اگر عبودیّت در وجود انسان احراز شد، انسان عبد شد، علّامه‌ی دهر شود، نمی‌دانم گفتن برای او بسیار سهل است، می‌گوید: چیزی نمی‌دانم. اگر بگوید چیزی نمی‌دانم دروغ نگفته است، چیزی نمی‌داند.

می‌گویند: شما که این کتاب را نوشتید، شما که در درس‌های خود می‌جوشید، چشمه هستید، می‌گوید:  نه، من نیستم، آنچه استاد ازل گفت بگو می‌گویم، من طوطی‌وار حرف‌های او را تکرار می‌کنم، او هر چه بگوید من همان را می‌گویم، هر چه بدهد من دارم، هر چه ندهد من ندارم. لذا هیچ وقت نه ثروت را برای خود می‌داند تا قارون شود، نه علم را برای خود می‌داند تا بلعم باعور شود، نه قدرت را برای خود می‌داند تا قارون شود. این‌ها همه برای نورانیّت باطن است.

این بود که حضرت صادق (علیه السّلام) به عنوان فرمودند: علم نور است، اگر کسی بخواهد نورانیّت باطن پیدا کند باید دل او بنده باشد.