«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلَی یَومِ الدّینِ».

«الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ».[۲]

تأکید اسلام بر روی مراقبه

ایام اسارت کاروان تبلیغی سالار شهیدان را تسلیّت عرض می‌کنم. یکی از مسائلی که در ادیان الهی خصوصاً در کامل‌ترین ادیان، اسلام روی آن تأکید دارد برنامه‌ی مراقبه است. بدون برنامه، بدون تداوم، بدون پیش‌بینی، کار به نتیجه نمی‌رسد. از این جهت امیر المؤمنین علیهم السّلام در بستر شهادت مسائل مهمّی که در سعادت بشر نقش اساسی دارد را با تعبیر الله الله برجسته کردند تا ما تکان بخوریم و اهتمام بورزیم. «اللَّهَ اللَّهَ فِی الصَّلَاهِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ»[۳] نماز ستون است، نماز نباشد، سقف بر سر شما خراب می‌شود، دین برای شما پناهگاه است، باید زیر سایه‌ی دین باشید، زیر سقف دین باشید ولی این سقف با ستون نماز باید سرپا باشد. اگر این ستون را برداریم، دین شما ویران است. «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ» خدا این قرآن را برنامه‌ی سعادت دنیا و آخرت شما قرار داده است، این قرآن حبل الله است، وسیله‌ی اتّصال و ارتباط شما با خدا است. این قرآن جدول است، راه است، دستور العمل است. دفترچه‌ی راهنما است. خدا هم مصالح دنیای شما را در این قرآن مشخّص فرموده است، هم مصالح معنوی شما را، روحی شما را، اخلاقی شما را، هم مصالح جهانی را، هم مصالح ابدی را. «لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُم‏» نکند آن کسانی که مؤمن به قرآن نیستند، در عمل به قرآن بر شما پیشی بگیرند و شما جا بمانید. در عداد این نوع سفارشات سرنوشت ساز فرمود: «وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ» در زندگی خود نظم داشته باشید، برنامه داشته باشید، پیش‌بینی بکنید.

Sadighi(1)-13960711-MasjedKani

مشارطه در برنامه‌ی مسلمانی

 علمای اخلاق ما از جمله مرحوم آیت الحق، آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی که عارف واصل است، فقیه متبحّر است، صاحب نفس، کیما اثر است. نظر او انسان‌ها را تحت تأثیر قرار می‌داد و بهترین شاگرد یا از بهترین پرورش یافته‌های دامن او، آیت حق عارف کم نظیر ملّا حسینقلی شوندی همدانی است. این بزرگوار در کتاب لقاءالله خود توصیه  به برنامه می‌کنند. می‌گویند: هر مسلمانی باید چهار مرحله را باید در برنامه قرار بدهد اوّلین آن مشارطه است. مشارطه شناخت مسئولیت‌ها است، شناخت قرق‌گاه‌ها است، شناسایی الزامات در بعد اثباتی و در بعد نفی است. شناخت خطّ قرمزهای واجب و حرام و مستحب و مکروه است. اگر انسان این‌ها را شناسایی بکند که من امروز، فردا، این هفته، این ماه و امسال خدا چه وظایف فردی در ارتباط با خود به من محوّل فرموده است، خدا چه وظایف خانوادگی دارم، چه وظیفه‌هایی در برابر فرزند خود، همسر خود، به من واگذار کرده است، چه مسئولیتی نسبت به همسایه‌ها دارم، چه مسئولیتی در قبال امّت اسلامی دارم، چه مسئولیتی در برابر کفّار و بیگانگان دارم؛ وظایف فردی و خانوادگی و اجتماعی و ملّی و جهانی خود را شناسایی بکند. با شناخت برای ایفای این مسئولیت‌ها و اجرای این دستورات الهی برنامه‌ریزی بکند. هر کاری در زندگی او جایگاه خاصّ خود را داشته باشد.

