«ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا» مهم این است حال که بدست آورده‌ای اگر نگه نداشته باشی باز هم ایمان نیست، اگر در مسیرِ حرکتِ خود با اینکه باور کرده بودی و دل داده بودی و چند صباحی هم تبعیّت کرده بوده‌ای و بعد گرفتارِ تردید شدی این نشان می‌دهد که از ابتدا محکم نبوده است، بُردِ آن خیلی ضعیف بوده است، این نوری نبوده است که تا مقصد راهِ تو را روشن کند، نورِ ضعیفی بود که تا حدّی مقابلِ طوفان و بادِ ضعیف روشنایی داشت ولی همینکه باد کمی تند شد نورِ آن را خاموش کرد، این ایمان نیست، خدای متعال می‌فرماید: ایمان آن است که وقتی رفتی دیگر تا آخر هستی، «ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا»در قرآن کریم از این حقیقت ایمان را به دو بخش تقسیم کرده است، یکی «مستقر» است و دیگری «مستودع»، «مستقر» از همان قرار است، یعنی کسی که مستقر است و دیگر زمانی که جا افتاد و جای خود را پیدا کرد دیگر تزلزل ندارد، مستقرّ شده است و هیچ کسی هم دیگر نمی‌تواند تکان بخورد، فلانی در آن پست مستقر شده است، فلانی در آن تجارت مستقرّ شده است، فلانی در آن اکتشاف مستقرّ شده است، یعنی دیگر جا افتاده است.

 

یکی ایمانِ «مستقر» است که ریشه‌دار شده است و در جایِ خود قرار گرفته است و از آنجا هم تکان نمی‌خورد، یکی هم «مستودع» است، «مستودع» یعنی این را برای همیشه به تو نداده‌ایم، داده‌ایم و بعد تو را امتحان می‌کنیم، اگر دیدیم لیاقت نداری آن را از تو می‌گیریم، «مستودع» از همان ودیعه است، انسان چیزی را به کسی می‌دهد که برایِ او باشد یک وقت هم بصورتِ قرضی داده است و بنا دارد که آن را بگیرد، این است که ملاحظه می‌فرمایید در این عبارتی که حضرت امیرالمؤمنین علیه الصلاه و السلام به محمد حنفیّه، وقتی او را در جنگ بصره به جبهه اعزام می‌فرمودند فرمودند: «تِدْ فِی اَلْأَرْضِ قَدَمَکَ»[۱]، گام‌های خود را محکم روی زمین بگذار کسی نتواند تو را تکان دهد، «اِرمِ بِبَصَرِکَ أقصَى القَوْم» فقط جلوی پای خود را نبین، ببین چقدر قشون دارد و تا انتها را ببین، همه‌ی نیرو و داراییِ خود را اینجا مصرف نکن، تو باید انرژی و سلاحِ خود را طوری تقسیم کنی که تا آخرِ عمر بتوانی جنگِ خود را ادامه بدهی. بعد فرمودند: «أعرِ الله جُمجُمَتَک» یعنی در این چند ساعتی که مشغولِ جنگ هستی فکرِ خود را به خدای متعال عاریه بده، اگر گفته بود که به خدای متعال بفروش معنیِ آن این بود که شهید می‌شوی، ولی شهید نمی‌شوی، به دریایِ سختی‌ها برو، در صفِ دشمن برو، حمله کن و پیش برو «أعرِ الله جُمجُمَتَک» اعاره بده، فکر و اندیشه و احساس و وجودِ خودت را به خدای متعال عاریه بده، عاریه دادن غیر از این است که انسان به دیگری تملیک کند و این را بفروشد و مالِ او باشد، بلکه عاریه است، این ایمانِ «مستودع» ایمانِ موقّتی است، ممکن است چند صباحی ادّعای ایمان داشته باشد و مسجد هم بیاید و نماز جماعت هم بخواند و نماز جمعه هم برود ولی زمانی که امتحاناتِ سخت پیش آمد بگوید همه‌ی این‌ها دروغ است! دیگر تمام شد… با مسجد هم خداحافظی می‌کند. 

