- ثقلین - http://thaqalain.ir -

اگر مقدّر نباشد، آتش هم گلستان می‌شود
شهید یوسف علی اخوی

اضطراب وجودم را تسخیر کرده بود. من بدنبال جان پناهی برای خود، بناچار از «یوسف علی» جدا شدم و با عجله خود را در سنگر نیمه جانی انداختم. همه‌ی بچّه‌ها از وحشت باران آتش در حاشیه‌ی کانال‌ها پناه گرفته بودند و با مهمات موجود، پاسخگوی آتشباری بعثی‌ها بودند. در این میان «یوسف علی» با حالتی بسیار عادی هنوز در وسط معرکه مانده بود و چیزهایی نامفهوم- را زیر لب زمزمه می‌کرد.

دستهایم را به موازات هم کنار دهانم گذاشتم و چندین بار با صدای بلند او را به نزد خود خواندم. فریادهای من امّا بی‌نتیجه بود!

سرانجام با هول و هراس و به حالت سینه‌خیز به سمت او رفتم. از کانال رد شدم و خودم را به او رساندم. داد زدم:

-‌ چرا نمی‌آیی، ممکنه…

حرفم را برید و گفت: «اگر خدا می‌خواست تا حال پر زده بودم!» من نگران شدم و با حالتی آمیخته با تعجب پرسیدم: «منظورت چیه؟»

لبخندی زد و با اشاره دستهایش گفت: اینجا را نگاه کن!

نگاه کردم، گلوله خمپاره‌ای در چند قدمی او داشت روی زمین غلت می‌خورد!

«یوسف علی» می‌گفت: اگر مقدر نباشد این گلوله‌ها که هیچ… آتش هم بر آدم گلستان می‌شود!


رسم خوبان ۲۴ – توکّل و اعتماد به خدا، ص ۲۹ و ۳۰٫/ جاودانه‌ها، صص ۶۱ ۶۰٫

 


Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir

URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%a7%da%af%d8%b1-%d9%85%d9%82%d8%af%d9%91%d8%b1-%d9%86%d8%a8%d8%a7%d8%b4%d8%af%d8%8c-%d8%a2%d8%aa%d8%b4-%d9%87%d9%85-%da%af%d9%84%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%b4%d9%88%d8%af/

تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.