بعضی از بزرگان ما به قدری در نظم جدّی بودند که می‌شد همه‌ی اوقات آن‌ها را گفت که الآن دارد چه کار می‌کند. این کاری که امروز اروپایی‌ها دارند می‌کنند و بشر را به صورت یک ماشین درآوردند همه چیز آن‌ها را کامپیوتر مشخّص و اجرا می‌کند؛ بزرگان ما در عمل ایمان آن‌ها، برای آن‌ها تنظیم کننده بود و کارهای آن‌ها همه براساس برنامه‌ی پیش‌بینی شده انجام می‌شد، اسم این مشارطه است. یعنی انسان شرط با خود بگذارد که من این کارها را باید انجام بدهم و در قبال محرّمات و مکروهات هم متعهّد بشود، من نباید خود را به این کارها آلوده بکنم، این مرحله‌ی اوّل است. آدم یک چشم‌اندازی برای زندگی خود تعیین بکند؛ این برنامه‌ی ششم که امروز در دولت باید با تأخیر اجرا بشود، باید ۹۵ اجرا می‌شد نشده است؛ این‌ها از برنامه عقب بمانند مملکت عقب مانده است. در کارهای شخصی خود هم همین‌طور است. تاجر دخل و خرج خود را نمی‌داند، روزمره، باری به هر جهت دارد کاسبی می‌کند، کاسب نمی‌تواند باشد. باید اشراف درستی به بازار داشته باشد، بازاریابی بکند، تقاضاها را شناسایی بکند، عرضه‌ها را ارزیابی بکند. عرضه‌ی بی‌تناسب نداشته باشد. به موقع جنس لازم را به بازار عرضه بکند؛ این پبیش‌بینی می‌خواهد، این کارشناسی می‌خواهد. در همه‌ی امور مشارطه شرط لازم برای تأمین سلامت و رسیدن به مقصد است.

Sadighi(2)-13960711-MasjedKani

مراقبه مرحله‌ی دوم در برنامه‌ریزی انسان

دوم مراقبه است. اگر شما یک دفترچه‌ای داشتید، برنامه‌ی سال خمسی خود را آن‌جا نوشته باشید، درآمدهای شما مشخّص باشد، هزینه‌های شما مشخّص باشد، سپرده‌ی شما هم مشخّص باشد، سال‌های بعد همین برنامه اجرا شده باشد، الآن مال شما با حرام انباشته نشده است، مال زلال دارید. هر چه اضافه بشود در سال نسبت به همان اضافه‌ی سال بدهکار امام زمان علیه السّلام و سادات جلیل القدر هستید. ولی اگر حساب و کتاب نداشتید، جمع و جور کردن برای شما سخت خواهد بود. حالا که امور خود را پیش‌ینی کردید، باید مراقبه داشته باشید. مراقبه همان مهندس ناظری است که در امور پروژه‌های ساختمانی شما یک پاساژی را، یک ساختمانی را، ساختن یک سوله‌ای را، یک کارگاهی را به یک مهندسی واگذار می‌کنید که طی چند مدّت، در چه عرض، در چه طول، چند متر زیربنا، با چه ابزار و مصالحی برای شما بسازد، صرف قرارداد شما را اغناء نمی‌کند. یک مهندس ناظری می‌گذارید هر چند ماه یک بار به شما گزارش می‌دهد. آیا کار این به روز است، آنچه به عهده گرفته است در مدّت معیّن می‌تواند به شما بدهد یا نه. هر کجا دیدید کم گذاشته است، شما حقّ شکایت دارید، حقّ مطالبه دارید، نسبت به کارهای عبادتی شما هم همین‌طور باشد.

