امشب است آن شب،که بر پا شور محشر می شود 
زینب غم دیده ، فردا بی برادر می شود 

امشب است آن شب که فردا در یم امواج خون 
غرق توفان ، کشتی آل پیمبر می شود 

امشب است آن شب ، که فردا در زمین کربلا 
حجت کبرای حق ، بی یارو یاور می شود 

امشب است آن شب که فردا زیر سّم اسب ها 
قاسم نسرین بدن ، چون لاله پرپر می شود 

امشب است آن شب ، که فردا در جوار قرب حق 
مبتلا لیلا به داغ مرگ اکبر می شود 

امشب است آن شب ، که فردا در کنار علقمه 
جسم سقای حرم در خون شناور می شود 

امشب است آن شب که فردا از پی یک جرعه آب 
چاک از تیر سه شعبه حلق اصغر می شود 

امشب است آن شب که فردا پیکر سلطان عشق 
چاک چاک از نیزه و شمشیر و خنجر می شود 

امشب است آن شب که فردا از یتیمان حسین 
بانگ واویلا به پا تا عرش داور می شود 

امشب است آن شب که فردا دختر میر عرب 
بر اسیری ره سپر با قوم کافر می شود 

امشب است آن شب که هر چشمی بگرید بر حسین 
خرم و شاداب «شرمی» روز محشر می شود 


شاعر: شرمی کاشانی