- ثقلین - http://thaqalain.ir -
امام حسن(علیه السلام)پس از چند روز اقامت در کوفه تصمیم گرفت عراق را به قصد مدینه جدش رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ترک گوید و یارانش را از تصمیم و قصد خود آگاه ساخت. وقتى این خبر همه جا پیچید ، مسیّب بن نجبه فزارى و ظبیان بن عُماره تمیمى براى خدا حافظى حضور آن بزرگوار شرفیاب شدند. امام رو به آنان کرد و فرمود:
سپاس خدایى را که فرمانش چیره است ، اگر همه مردم بخواهند قضاى او را دگرگون سازند ، بر این کار قادر نخواهند بود… به خدا سوگند! با تمام توان مى کوشند تا دوستى ما را به خود جلب کنند.
مسیّب و ظبیان از امام(علیه السلام)درخواست کردند در کوفه بماند ، حضرت درخواست آنان را پذیرا نشده و فرمود: راهى براى این کار وجود ندارد.[۱]
آن گاه که امام(علیه السلام)به اتفاق خانواده اش رهسپار مدینه جدش رسول خدا(صلى الله علیه وآله)بود ، کلیه اقشار مردم ، گروهى گریه کنان و دسته اى با تأسف ، در مراسم تودیع و خدا حافظى آن بزرگوار حضور یافتند.[۲]
کاروان امام(علیه السلام)به حرکت درآمد ولى هنوز از کوفه فاصله نگرفته بود که فرستاده معاویه به آن حضرت رسید تا او را به کوفه بازگرداند و با گروهى از خوارج که بر او شوریده بودند بجنگند ، امام(علیه السلام)از بازگشت امتناع ورزید و به معاویه نوشت: اگر ترجیح مى دادم با مسلمانى بستیزم ، از تو شروع مى کردم این که مى بینى دست از تو برداشته ام به جهت مصلحت مسلمانان و جلوگیرى از ریختن خون آنان است».[۳]
کاروان امام(علیه السلام)به مدینه رسید ، وقتى مردم از تشریف فرمایى امام(علیه السلام)آگاه شدند ، همه به استقبال آن حضرت شتافتند و بدین وسیله خیر و برکت به آنان رو آورد ، دیارشان را سعادت و رحمت فرار گرفت و خیر و برکاتى که از هنگام شهادت جانسوز امیرمؤمنان(علیه السلام)از آنان قطع شده بود ، یک بار دیگر به آنان بازگشت.
امام حسن(علیه السلام)همراه با برادران و خانواده خویش وارد مدینه شد و ده سال در آن سامان اقامت گزید و جاى جاى آن دیار را از الطاف و مراحم و مهر و محبت و بردبارى سرشار ساخت که به برخى از آن امور نگاهى گذرا خواهیم داشت:
مرجعیّت علمى و دینى امام مجتبى(علیه السلام)در تربیت جمع زیادى از دانشوران تجسّم یافت و با انحرافات دینى که دین و آیین الهى را دستخوش تغییر و دگرگونى ساخته بود ، به مخالفت برخاست و از توطئه دگرگون ساختن سنت شریف نبى اکرم(صلى الله علیه وآله) که معاویه از طریق فعال نمودن گردونه جعل روایات و جلوگیرى از تدوین احادیث رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى آن طرح و برنامه ریخته بود ، جلوگیرى به عمل آورد.
امام حسن(علیه السلام)در مدینه دست به ایجاد مکتب بزرگ خویش زد و در نشر فرهنگ معارف اسلام در جامعه اسلامى، فوق العاده به تلاش پرداخت. بسیارى از دانشمندان بزرگ و محدثان و راویان برجسته ، به این مکتب گرایش یافتند و امام(علیه السلام)آنان را براى انجام رسالت اصلاح گرانه جاوید خود که عقل و خرد جامعه را تبلور مى بخشید و از غفلت و بى روحى بیدار مى ساخت ، بهترین یارو یاور به شمار آورد که مورّخان نام برخى از شاگردان و راویان حدیث آن بزرگوار را یاد آورد شده اند.
از جمله:
فرزندش حسن مثنى ، مسیّب بن نَجَبه ، سوید بن غفله ، علا بن عبد الرحمن ، شعبى ، مبیره بن برکم ، اصبغ بن نباته ، جابر بن خلد ، ابو الجوزا، عیسى بن مأمون بن زراره ، نفاله بن مأموم ، ابو یحیى عمیر بن سعید نخعى ، ابومریم قیس ثقفى ، طحرب عجلی ، اسحاق بن یسار پدر محمد بن اسحاق ، عبد الرحمان بن عوف ، سفین بن لیل و عمرو بن قیس را که همه کوفى بودند مى توان نام برد.[۴] شهر مدینه ، به فروغ وجود این اختران علم و دانش و راویان مى درخشید و در علم و دانش و ادب و فرهنگ و معارف ، بارورترین شهرهاى اسلام به شمار مى آمد.