اگر قرار گذاشتید نماز شب بخوانید، حداقل یک سال نماز شب را پیش‌بینی بکن. بعضی شب‌ها کوتاه است، برای آن وقت خواب روز را باید در نظر بگیرید که شب بتواند سحر برخیزید. بعضی شب‌ها مثل حالا شب‌های طولانی است، بازار اولیای خدا است. در این شب‌ها این‌ها مناجات‌های طولانی دارند، گریه‌های جانسوز دارند، تلاوت قرآن دارند، ناله دارند، دعا دارند، نیایش دارند، این‌ها را باید از قبل در طول یک سال شما فصل‌ها و شرایط کاری خود را به گونه‌ای تنظیم بکنید که نماز شب ترک نشود. این مراقبه می‌خواهد؛ هم مشارطه می‌خواهد، پیش‌بینی بکنید، هم مراقبه می‌خواهد، هر کجا کوتاه آمدید، باید برای جبران آن خود را جریمه بکنید و الّا از دست شما می‌رود، یک تعهّد خشک و خالی کردید، بعد هم از عهده‌ی آن برنیامدید و آرام آرام اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهید؛ می‌گویید: ما که نتوانستیم، این کار به عهده‌ی ما نیست. نخیر خوب هم می‌توانستید ولی بی‌‌نظم بودی، بی‌برنامه بودی، مراقبه نکردی. نظارت لازم را پیش‌بینی نکرده بودی یک گنج عظیمی که نبود آن باعث می‌شود شما فقیر محشور بشوید. در قبر چراغ نداشته باشید؛ در آن‌جا یک چنین چیزی را از دست می‌دهید، مراقبه لازم است.

Sadighi(3)-13960711-MasjedKani

محاسبه و ارزیابی اجرای برنامه‌ها

بعد از مراقبه محاسبه و ارزیابی اجرای برنامه‌ها است؛ چه مقدار موفّق بودید یا حتّی إن‌شاءالله چقدر مقدار جلوتر از برنامه حرکت کردید، قرآن دو تا دستور العمل دارد. هر دوی آن‌ها کارساز است. در بخشی از آیات دارد «سابِقُوا»[۴] پیشی بگیرید، عقب نمانید، سبقت بگیرید، شما پیشگام باشید، شما خط شکن باشید، شما نفر اوّل باشید؛ در آیاتی هم دارید «وَ سارِعُوا»[۵] کاری که به عهده گرفتی، اگر می‌توانی زودتر انجام بدهی، هر چه بیشتر بدوی زودتر می‌رسی. سرعت بگیرید، حوادث خبر نمی‌کند قبل از آن‌که حادثه‌ای بیاید، توفیق را از شما بگیرید، بار خود را ببند. هر کاری می‌توانی بکنی هم سابق باش هم سارع باش. مسارعت در این امر داشته باش.

مسئله‌ی معاتبه

 بعد از مسئله‌ی ارزیابی و محاسبه که اگر دیدید جلو هستید شارژ می‌شوی جهشی پیش می‌روی ره صد ساله را می‌توانی یک شبه طی بکنی. لیله القدر تو فقط سالی یک شب نباشد. همه‌ی شب‌های شما برای شما لیله القدر است. «خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»[۶] است. در هر شبی شما به اندازه‌ی ماه می‌توانید خود را به خدا نزدیک بکنید. اگر دیدید نه برابر است، برنامه‌ای که پیش‌بینی کردید عقب نیستید، جلو هم نیستید. در این دو فرض قطعاً باید به شکرانه‌ی این نعمت برای خود یک کارهای خیر دیگری را به عنوان شکر نعمت انجام بدهید. نماز شکر، سجده‌ی شکر، روزه‌ی شکر، جناب مختار بعد از آن که فهمید حضرت سجّاد (علیه السّلام) در حقّ حرمله نفرین کرد که خدایا او را به آتش بسوزان و دعای حضرت سجّاد (علیه السّلام) به دست او عملی شده بود؛ وقتی آن مرد دعوت به نهار کرد گفت: من به شکرانه‌ی این‌که مجری دعای حضرت سجّاد (علیه السّلام) بودم امروز را روزه گرفتم، من امروز روزه‌ی شکر دارم. در موفّقیّت‌های معنوی خود شکر بکنید. در پیروزی‌های جبهه‌ی مقاومت روزه بگیرید. روزه‌ی شکر بگیرید. نماز شکر بخوانید سجده‌ی شکر انجام بدهید. کار نیکی را به عنوان شکرانه تقدیم بارگاه پروردگار عالم داشته باشید و اگر دیدید نه جا ماندید، عقب ماندید، باید جریمه‌هایی برای خود پیش‌بینی بکنید و خود را مورد عتاب و سرزنش قرار بدهید و کمر همّت ببندید که حرف مفت نزنید.

