌شوند؛ می‌گوید اسلحه‌ها را تحویل بدهید، زود می‌آورند و تحویل می‌دهند. خیلی نامردی است که قدرشان را ندانیم.»

منبع: کتاب «مهاجر مهربان» – شهید اسماعیل دقایقی، انتشارات سوره مهر،  ص ۳۱ و ۳۲٫