ای عمو! ناله‌ی «هَلْ مِنْ مُعینت» را شنیدم  
از حرم تا قتلگاه، با شور جان‌بازی دویدم

آن چنان دل بُرد از من بانگ «هَل مِنْ ناصِر» تو
کآستینتم را ز دست عمّه‌ام زینب، کشیدم

جای تکبیر اذان ظهر، در آغوش گرمت
بانگ مادر مادرِ زهرا ،در این صحرا شنیدم

گرچه طفلی کوچکم اما قبولم کن، عمو جان!
بر سر دست تو، من قربانی شش‌ماهه دیدم

کس نداند جز خدا کز غصّه‌ی مظلومی تو
با چه حالی از کنار خیمه، در مقتل رسیدم؟

دست من افتاد از تن، گو سرم بر پایت اُفتد
سر چه باشد؟ تیر عشقت را به جان خود خریدم

تا بُرون از خیمه‌گه رفتی، دل من با تو آمد
تو به رفتن رو نهادی، من ز ماندن، دل بُریدم

جای بابایم امام مجتبی خالی است، این جا
تا ببیند من به قربان‌گاه تو، آخر شهیدم

ناله‌ای از سوز دل کردم به زیر تیغ قاتل
شعله‌ها در نظم عالم‌سوز«میثم»، آفریدم

 

شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)