«از زیارتنامه امیرالمومنین(ع)در روز غدیر»
روز غدیر، عید ولایت و یادآور امامت راستین و فضیلتهاى متعالى‏امیر مومنان على(ع)است. معصومان(ع)یادآوران این روز بزرگ بودندو با الهام از آیه شریف «و ذکرهم بایام‏الله‏» منزلت و جلالت‏غدیر را گرامى داشته، فرمانهایى جهت ارج نهادن به آن فراراه‏دلدادگان و سرخوشان باده ولایت قرار داده‏اند. یکى از جلوه‏هاى‏زیباى بزرگداشت غدیر در زیارت مخصوص امام على(ع)در روز غدیرمشاهده مى‏شود. کلمات آن زیارت زمزمه روح نواز امام هادى(ع)است‏و تاریخ صدور آن سالى است که معتصم خلیفه عباسى آن حضرت را به‏بغداد احضار کرد. در این موقعیت، حضرت به زیارت‏امیرمومنان(ع)شتافت; حدیث دلبرى و یادمان ارزشهاى راستین راتجلى دیگر بخشید و میراث ماندگارى از شکوه ولایت در خاطره‏ها به‏یادگار گذاشت.

در زمینه اتقان سند و استحکام صدور آن صاحب «هدیه‏الزائرین‏» مى‏نویسد:

«شیخ جلیل محمد بن المشهدى یکى از بزرگان علما است. درمزار کبیر براى این زیارت شریفه سند بسیار معتبرى ذکر نموده که‏کمتر خبرى به قوت سند او مى‏رسد; و عبارت او در این مقام چنین‏است: خبر داد مرا فقیه اجل ابوالفضل شاذان بن جبرئیل قمى ازفقیه عماد محمد بن ابى القاسم الطبرى از ابى على از پدرش محمدبن الحسن(شیخ طوسى)از شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان از ابى‏القلسم جعفر بن قولویه از محمد بن یعقوب کلینى از على بن‏ابراهیم از پدرش ابراهیم بن هاشم از ابى القاسم حسین بن روح وعثمان بن سعید عمرى از ابى محمد حسن بن على العسکرى از پدرش‏«امام هادى(ع » و این سلسله شریفه همه از اعیان علما و شیوخ‏طائفه و روساى مذهب‏اند و جناب ابوالقاسم حسین بن روح و عثمان‏بن سعید هر دو از نواب امام عصر(ع)هستند و بعد از تامل معلوم‏مى‏شود که در تمام زیارات ماثوره زیارتى به این وجه از صحت واعتبار و قوت سند پیدا نمى‏شود

محتواى زیارت درباره فرهنگ غدیر و زندگى شکوهمند امام‏على(ع)است و موارد زیر از محورهاى مهم آن شمرده مى‏شود; بدین‏جهت، اندکى بر ساحل آن درنگ کرده، و روان خویش را از جام روح‏افزاى آن شادابى مى‏بخشیم:

فضائل امام على در قرآن
در زیارت غدیر از آیه ولایت‏یاد شده است که مى‏فرماید:

(انما ولیکم‏الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه ویوتون الزکاه و هم راکعون و من یتول‏الله و رسوله و الذین آمنوافان حزب‏الله هم الغالبون.)

سرپرست و ولى شما تنها خدا است و پیامبر او و آنها که ایمان‏آورده‏اند، همانها که نماز برپا مى‏دارند، و در حال رکوع زکات‏مى‏دهند; و کسانى که ولایت‏خدا و پیامبرش و افراد با ایمان رابپذیرند، پیروزند، زیرا حزب و جمعیت‏خدا پیروز است.

مفسران اهل سنت و شیعه در شان نزول این آیه به نقل از ابوذرچنین مى‏نویسند: ابوذر گفت: من به دو چشم خویش دیدم و به دو گوش‏خود شنیدم و چنانچه خلاف آن را نقل کنم، نابینا وناشنوا گردم.

