- ثقلین - http://thaqalain.ir -
امین وحی بر آن تشنه گر رکاب نگیرد
قرار در لب کوثر ابوتراب نگیرد
برادری که به اسب اجل کنند سوارش
ز آهن اردل خواهر بود رکاب نگیرد
فشاند دختر زهرا به راه شاه گلابی
که آسمان ز گُلی آن چُنان گلاب نگیرد
لبش ز سوز عطش خشک گشته جای عجب نیست
به شاه ختمِ فَتَحنا اگر رباب نگیرد
رقیّه آب بپاشید ز اشک چشمه ی چشمش
فرات در خور آن چشمه خود سراب نگیرد
ز دیده اشک نریزد ،چسان حریم ولایت؟
قرار دردل آتش ،بلی کباب نگیرد
خموش باش حسینی !ز شرح این غم عظمی
که شرح این غم عظمی ،دو صد کتاب
شاعر: حسینی سعدی زمان
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%a7%d9%85%db%8c%d9%86-%d9%88%d8%ad%db%8c-%d8%a8%d8%b1-%d8%a2%d9%86-%d8%aa%d8%b4%d9%86%d9%87-%da%af%d8%b1-%d8%b1%da%a9%d8%a7%d8%a8-%d9%86%da%af%db%8c%d8%b1%d8%af/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.