امام حسن(علیه السلام)همان گونه که مسئولیّت نشر علم و دانش را در مدینه به عهده داشت ، مردم را به فضایل اخلاقى و انجام کارهاى نیک و آراسته شدن به سنت نبى اکرم(صلى الله علیه وآله) فرا مى خواند. این امام همُام مشعل فروزان اخلاق پسندیده اى که جدّ بزرگوارش رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى اصلاح و تهذیب جامعه به ارمغان آورده بود ، پر فروغ نگاه داشت. فضایل بلند اخلاقى امام مجتبى به گونه اى بود که حتى نسبت به دشمنان و مخالفان خویش نیز ، نیکى و احسان روا مى داشت. وقتى اطلاع یافت ولید بن عقبه مبتلا به بیمارى شده با این که ولید به کینه توزى و بغض اهل بیت معروف بود ، امام(علیه السلام)به عیادت وى رفت. وقتى امام در جاى خود قرار گرفت ولید در مقابل او به پا خاست و گفت: «من از امورى که بین خود و تمام مردم وجود داشته به پیشگاه خدا توبه مى کنم جز آن چه بین من و پدرت بوده که از آن توبه نخواهم کرد».[۵]
امام(علیه السلام)از وى رو گرداند و با وى مقابله به مثل نکرد ، بلکه هدایایى نیز برایش فرستاد.[۶]
مرجعیت اجتماعى امام مجتبى(علیه السلام)در مهربانى و احسان و نیکى به مستمندان و پناه دادن به پناه جویان ، براى رهایى از چنگال ظلم و ستم و آزار و اذیت امویان ، تجلّى یافت.
امام حسن(علیه السلام)نسبت به فقرا و تهیدستان فوق العاده نیکى و احسان مى نمود آن چه را داشت به آنان مى بخشید و با نیکى و احسان خویش دلشان را سرشار از سرور و شادى مى کرد ، در مورد آرم و بخشش امام حسن(علیه السلام)آمده است که:
نیازمندى بدو مراجعه کرد حضرت به او فرمود: نیاز خود را در نامه اى بنویس و به ما بده. آن شخص چنین کرد و حضرت دستور داد دو برابر آن چه را خواسته بود به او بدهند ، یکى از حاضران عرضه داشت:
اى پسر پیامبر! این نامه براى این فرد چه برکاتى به دنبال داشت ؟ حضرت به او پاسخ داد:
برکت این نامه براى ما بیشتر است ، چرا که او ما را شایسته انجام کار نیک دانست. آیا نمى دانى کار نیک باید پیش از درخواست شخص انجام پذیرد. زیرا اگر پس از اعلان نیاز ، بدو احسان نمایى ، در حقیقت به بهاى آبرویش تمام شده و شاید این فرد نیازمند شب را میان امیدوارى و نومیدى با اضطراب به سربرده و نداند چگونه نیازش برآورده مى شود ، با دل شکستگى به خواسته اش مى رسد یا با شادى و سرور و کامیابى؟ . آن گاه که نزد تو مى آید ، اندکمش مى لرزد ، دلش ترسان است ، اگر نیازش را در قبال آبرویش بر آورده ساختى ، این آبروریزى از احسانى که دریافت کرده است ، برایش گرانتر تمام مى شود.
امام مجتبى(علیه السلام)حامى مستمندان و محرومان ، پناه زنان بى سرپرست و یتیمان بود. پیش از این نمونه اى از آثارِ کرم و بخشش و احسان آن بزرگوار که در بخشش و سخاوت ضرب المثل شده ، از نظرتان گذشت.
امام حسن(علیه السلام)در مدینه مرکز رسالت جدش رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ، براى پناه جویان به آن حضرت، دژى استوار و پناهگاهى شکست ناپذیر تلقى مى شد. اوقات شریف خود را به برآوردن نیاز مردم و برداشتن ستم و ظلم و بیداد از آنان مصروف مى داشت.