که پیامبر(ص)فرمود:

على قائد البرره و قاتل الکفره و منصور من نصره و مخذول من‏خذله; على پیشواى نیکان و قاتل کافران است. هر کس او را یارى‏کند، از ناحیه خداوند یارى مى‏شود و هر کس او را تنها بگذارد،خدا او را خوار مى‏سازد.

بدانید من روزى نماز ظهر را با پیامبر(ص)خواندم. فقیرى کمک‏خواست; اما کسى چیزى به او نداد. در این حال سائل دستهاى خویش‏را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! تو شاهد باش که من در مسجدپیامبر(ص)کمک خواستم اما کسى به من کمک نکرد.

 

على(ع) که در حال رکوع بود و انگشتر در دست راست‏خویش‏داشت. به سائل اشاره کرد. سائل به سوى حضرت رفت و خاتم ازانگشتر حضرت بر گرفت. رسول گرامى اسلام که این منظره رامشاهده کرده بود.- پس از نماز خویش دست‏به دعا برداشت و فرمود:

خدایا، موسى از تو خواستار شرح صدر وآسانى کار و باز شدن گره‏زبان خویش براى فهماندن کلامش شد و از تو واست‏برادرش هارون راوزیر و پشتیبان و شریک درکارش قرار دهى و تو در پاسخ اوفرمودى:(سنسد عضدک باخیک و نجعل لکما سلطانا فلا یصلون الیکمابآیاتنا)بزودى بازوان تو را به وسیله برادرت محکم و نیرومندمى‏کنیم و براى شما سلطه و برترى قرار مى‏دهیم و به برکت آیات مابر شما دست نمى‏یابند.

خدایا، من محمد پیامبر و برگزیده تو هستم. خدایا، به من سعه‏صدر و آسانى در کار عطا کن و على را که از اهل من است. وزیرو پشتیبان من قرار بده.

پس سوگند به خدا هنوز کلام پیامبر(ص)تمام نشده بود که جبرئیل‏نازل شد و گفت: اى محمد! بخوان: انما ولیکم‏الله و رسوله

این شان نزول را علاوه بر محدثان و مفسران شیعه بسیارى ازاهل سنت نیز نقل کرده‏اند. نام گروهى از روایان اهل سنت این‏شان نزول چنین است:

الف)طبرى(تفسیرطبرى، ج‏۶، ص‏۱۶۵

ب)واحدى(اسباب النزول، ص‏۱۴۸

ج)فخررازى(تفسیر فخررازى، ج‏۳، ص‏۴۳۱

د)ابن صباغ مالکى(الفصول المهمه، ص‏۱۲۳

ه)ابواسحاق ثعلبى(تفسیر ثعلبى، ج‏۲، ص‏۵۲

و)گنجى شافعى(الکفایه، ص‏۱۰۶

ز)خوارزمى(مناقب، ص‏۱۷۸

ح)ابن حجر(الصواعق، ص‏۲۵

 

استحکام این روایت نزد اهل سنت‏به گونه‏اى است که فاضل‏تفتازانى در کتاب شرح المقاصد(ج‏۲، ص‏۲۸۸)و مولى على قوشچى درشرح تجرید مى‏گویند: انها نزلت‏باتفاق المفسرین فى على ابن ابى‏طالب(ع)حین اعطى السائل خاتمه و هو راکع فى صلاته.

به اتفاق مفسران این آیه در حق على ابن ابى طالب(ع)نازل‏گردید، زمانى که انگشترى را در حال رکوع به سائل بخشید.

مرحوم علامه امینى شصت و شش سند براى این حدیث ذکر مى‏کند که‏جویندگان مى‏توانند به آن مراجعه کنندحسان در این باره سروده‏اى دارد که در مدارک اهل سنت نیز نقل‏شده است:

ایذهب مدحى و المحبین ضایعا و ما المدح فى ذات الاله بضائع فانت الذى اعطیت اذ انت راکع فدتک نفوس القوم یا خیر راکع بخاتمک المیمون یا خیر سید و یا خیر شار ثم یا خیر بایع فانزل فیک‏الله خیر ولایه و بینها فى محکمات الشرایع

آیا مدح من و دیگر دوستداران و عاشقان ضایع مى‏گردد؟! چنین‏نیست، مدحى که در راه خدا باشد از بین نخواهد رفت. تو بودى اى‏اباالحسن که در حال رکوع با انگشترى مبارک خود انفاق کردى.

