- ثقلین - http://thaqalain.ir -
حسین تا تابستان ۱۳۶۵ در خط فاو ماند و مشغول تدارکات بود. چندی بعد برای مرخصی به خانه برگشت. آنقدر در آفتاب کار کرده بود که پوست شانهاش رفته بود. روی کمرش نمیتوانست بخوابد. شبها ناچار بود روی پهلو بخوابد. سرخی گوشت کمرش را هرگز از یاد نمیبرم. اگر با دست به کمرش میزدی، از درد به خودش میپیچید. از دیدن حال و روزش گریهام گرفت. گفتم: «چرا این همه به خودت فشار میآوری؟» نگاه معصومانهای به من کرد و گفت: «تکلیف است. امام را نمیشود تنها گذاشت.»
منبع: کتاب رسم خوبان ۱۴، التزام به ولایت فقیه، ص ۸۳٫/ نادر، برادرم، حسین، صص ۱۷۰ – ۱۶۹٫
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%b1%d8%a7-%d9%86%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%b4%d9%88%d8%af-%d8%aa%d9%86%d9%87%d8%a7-%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b4%d8%aa/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.