- ثقلین - http://thaqalain.ir -
[مثل افکار و خواطر متشتّته و متفرّقه در نماز] حکایت مردی است که زیر درختی نشسته است و میخواهد همّ و حواسش را در مورد فکر [خاصّی] که دارد، جمع کند، تا اندیشهاش صاف و متمرکز شود؛ امّا صدای گنجشگانی که روی درخت هستند، ذهن او مشوّش میکنند.
او مرتّب با چوبی آنها را میراند و به جای خود برای فکر نمودن باز میگردد و باز هم گنجشگان میآیند و او هم با چوب آنها را دور میکند. به او گفته میشود: این کار، تو را از مقصدت باز میدارد، و تمام شدنی نیست. اگر میخواهی خلاص شوی، درخت را قطع کن!
شهوات [و تعلّقات دنیا] همینطور هستند. هنگامی که قویّ شده و شاخ و برگشان فراوان شود، افکار و خواطر را از جهات مختلف به سوی خود جذب میکنند؛ مانند جذب شدن گنجشکها به سوی درختان تنومند پر شاخ و برگ! و این شهوات و خواستها فراوان هستند و مغناطیس خواطر و اندیشههای پست میباشند. و ریشهی درخت آنها، دوستی دنیا است!
منبع: کتاب به سوی دوست، ص ۱۳۲
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%a7%da%af%d8%b1-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%ae%d9%88%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%ae%d9%84%d8%a7%d8%b5-%d8%b4%d9%88%db%8c/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.