جانهاى مردم فداى تو باد اى بهترین رکوع کننده و اى بهترین آقاو خیرخواه و اى بهترین فروشنده «مال خود به خدا» .

سپس خداى درباره تو آیه ولایت «انما ولیکم‏الله‏» را که‏بهترین ولایت است. نازل فرمود و آن را در کتاب آسمانى و آیات‏روشن خویش بیان کرد.

امام هادى(ع)در نامه‏اى که به اهل اهواز ارسال داشت‏بر آنچه‏در این زیارت درباره آیه ولایت آمده تاکید ورزیده، مى‏فرماید:

صحیح‏ترین خبرى که قرآن به صحت آن نیز گواهى داده است‏حدیثى است‏که به اتفاق نقل شده است که پیامبر گرامى اسلام فرمود: من دوجانشین و در تعبیر دیگر دو چیز گرانبها براى شما باقى‏مى‏گذارم: کتاب خدا و عترت.

 

اگر به این دو چنگ زنید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو ازیکدیگر جدا نمى‏شوند تا در حوض بر من وارد شوند.

ما شواهد این حدیث را آشکارا در آیه(انما ولیکم‏الله ورسوله…)مى‏بینیم. «ثم اتفقت روایات العلماء فى ذلک‏لامیرالمومنین(ع)انه تصدق بخاتمه و هو راکع‏» سپس روایات‏دانشمندان به اتفاق بیانگر آن است که این آیه شریف درباره امیرمومنان(ع)نازل شد آن هم زمانى که حضرت در حال رکوع انگشترش راصدقه داد. سپس رسول گرامى آن را به روشنى بیان کرد و فرمود: هرکس من مولاى اویم على مولاى اوست. خدایا، هر کس على را ولى باشدتو نیز او را ولى باش و هر کس با او دشمن باشد تو نیز او رادشمن باش; و در حدیث دیگر مى‏فرماید: على قرضهاى مرا پرداخت‏مى‏کند و او بعد از من خلیفه شما است.

از اینها متوجه مى‏شویم که قرآن بر درستى این اخبار گواهى‏داده، امت‏باید پذیراى آن باشد.

آیه ولایت و اثبات امامت علوى

قراین زیر نشان مى‏دهد مراد از «ولى‏» سرپرست و اولویت درتصرف است.

 

۱- شان نزول آیه
پس از اینکه پیامبر گرامى اسلام از خداوند خواست‏براى اووزیرى از اهل خویش همانند هارون وصى حضرت موسى قرار دهد، این‏آیه براى برآوردن این خواسته نازل شد و طبیعى است. آیه وقتى باخواست پیامبر(ص)مطابق است که ولایت‏به معناى سرپرستى و وصایت‏باشد; زیرا در این صورت على(ع)وزیر رسول خدا خواهد بود وخواسته آن حضرت اجابت‏شده است.

اگر ولایت‏به معناى «دوستدار» باشد، با خواست پیامبر هم‏آهنگ نیست.

۲- مفرد بودن «ولى‏» و عدم تکرار آن
آیه همان ولایت‏خدا و پیامبر(ص)را براى صدقه دهنده در حال‏رکوع نیز اثبات مى‏کند; زیرا ولى به صورت مفرد آمده و تکرارى‏صورت نگرفته است. با توجه به کلمه انما که در کلام عرب بیانگرانحصار است. آیه شریف مى‏فهماند که این ولایت در خدا و پیغمبر وشخصى که در حال رکوع صدقه داده، منحصر است; و در این صورت جزمعناى سرپرستى و اولیت در تصرف معنایى نخواهد داشت; زیرا اگرولى در آیه به معناى دوست‏باشد، نادرستى آن روشن است و دوست‏مردم به این سه منحصر نیست.

