- ثقلین - http://thaqalain.ir -
یک روز خدمت شهید نامجو رسیدم و جملهی زیبایی را که به خط زیبا درشت آماده نموده بودم، به ایشان تقدیم کردم. متن جمله این بود: «این میز باقی نمیماند. اگر باقی میماند، هرگز به دست من و شما نمیرسید.»
نامجو که در دفتر کارش با هزاران مشکل روبهرو بود، دست از کار کشید و با دقّت در آن غور کرد، پس از آن سرش را بلند کرد و به من گفت: «به خدا به این جمله اعتقاد دارم و همینطور است.»
سپس آن را زیر شیشهی میز خود قرارداد و گفت: «میخواهم همیشه جلوی چشمم باشد.» و رو به من کرد و گفت: «این یکی از هدیههای ارزشمندی است که از یک دوست گرفتم،» و از من به خاطر آن هدیه تشکّر نمود.
رسم خوبان ۱۸ – چون مسافر زیستن، ص ۱۰۷٫/ مدرسهی عشق، صص ۲۰۷ – ۲۰۶٫
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%a7%db%8c%d9%86-%d9%85%db%8c%d8%b2%d8%8c-%d8%a8%d8%a7%d9%82%db%8c-%d9%86%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%af/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.