اهمّیّت موضوع بحث

موضوع صحابه یکی از مهم‌ترین موضوعاتی است که از دیرباز نزد مسلمین مطرح بوده و موجب بروز اختلافات جدّی میان مسلمین شده است تا جایی که به ظهور فرقه های متعدد انجامیده است. اهم اختلافاتی که در موضوع صحابه بین مذاهب مختلف اسلامی وجود دارد عبارتند از:

۱ – اساساً به چه کسی صحابه‌ی رسول الله صلی ‌الله ‌و ‌علیه و‌ آله گفته می‌شود؟

۲ – آیا همه‌ی صحابه عادل هستند یا تنها گروهی از ایشان دارای ملکه‌ی عدالت می‌باشند؟

۳ – آیا صحابه در یک رتبه و مرتبه قرار دارند یا برخی بر دیگران فضیلت و برتری دارند؟

و مسائلی از این قبیل.

موضوع صحابه در قرن اوّل اسلامی طرح گردیده و تا به امروز نیز استمرار داشته است؛ و بررسی و تحلیل این مسئله جهت دستیابی به پاسخی صحیح و منطقی به پرسش‌های فوق، بسیار حائز اهمّیّت است.

 

سیاست؛ و ارتباط آن با بحث «صحابه»

یکی از عواملی که باعث شد این بحث دامنه‌دار شود و بین علما و عوام مسلمین توسعه یابد، مسائل سیاسی جهان اسلام بر سر تعیین خلیفه و حاکم اسلامی بود. چه این‌که این بحث در تمام فرق اسلامی خصوصاً شیعه، سنّی، معتزله، نواصب، خوارج و… مطرح بوده است.

ارتباط تنگاتنگ میان تشخیص «صحابه» و سیاست جامعه‌ی اسلامی بدین شکل بوده است که با تنگ کردن یا توسعه‌ی مفهوم واژه‌ی «صحابه»، افراد مختلفی داخل یا خارج از این تعریف می‌شدند که جزء رئوس سیاسی جامعه بودند؛ اشخاصی مثل معاویه، عمرو عاص و خالد بن ولید. از این رو علمای قرن اوّل اسلامی، خصوصاً علمایی که با دربار بنی امیّه و بنی العبّاس ارتباط داشتند، تمام تلاش خود را به کار می‌بردند تا با توسعه‌ی مفهوم واژه‌ی «صحابه»، به این خلفا و حکومت‌شان مشروعیت ببخشند و در میان مردم برای آن‌ها ایجاد مقبولیت کنند.

 

رعایت انصاف و ترک تقلید

نیاز است برای رسیدن به نتیجه‌ی مطلوب و صحیح که مورد تأیید قرآن و سنّت است؛ جمیع مسلمانان به دور از هر گونه تعصّبی، مسائلی که از علمای مذهب خود شنیده‌اند را به طور موقّت به کناری بگذارند؛ و با ذهنی باز و فارق از هر نوع جهت‌گیری درست یا نادرستی، به تحلیل و فهم مسئله بپردازند و در انتها آنچه از قرآن و سنّت نبوی می‌فهمند -و عقل نیز آن را تأیید می‌کند- را برگزینند، چه این نتیجه با مذهب فعلی آن‌ها سازگار باشد یا نباشد.

آینه چون عیب تو بنمود راست              خود شکن، آینه شکستن خطاست

 

فصل اوّل: مفهوم صحابه در لغت، عرف و اصطلاح علماء

مقدّمه

تشخیص دقیق این مطلب که (به چه کسی صحابه گفته می‌شود؟)، کلیدی‌ترین موضوعی است که باید مورد بررسی قرار گیرد. تعریف واژه‌ی صحابه در «لغت»، «عرف» و اصطلاحات متداول میان عالمان اسلامی، تفاوت‌هایی دارد که بنا داریم در این فصل به آن بپردازیم:

بخش اوّل: مفهوم لغوی صحابه [تعریف لغویه]

ریشه لغت الصحابه در زبان عربی، به واژه «الصحبه» که معادل معنای فارسی ملازمت و معاشرت است برمی گردد؛ و عرب زبانان به همنشین انسان «صحابه» می گویند.

معنای اصیل و حقیقی «الصحبه»، ملازمت و معاشرت است؛ امّا گاهی مجازاً به کسی که ملازم فرد نمی باشد نیز واژه‌ی صحابه اطلاق می‌شود، بلکه می‌توان این واژه را به طور مجازی به دشمن یا دشنام‌دهنده‌ی شخص نیز اطلاق کرد. در نتیجه از آنجایی که مفهوم واژه «الصحبه» در لغت بسیار وسیع است؛ بنا داریم وسعت مفهومی تعریف لغوی را در گستره ی آیات و روایات پیامبر اکرم صلی ‌الله ‌و ‌علیه و‌ آله مورد بررسی قرار دهیم:

 

بررسی وسعت تعریف لغوی صحابه، در آیات قرآن و روایات نبوی

۱ – ملازمت با کافران

یکی از معانی که موجب وسعت مفهومی واژه «الصحابۀ» شده، ملازمت با کفار است. شاهد مثال بحث نیز آیه «وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ». تکویر؛ ۲۲ می باشد، که خطابش متوجّه کفّار است و خداوند سبحان پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و‌ آله را از حیث معنای لغوی، مجازاً همنشین و ملازم کافران معرّفی کرده است.

این تعبیر بدین معناست که می‌توان کسی که از لحاظ اعتقادی و مسلکی مخالف انسان است را نیز از باب مجاز هم‌نشین و ملازم او دانست.