سعید بن ابى سرح که از ناحیه زیاد ، مورد ستم و بیداد قرار گرفته بود ، به حضرت پناه آورد ، امام او را پناه داد. به گفته راویان: سعید به دوستى و محبت اهل بیت(علیهم السلام) معروف بود ، به همین دلیل زیاد او را تحت پیگرد قرار داد و جهت پناه جستن به امام حسن(علیه السلام)به مدینه گریخت ، زیاد با اطلاع یافتن از ماجرا ، به سراغ برادر و فرزندان و همسر سعید رفت و آن ها را زندانى و خانه یشان را ویران و اموالش را مصادره کرد ، وقتى امام حسن(علیه السلام)از قضیه آگاه شد ، این کار فوق العاده بر او گران آمد و طى نامه اى به زیاد به او دستور داد ، سعید را امان دهد و زن و فرزندانش را آزاد و خانه اش را بنا کند و اموالش را به وى بازگرداند.[۷]
امام حسن(علیه السلام)از موضع قدرت با معاویه از در صلح درآمد چنان که در متن قرارداد صلح به صراحت آمده که خلافت پس از معاویه به امام حسن(علیه السلام)مى رسد و نباید در باره امام حادثه ناگوارى به بار آورد و مکر و حیله اى به کارببرد.
بنابر این ، طبیعى بود که امام(علیه السلام)محور مخالفت و قدرتى به شمار آید که حکومت بنى امیه و معاویه را در کامشان تلخ و زندگى آن ها را تیره و تار سازد. به همین دلیل در دعاها و دیدارهاى امام(علیه السلام)با حکّام و اطرافیان آن ها و در نامه ها و خطابه هاى آن حضرت تلاش سیاسى روشنى مى بینیم که در امور ذیل متبلور است.
الف – حضرت بر اوضاع و رخدادها مراقبت و آن ها را پى مى گرفت و رفتار حکّام و کارگزاران آنان را زیر نظر داشت ، آن ها را امر به معروف و نهى از منکر مى نمود ، چنان که در نامه اش به زیاد از او خواست ، دست از تعقیب سعید بن ابى سرح بردارد و هنگام طواف ، حبیب بن مسلمه را در مورد فرمانبردارى اش از معاویه مورد نکوهش قرارداد.[۸]
ب – امام مجتبى(علیه السلام)از فعالیت هاى سیاسى منظّمى برخوردار بود که در استقبال از هیئت هاى نمایندگى مخالفان و توجیه و راهنمایى آنان و دعوت آن ها به صبر و بردبارى و تصمیم گیرى و انتظار صدور فرمان امام در وقت مناسب ، تجسم مى یافت. چنان که همواره بر نقش رهبرى اهل بیت و شایستگى خلافت و پیشوایى آنان نیز تأکید داشت.
دکتر طه حسین بر این باور است که امام حسن(علیه السلام)در مدت اقامت خویش در مدینه دست به تشکیل حزب سیاسى زده و شخصاً ریاستِ آن را بر عهده داشته و به تناسب شرایط آن زمان ، آن را جهت داده است.
ج – با این که نظام حاکم، سعى در جلب رضایت امام و یا سرپوش نهادن بر فعالیت هاى وى و یا محکوم ساختن آن ها داشت ، حضرت هیچ گاه به ارکان آن نظام تمایل نشان نداد.
این بخش از موضع گیرى امام(علیه السلام)زمانى تبلور یافت که حضرت به خویشاوندى سببى امویان تن در نداد و طرح و نقشه هاى آن ها را فاش ساخت و واقعیت انحرافى آنان ، و بى لیاقتى معاویه را به خلافت ، آشکارا بیان داشت و این حقیقت به روشنى در مناظرات حضرت با معاویه و اطرافیانش در مدینه و دمشق به طور یکسان جلوه گر شد که در بیان مواضع آن بزرگوار ، به اشاره اى بسنده مى کنیم.
منبع: کتاب پیشوایان هدایت ۴ – سبط اکبر؛ حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام / مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام
[۱] – حیاۀ الامام الحسن ۲۰/ ۲۸۵- ۲۸۶٫
[۲]– تحفه الأنام فاخورى ۶٧.
[۳]– حیاۀ الامام الحسن ۲/ ۲۸۷٫
[۴]– تاریخ ابن عساکر ج ١٢ ، نسخه کپى در کتابخانه امام امیر المؤمنین.
[۵]– شرح ابن ابى الحدید ١/ ۳۶۴٫
[۶]– حیاه الامام الحسن ٢/ ۲۸۸- ۲۸۹٫
[۷]– حیاه الامام الحسن ٢/ ۲۸۹- ۲۹۰٫
[۸]– حیاه الامام الحسن ٢٩٣.
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%da%af%d8%b4%d8%aa-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ad%d8%b3%d9%86-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d9%88%d9%89-%d9%85%d8%af%d9%8a%d9%86/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.