 من نمی‌گویم سمندر باش یا پروانه باش            گر به عشق سوختن افتاده‌ای مردانه باش

حالا که خواستی در مسیر سیر و سلوک بیایی، در مسیر بندگی قدم برداری، عمر خود را در بازار محبّت حق هزینه بکنی و ضایع نکنی. بیا دیگر این‌ها را درست انجام بده و هر کجا دیدی کوتاهی کردی، برای خود یک جریمه‌هایی، یک ریاضت‌هایی مقرّر کن که دیگر سستی نکنی؛ تکاهل، تساهل برای این بی‌بند و بارهای بی‌خدا است که هم مردم را تشویق می‌کنند؛ دخترها را، زن‌ها را، مردم را که جوانی است از این کارها می‌شود. مرتّب به بی‌دینی و لا ابالی‌گری و اباحی‌گری دارند تشویق می‌کنند. این‌ها غیرت لازم را ندارند، از معصیت خدا رنج نمی‌برند؛ گناه که واقع می‌شود ولو خود ما گناه نکنیم پدر ما از کسی خواهشی کرده باشد، بزرگ ما از او کاری خواسته باشد، بی‌اعتنایی بکند، ما ناراحت نمی‌شویم. خدای ما از این بشر چیزی را خواسته است، عدّه‌ای بی‌اعتنایی می‌کنند. اگر ما بنده‌ی خدا باشیم دوست خدا باشیم، یقیناً ناراحت می‌شویم، چرا حرمت خدا را نگه نمی‌دارند، چرا در حضور خدا دارند این‌طور جسورانه هتاکی می‌کنند و قرق‌های الهی را در هم می‌شکنند. آدم ناراحت می‌شود. نسبت به خود این معاتبه این سرزنش کردن، جریمه کردن این جزء اموری است که از لوازم غیرت هم به حساب می‌آید. هم همّت است، هم غیرت است و هم تحکیم اراده است. بشر با اراده‌ی خود انسان است، حیوانات غریزه تنظیم می‌کنند. ما انتخاب می‌کنیم، اراده می‌کنیم، روزه‌ی ما با اراده است. نماز شب ما با اراده است. امّا حیوانات غریزه‌ای در درون خود دارند. ارزش ما با اعمال اراده از مسیر اجرای فرمان‌های پروردگار متعال است.

ظرفیت‌های حادثه‌ی کربلا

چیزی که به عنوان درس از امام حسین علیه السّلام بخواهیم بیاموزیم… حادثه‌ی کربلا به اندازه‌ی آیات قرآن ظرفیت دارد. حادثه‌ی کربلا اسرار دارد. حادثه‌ی کربلا لطایف دارد، حادثه‌ی کربلا پیام‌ها دارد. یکی از پیام‌های عاشورای امام حسین علیه السّلام برنامه‌ی مدوّن پیش‌بینی شده، کادر مشخّص و معیّنی در یک کاری به میدان آمده‌اند؛ کوچک و بزرگ هم از قبل مشخّص بوده است، چه کسانی مجری این نسخه‌ی الهی هستند. چه کسانی در این میدان علمدار و پرچمدار و صاحب نقشه هستند؛ چه تعداد پیرمرد باید باشند، چه تعداد جوان، چه تعداد کامل، چه تعداد نوجوان، چه تعداد کودک، چه تعداد بانو همه‌ی این‌ها امام حسین علیه السّلام از قبل پیش‌بینی کرده بود. خیلی‌ها خوب بودند ولی در این تابلوی برجسته که برجسته‌ترین تابلوی جمال خدا است، در این‌جا سهم نداشتند. امّ سلمه مادر بهشتی است، مادر ما هم است. این امّ سلمه‌ای که مادر مؤمنین است و پیغمبر به بهشتی بودن او خبر داده است؛ امّ سلمه بانوی بهشتی است و یکی از معایبی که اصحاب سقیفه دارند شهادت امّ سلمه‌ای که پیغمبر او را بهشتی معرّفی کرده است در جریان فدک قبول نکردند، این‌ها خلاف شرع کردند، خلاف فرمایش پیغمبر عمل کردند. مقابله‌ی با تصدیق پیغمبر کردند. به قدری ظرفیت و مقام مادر ما امّ سلمه اوج دارد که حضرت رسول به امّ سلمه از تربت کربلا داد و گفت: این را نگه بدار این خاک قبر فرزند من حسین است، هر وقت امام حسین علیه السّلام مسافرت کرد گاهی یک نگاهی بکن هر وقت دیدی این خون شد… از این بالاتر.