 

می‌گویند مروان لعنت الله علیه خیلی با مسجد مأنوس بود، اهلِ قرآن بود، مرتّب تلاوتِ قرآن داشت، تا به خلافت رسید قرآن را بوسید و کنار گذاشت و گفت: «هذا فِراقٌ بینی وَ بَینَک»! تمام شد! من دیگر کاری به تو ندارم. در دعاها داریم «اَللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْنِی مِنَ اَلْمُعَارِینَ وَ لاَ تُخْرِجْنِی مِنَ اَلتَّقْصِیرِ»[۲]، خدایا! مرا جزوِ «مُعارین» قرار نده، یعنی جزوِ کسانی که ایمان را به من عاریه داده باشی، ایمان را برای خودم قرار نداده باشی و مرا از نظرِ ایمان ریشه‌دار نکرده باشی، ایمان را تملیکِ من نکرده باشی، مالکِ ایمان نشده باشم، چند صباحی مؤمن باشم و با مؤمنین باشم و بعد هم خطِّ ایمان را رها کنم، «وَ لاَ تُخْرِجْنِی مِنَ اَلتَّقْصِیرِ» خدایا! مرا در عبادت‌هایم، در مجاهدت‌هایم، در علمِ من، در تدریسِ من، در مسئولیّت‌هایی که پیروزی می‌آفرینم، جزوِ کسانی قرار نده که خیلی روی خود حساب کنم و فکر کنم کارِ من هیچ ایرادی ندارد، مرا از مرحله‌ی تقصیر، پیدا کردنِ ایرادهای خودم خارج نکن و جزوِ مُعارین قرار نده.

 

این «ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا» برای ما هشدار است، اگر خوب هستی معلوم نیست خوب بمانی، لذا خودت و خوبی‌هایت را به خدای متعال بده، دائماً التماس کن که خدای متعال آن‌ها را برای تو نگه دارد، پیروزی داریم، نظامِ اسلامی داریم، ولایت داریم، اما مغرور شدن به اینکه ما این‌ها را داریم…. از کجا معلوم است که تا آخر داشته باشیم؟ باید قدر بدانیم، باید به خدای متعال پناه ببریم، باید وظیفه‌ی خودمان را درست انجام بدهیم و باید همواره در کستیِ نجاتی بنشینیم که از پسِ این طوفان‌ها بر بیاید و ما در پناهِ این کشتی به ساحل برسیم.


[۱] شرح نهج البلاغه – ابن أبی الحدید، جلد ١، صفحه ٢۴١، (ومن کلام له علیه السلام لابنه محمد بن الحنفیه لما أعطاه الرایه یوم الجمل: تزول الجبال ولا تزل، عض على ناجذک، أعر الله جمجمتک، تد فی الأرض قدمک، ارم ببصرک أقصى القوم، وغض بصرک، واعلم أن النصر من عند الله سبحانه.)

[۲] کافی، جلد۲، صفحه ۵۷۹ (عَنْهُ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ اَلْفَضْلِ بْنِ یُونُسَ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ لِی: أَکْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ اَللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْنِی مِنَ اَلْمُعَارِینَ وَ لاَ تُخْرِجْنِی مِنَ اَلتَّقْصِیرِ قَالَ قُلْتُ أَمَّا اَلْمُعَارِینَ فَقَدْ عَرَفْتُ فَمَا مَعْنَى لاَ تُخْرِجْنِی مِنَ اَلتَّقْصِیرِ قَالَ کُلُّ عَمَلٍ تَعْمَلُهُ تُرِیدُ بِهِ وَجْهَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَکُنْ فِیهِ مُقَصِّراً عِنْدَ نَفْسِکَ فَإِنَّ اَلنَّاسَ کُلَّهُمْ فِی أَعْمَالِهِمْ فِی مَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مُقَصِّرُونَ.)