- ثقلین - http://thaqalain.ir -
اوایل جنگ، برای مأموریتی از «سنندج» به «کرمانشاه» رفتم. در محل اعزام نیروهای «سپاه کرمانشاه»، اولین هدیهی مردمی که یک بستهی کوچک بود، به دستم رسید. بسه را باز کردم. مقداری خشکبار بود و تکّه کاغذی که روی آن نوشته بود: «برادر رزمنده! این خوراکی را از پسانداز خودم خریده ام؛ نوش جانت. انشاءالله پیروز شوی.»
آن متن ساده و صمیمی اشکم را سرازیر کرد، دلم نمیخواست آن خشکبار را بخورم. در جیبم گذاشتم. تا مدّتی به من آرامش و روحیّه میداد و به عنوان یک سوژهی تبلیغاتی به بچّهها نشان میدادم.
رسم خوبان ۱۷- تعهد و عمل به وظیفه، ص ۲۴٫/ قاف عشق، ص ۱۱۳٫
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%a7%d9%88%d9%84%db%8c%d9%86-%d9%87%d8%af%db%8c%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85%db%8c/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.