 

کیفیت انطباق آیه بر امام على(ع)


گروهى مى‏گویند: چگونه جمله «الذین آمنوا» در آیه ولایت‏برامام على(ع)منطبق مى‏شود درحالى که جمع است و نمى‏تواند براى فردخاص استعمال شود.

در پاسخ به این اشکال گفته‏اند: «الذین امنوا» جمع است; امابراى تعظیم و بیان قدر و جلالت امیرمومنان على(ع)جمع به کاررفته است.

افزون بر این، در بسیارى از آیات براى فرد خاص جمع به کاررفته. دو نمونه از این آیات عبارت است از:

الف)مفسران در ذیل آیه «وآخرون اعترفوا بذنبهم خلطوا عملاصالحا و آخر سیئا عسى ان یتوب علیهم‏» ; و گروهى دیگر به‏گناهان خود اعتراف کردند و کار خوب و بد را به هم آمیختند،امید مى‏رود که خداوند توبه آنها را بپذیرد.گفته‏اند آیه مزبوربا آنکه جمع است. فقط درباره ابولبابه انصارى نازل شده است.

ب)در آیه(الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم‏فزادهم ایمانا); آنها که مردم به آنان گفتند مردم براى «حمله‏به‏» شما اجتماع کرده‏اند، از آنها بترسید. پس بر ایمانشان‏افزود.

نوشته‏اند: گوینده این سخن نعیم ابن مسعود اشجعى بود، اما آیه‏به صورت جمع نازل شده است.

مرحوم علامه امینى بیست آیه ذکر مى‏کند که در آنها لفظ جمع برموردى خاص دلالت دارد.

رابطه پرداخت زکات وتوجه تام امام على(ع)در نمازگروهى نیز گفته‏اند:یکى از مقامات على(ع)این است که وقت نمازچنان به ذات باریتعالى توجه داشت که هیچ چیز نمى‏توانست او رابه خود مشغول سازد و حتى تیر از پاى مبارکش بیرون آوردند. دراین صورت چگونه ممکن است‏به خواست‏سائل توجه کند و در حال رکوع‏انگشتر به او دهد؟!

بعضى پاسخ داده‏اند: شنیدن صداى سائل و به کمک او پرداختن‏توجه به خویشتن نیست‏بلکه عین توجه به خدا است; على(ع)درحال‏نماز از خود بیگانه بود نه از خدا; به عبارت دیگر، آنچه با روح‏عبادت سازگار نیست، توجه به مسائل مربوط به زندگى مادى و شخصى‏است و توجه به آنچه در مسیر رضاى خدا است کاملا با روح عبادت‏سازگار است. معناى غرق شدن در توجه به خدا این نیست که انسان‏بى اختیار احساس خود را از دست‏بدهد، بلکه با اراده خویش توجه‏خدا را از آنچه در راه خدا و براى خدا نیست‏بر مى‏گیرد.

پاسخ دیگر این است که حالات حضرت به حسب نافله و نماز واجب‏فرق مى‏کرد. در نماز واجب استغراق و حضور و خشوع چنان بود که ازهمه چیز جز عظمت الهى غافل مى‏شد: اما در نماز نافله پروازروحى‏اش این اوج و معراج را در همه حالات آن نداشته است; و ممکن‏است‏حضرت در حال نماز نافله صدقه به سائل بخشیده است.

شان نزول و کیفیت نقل آن نیز بر درستى این مساله گواهى‏مى‏دهد; زیرا نمازهاى واجب به امامت رسول گرامى اسلام خوانده‏مى‏شد و این مجال براى سائل پدید نمى‏آمد که تقاضایش را در حال‏نماز مطرح کند.

سومین پاسخ که مطلب را بیشتر روشن مى‏کند در مطالعه و مشاهده‏حالات اولیاى الهى نهفته است. آنان در سیر و سلوک روحى و میقات‏الهى خویش گاه چنان بى تاب و محو جمال ربوبى مى‏شدند که از همه‏آنچه در اطرافشان مى‏گذشت غافل بودند.