خود ابی عبدالله الحسین علیه السّلام در سیر باطنی امّ سلمه را در مسیر سیر و سلوک و کشف و شهود قرار داد. در سیر باطنی که در مدینه بود امّ سلمه حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام او را به کربلا برد و حفره‌ای که در آن گودال می‌افتد و قبر شریف ایشان را نشان داد و جایگاه خیمه‌ی همه‌ی اصحاب خود را و یاران خود را، همه را به حضرت امّ سلمه نشان داد و امام حسین علیه السّلام مشتی از خاک در مقابل چشم حضرت امّ سلمه برداشت گفت: این را کنار خاکی که جدّم رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم به شما داده است، قرار بده. هر وقت دیدی که رنگ خون گرفت، بدان به تعبیر من آسمان و زمین دارد در مصیبت من خون گریه می‌کند. این را داشته باش. امّ سلمه با این جلالت خود در مسئله‌ی کربلا جزء سنگرنشینان کربلا نیست. امّا فضّه با این‌که در ظاهر مقام حضرت امّ سلمه را ندارد، فضّه کربلایی است، فضّه سنگرنشین است، فضّه جبهه‌ای است، فضّه در تمام ثواب شهدای کربلا و سیّد الشّهداء علیه السّلام سهم دارد. فضّه کربلا بود.

در میان مردها جناب محمّد حنفیه مورد تأیید پدرش امیر المؤمنین علیه السّلام است. حضرت علی علیه السّلام او را تشویق کرد. امام حسن مجتبی علیه السّلام فرمودند: من از حسد بر تو نگران نیستم امّا خواستم امامت امام حسین علیه السّلام را به تو بگویم. حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام او را از نقیصه‌ای که معمولاً در بشر است، تنزیه کرد؛ گفت: تو نداری. آقای امام زین العابدین علیه السّلام عموجان خود را اکرام می‌کرد و امام حسین علیه السّلام فرمودند: شما این‌جا در مدینه بمان «فَتَکُونَ لِی عَیْناً»[۷] تو در این‌جا عین ما باش، چشم ما باش. حوادث این‌جا را برای ما گزارش بکن. امّا محمّد حنفیه کربلایی نبود. امّا غلام سیاه، غلام ترک که اصلاً به حساب نمی‌آمد. امامزاده نبودند، برادر امام نبودند امّا کربلایی بودند که این مقام کربلایی بودند، عاشورایی بودن در میان اوّلین و آخرین استثناء است. یک عدّه کربلایی بودند. هیچ کدام از این‌ها تصادفی نبود، برنامه بود امام حسین علیه السّلام بود که یاران خود را انتخاب کرده بود. این‌ها هم آگاهی داشتند، هیچ کدام بی‌خبر نیامدند در دام بیفتند و نتوانند برگردند. حضرت زینب می‌دانست، فضّه‌ی حضرت زینب سلام الله علیها هم می‌دانست. می‌دانست که برای چه دارند می‌روند، چه مقصدی در پیش است و چه مصیبت‌هایی را باید تحمّل بکنند.

لزوم برنامه‌ریزی در کارهای روزانه

سنگ بزرگ علامت نزدن است. کارهای روز خود را صبح پیش‌بینی بکنید، ببینید چند تا کار برای خدا می‌توانید بکنید. علاوه بر واجبات خود که نماز اوّل وقت جزء پیش‌بینی‌های شما در برنامه‌ی روزانه‌ی شما باشد و ترک غیبت و ترک دروغ و ترک نگاه حرام این‌ها را در برنامه قرار بدهید. بعد هم مراقبه داشته باشید، بعد از خود حساب بکنید، ارزیابی داشته باشید، بعد هم اگر دیدید آن روز موفّق هستی فردا که شد برای دو روز برنامه‌ریزی بکن. روز سوم برای سه روز برنامه‌ریزی بکن. آرام آرام برای هفته‌ی خود برنامه‌ریزی بکنید. آن وقت در ماه برنامه‌ریزی می‌کنید، در ماه سه روز روزه را در برنامه‌ی خود بگنجانید تا خدا توفیق بدهید برای عمر خود برنامه‌ی داشته باشید، برای آینده‌ی فرزندان خود برنامه داشته باشید.

