از شب قدری که امام زمان (ارواحنا له الفداء) این جلسه را دید و این جلسه را امضا فرمود، تا عواملی که از خورشید گرفته، ماه گرفته این سیری که شب و روز کردند تا این وقت رسید ما کنار هم نشستیم، ببینید چه غلغله‌ای است، این جلسه چه پشتوانه‌ای دارد، در عالم چه خبر است و ما بی‌خبر هستیم، فقط خود را می‌بینیم؛ نه، ملک و ملکوک، عرش و فرش همه‌ی این‌ها دست به دست هم شدند و سفره شدند و این جلوه‌ی همه‌ی آن‌ها است که ما این‌جا کنار هم نشسته‌ایم. شکر خیلی لذید است. آدمی که اهل شکر است، درد را متوجّه نمی‌شود. محبّ که در راه محبوب درد نمی‌کشد. «مَا رأینَا إلَّا جَمیلاً» حضرت زینب (سلام الله علیها) مظهر جلال خدا بود، همه چیز او زیبا بود. شهدای کربلا بدانید این احساسی که زن‌های مصر نسبت به یوسف داشتند، یک احساس مادی آلوده‌ای به یک جمال گذرای موقت بود؛ قرآن کریم روی حساب آن را نقل می کند. چاقوها دست آن‌ها را برید ولی نگفتند: آخ دستم! نه، گفتند: «حاشَ لِلَّهِ»[۱] اصلاً گویا دستی ندارد، اصلاً گویا زخمی ندارد. به این‌ها توجّه ندارد. می‌گوید: «حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً» این «هذا بَشَراً» اگر کسی الهی باشد، در تک تک شما جمال خدا منعکس است، همه چیز آیه است. آیه یعنی مرآت است، خدا را همه جا دارید می‌بینید. خدا با صد هزار جلوه، این سنبل است نه این‌که صد هزار، بینهایت جلوه است.  

 


[۱]– سوره‌ی یوسف، آیه ۳۱٫