بى خود از شعشه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلى صفاتم دادند برقى از منزل لیلى بدرخشید سحر وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد

در حالات حضرت یعقوب پیامبر آمده است: از او پرسیدند: چگونه‏از پیراهن یوسف جایگاهش را تشخیص دادى اما در چاه کنعان او راندیدى؟!

یکى پرسید زان گم گشته فرزند که‏اى روشن ضمیر پیر خردمند ز مصرش بوى پیراهن شنیدى ولى در چاه کنعانش ندیدى

در جواب گفت: جذبه‏ها و حالات مختلف است و بر این اساس، تجلیات‏و درخشش‏ها نیز متفاوت.

بگفت احوال ما برق جهان است گهى پیدا گهى در زیر خاک است.

از پیامبر گرامى اسلام نقل شده است که فرمود: «لى مع‏الله وقت‏لا یسعها ملک مقرب و لا نبى مرسل

مرا حالاتى است که هیچ فرشته مقرب الهى و پیامبر مرسلى به آن‏نرسد.

براین اساس، مى‏توان گفت: آن زمان که تیر از پاى مبارک‏على(ع)بیرون آورده مى‏شد و حضرت هیچ التفاتى به آن نداشت، به‏اوج این پرواز و قله متعالى فناى فى‏الله مربوط است. اما زمانى‏که به سائل توجه مى‏کند، در حالى است که این پرواز و معراج روحى‏در آن اوج نیست.

البته دست ما خاکیان از سفر روحانى و درک شیوه و توجه تام‏حضرت به بارى تعالى کوتاه است و آن بزرگواران چنان است که خودفرمود: «لا یرقى الى الطیر» هیچ تیز پروازى بر ستیغ و بلنداى‏دانش و معنویت من دست نمى‏یابد.

 

مبالغه در قیمت انگشتر


انفاق انگشتر به وسیله امیر مومنان(ع)با حقایق تاریخى که‏در منابع اسلامى فریقین وارد شده است. اثبات مى‏شود. البته دراین میان پیرایه‏هایى است که باید آن را از واقعیت این رخدادجدا ساخت. از آن جمله مبالغه‏هایى است که در قیمت انگشتر شده‏است. گروهى بهاى آن را معادل خراج و مالیات شام ذکر کرده‏اند.

این قیمت‏به دلایل زیر نمى‏تواند اساس درستى داشته باشد.

۱- مستند این تخمین ضعیف است و در روایات معتبر و صحیحى که‏در شان نزول ذکر شده، اثرى از آن دیده نمى‏شود.

۲- مطالعه در حالات و زندگى حضرت بیانگر آن است که حضرت ازاموال نفیس و گرانبها استفاده نمى‏کرد. آنچه در روایات مورداتفاق و معتبر آمده این است که «و کان یتختم بها» ; حضرت‏همواره از این انگشتر استفاده مى‏کرد. بى تردید اگر انگشتر ازنظر ارزش در سطح بالایى بود، حضرت به صورت مستمر از آن استفاده‏نمى‏کرد آن‏هم با موقعیت طاقت فرساى مسلمین در مدینه. این سخنان‏در قیمت انگشتر در ملاک ارزش بودن جاذبه‏هاى مادى ریشه دارد.

آنچه در این فضلیت، شخصیت امام على(ع)را آشکار مى‏سازد، اخلاص وایثار در راه خداست نه ارزش مادى انگشتر. این روح عبودیت است‏که کار نیک را به سوى خدا رهنمون مى‏کند و موجب نزول آیات حق‏مى‏گردد.

دراین زمینه، آیات دیگرى نیز مورد استناد امام هادى(ع)قرارگرفته است که به ضمیمه محورهاى چهارگانه دیگر در آینده پى‏خواهیم گرفت. بدان امید که همچنان از کوثر «غدیر ولایت‏» سیراب‏و شاداب بوده، ولایت علوى روشنى بخش دل و جانمان باشد.

 

 

 

منبع:پرسمان