امروز بنابر روایتی روز شهادت حضرت سجاد علیه السّلام است.آقا امام سجّاد علیه السّلام مجموعه‌ی مصایب را… گنجینه است. کربلایی است. جزء لیست است امّا هم ثواب شهادت را برده است، هم ثواب بالاتر از شهادت را برده است. اگر امام سجّاد علیه السّلام شهید می‌شد، واسطه‌ی فیض قطع می‌شد. بشر همه به جهنّم سقوط می‌کردند. آن جذبه‌ای که نگه می‌دارد و نمی‌گذارد ما بی‌دین بشویم، جذبه‌ی ولایت است. اگر امام سجّاد علیه السّلام وفات می‌کرد یا در حادثه‌ی کربلا شهید می‌شد، ما دیگر ریسمانی که چنگ بزنیم تا ما را از جهنّم نگه بدارد نداشتیم. واسطه‌ای که فیض خدا را به ما برساند نبود. امام سجّاد علیه السّلام با صبر خود در کربلا کفّ نفس خود که نرود به میدان به بهانه‌ی مریضی که خدا بر وجود نازنین او عارض کرد و در آن لحظاتی که امام حسین علیه السّلام هل من ناصر می‌گفت، حضرت سجّاد علیه السّلام مدهوش بود و الّا باید به میدان می‌آمد. به قدری بدن نحیف بود هر کسی می‌دید فکر نمی‌کرد مرد کاملی است، به عنوان غلام از او یاد کردند؛ غلام یعنی جوان. بدن در آن دو سه روز نحیف شد. خدای متعال بیماری را مأمور حفاظت جان ولی خود کرد. امام زمان علیه السّلام که بعد از امام حسین علیه السّلام حضرت سجّاد علیه السّلام است، خدا او را در سنگر بیماری حفظ کرد و الّا دشمن او را از جامعه‌ی بشری می‌گرفت.

اوّلین تشییع جنازه برای پیغمبر و دودمان ایشان در مدینه تشییع مفصّل برای امام سجّاد علیه السّلام بود. برای پیغمبر تشییع جنازه نشد، دنیاپرست‌ها رفتند در سقیفه اصلاً کنار جنازه‌ی پیغمبر نیامدند. امیر المؤمنین علیه السّلام خود غریبانه بدن پیغمبر را ایشان دفن کرد. بعد از پیغمبر حضرت زهرا سلام الله علیها شهید شد امّا بی‌بی تشییع جنازه نداشت، در دل شب به احتمال قوی هم در خانه‌ی خود که اصلاً جابه جایی نداشت، در همان جایی که شهید شد، در همان‌جا هم دفن شد. بدن نازنین امیر المؤمنین علیه السّلام هم در دل شب حسنین و جمع قلیلی شبانه برداشتند؛ از کوفه به نجف بردند که اگر روز بود قبر شریف امیر المؤمنین علیه السّلام مشخّص بود خوارج بنا داشتند بدن را بیرون بیاورند به آتش بکشند. حسنین طبق وصیت شبانه برداشتند. امام مجتبی علیه السّلام روز تشییع جنازه شد ولی ای کاش تشییع جنازه نمی‌شد. تابوت شریف او تیرباران شد. امام حسین علیه السّلام هم که «مُلقی ثَلاثاً بِلَا غُسلٍ وَ لَا کَفَن».

(روضه ‌خوانی)


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌‌ی آل عمران، آیه ۱۹۱٫

[۳]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۲۲٫

[۴]– سوره‌ی حدید، آیه ۲۱٫

[۵]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۳۳٫

[۶]– سوره‌ی قدر، آیه ۳٫

[۷]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۴۴، ص ۳۲۹٫