«وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها»[۱] این انسان هم چیست؟ یک قول در میان مفسّرین این است که این انسان کفّار هستند. چون آن‌ها توقّع نداشتند، یک مرتبه چشم باز می‌کنند می‌بینند همه‌ی زمین بی‌قرار است و فوران دارد و آتشفشان است و وحشت می‌کنند. می‌گویند: «ما لَها» زمین چه شده است؟ با سرگردانی و حیرت سؤال می‌کنند چه خبر است؟ بعضی‌ها می‌گویند: نه، «وَ قالَ الْإِنْسانُ» جنس انسان است، مؤمن باشد یا کافر باشد همه با یک حیرتی می‌گویند: «ما لَها» زمین چه شده است؟

امّا روایتی است که آن انسانی که می‌تواند بر زمین فرمان بدهد، می‌تواند از زمین سؤال و جواب بکند، آن وجود مبارک مولای ما، مولی الموحّدین، امیر المؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) است. کسی دیگر حقّ سؤال و جواب از زمین را ندارد. او است که از جانب خدا بر زمین و زمان امیر است و مالک بر همه‌ی این‌ها است. حضرت امیر می‌پرسند: «ما لَها» زمین چه شده است؟ آن‌جا خدای متعال به زمین وحی می‌کند «بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى‏ لَها»[۲] این وحی، وحی ملک نیست. بلکه وحی‌ای است که خدای متعال به موجودات مختلف دارد. در مورد زنبور عسل خداوند متعال دارد بر این‌که «وَ أَوْحى‏ رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً»[۳] این وحی تکوینی است، این خاصیت زمین است که باید در آن وقت که دیگر رسیده است، تا حالا خام بود، همین‌طور این بذرها را جمع می‌کرد، حالا رسیده است، باید بیرون بریزد. این‌ها از زمین جوانه می‌زنند، کار زمین تمام شده است، آنچه باید در زمین انجام می‌شد، انجام شده است. حالا اگر به قول معروف حنظل بوده است، این رسیده است، باید خود را بیرون بریزد. اگر نه، گل بوده است، میوه‌ی شیرین بود، باید آن هم بیرون ریخته بشود. از اوّل خلقت همین‌طور بذر بوده است، زمین مدام آن‌ها را به درون خود کشیده است، این رشد خود را کرده است، حالا باید بیرون بریزد و این‌ها را بگوید.  

 


[۱]– سوره‌ی زلزله، آیه ۲٫

[۲]– همان، آیه ۵٫

[۳]– سوره‌ی نحل، آیه ۶۸٫