 

۲ – همنشینی زنده با مُرده

در قرآن مجید، تعابیری وجود دارد که زندگان را همنشین مردگان معرفی می کند؛ و به معنای لغوی صحابه وسعت می بخشد. همانند آیات: «فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفینَهِ» عنکبوت؛ ۱۵ «وَ أَصْحابَ الرَّسِّ» فرقان؛ ۳۸ «أَصْحابُ الْأَیْکَهِ» ق؛ ۱۴٫

البته چنین تعابیری تنها در تعریف لغوی صحابه ممکن است؛ و معانی عرفی و شرعی، پذیرای چنین تعابیری نیستند.

 

۳ – همنشینی کافر و مؤمن

مؤمن و کافر فی نفسه از هم منزجرند؛ و هیچگاه نمی بینیم دو نفر که مسلک عقیدتی و جهان بینی متضاد دارند، با هم همنشین شوند و به هم نزدیک گردند. حتی شاید بتوان ادعا کرد چنین امری محال است، کما اینکه شرع مقدس ما را از ارتباط با کفار منع نموده؛ اما می بینیم که تعابیری از این دست در قرآن وجود دارد که کافر را همنشین مؤمن قرار داده است: «قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ» سوره‌ی کهف؛ ۳۷ (در این‌ آیه واژه‌ی صحابه به همنشینی کافر و مؤمن اطلاق شده است.)

در نتیجه، در می یابیم که معنای لغوی وسعت مفهومی زیادی دارد و مجازاً می تواند معانی گوناگونی را شامل شود.

 

۴ – کاربرد نکوهش گونه

نکته‌ی آیاتی چون «فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً». کهف؛ ۳۴، این است که کلمه‌ی «صاحب» و هم‌نشین همیشه برای مدح به کار نمی‌رود، بلکه گاهی به شکل ذم و نکوهش مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ پس در لغت جایز است که گفته شود فلانی همنشین خوبی است و فلان کس همنشین بدی است، و ظهور در هیچ یک از طرفین ندارد. یعنی صرف اینکه فردی همنشین پیامبر شد، نمی توان این را برای او فضیلت به حساب آورد، بلکه ممکن است همنشین بدی باشد و مورد نکوهش قرار گیرد.

 

۵ کاربرد برای دشمنان

گاهی واژه «همنشین» و «ملازم»، به دشمن انسان نیز اطلاق می‌شود. مثل حدیثی که فرمود: «…الْقَاتِلُ‏ وَ الْمَقْتُولُ‏ فِی‏ النَّارِ»؛ قاتل و مقتول هر دو در آتش جهنّم داخل می‌شوند. پرسیدند: مقتول چرا؟! حضرت پاسخ داد: «انّه کان حریصا علی قتل صاحبه.» چون اگر او هم می‌توانست، صاحب و همنشین خود را به قتل می‌رساند. [صحیح بخاری، کتاب ایمان]

 

۶ کاربرد برای شخص مجهول

گاهی برای کسی که نمی‌شناسیمش این واژه را به کار می‌بریم. مثلاً فرمود: «…إِذَا وَجَدَ أَحَدُکُمْ عَصَا صَاحِبِهِ فَلْیَرْدُدْهَا عَلَیْهِ.» [مسند أحمد- حدیث ۱۷۲۶۱] یعنی؛ هنگامی که عصای فردی را یافتی، آن را به او بازگردان. در این‌جا صاحب عصا گمنام و مجهول است، ولی او را همنشین خطاب کردیم.

 

۷ کاربرد برای منافقان

از حیث تعریف لغوی، جایز است این واژه را برای منافقینی که همراه نبی خاتم صلی ‌الله ‌و ‌علیه و‌ آله بودند نیز به کار بُرد؛ چرا که خود حضرت فرمود: «فِی أَصْحَابِی اثْنَیْ‏ عَشَرَ مُنَافِقاً»، در میان اصحاب من ۱۲ تن منافق وجود دارد. همچنین در ماجرای «عبدالله بن أبی الخرزجی» که سرکرده‌ی منافقان مدینه به حساب می‌آمد و علیه جان پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و‌ آله توطئه نمود؛ از حضرت سؤال شد که چرا وی را نمی‌کشد و از قتل او جلوگیری می‌کند. حضرت پاسخ داد: «حَتَّی لاَ یَحْدِثُ أَنَّ مُحَمَّدًا یَقْتُلُ أَصْحَابَهُ.» [صحیح بخاری- کتاب القرآن] نمی‌خواهم در آینده بگویند: محمّد صلی ‌الله ‌و ‌علیه و‌ آله اصحاب خود را به قتل می‌رساند.

در این‌جا، قطعاً مراد حضرت تعریف لغوی است و گرنه همه می‌دانند که منافقین در زمره‌ی اصحاب با تعریف شرعی قرار نمی‌گیرند؛ چرا که عبدالله بن ابی (به عنوان نمونه) هیچ‌گاه قلباً به پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله ایمان نیاورد و همیشه در صدد ضربه زدن به اسلام بود، در نتیجه به مجرّد همنشینی و بودن با پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله نمی‌توان او را صحابی دانست و از چنین شخصیتی پیروی کرد.

 

نتیجه گیری

مفهوم «همنشینی» در لغت، بسیار وسیع است و شامل موارد زیادی می‌گردد؛ از جمله این‌که ممکن است به دشمن یا کسی که با انسان خصومت دارد نیز واژه‌ی همنشین اطلاق شود یا به کسی که زمان بسیار کمی همنشین انسان بوده است لغتاً صحابه گفته شودو …

اما تمامی این تعاریف، به خلاف دیدگاه عرف  نسبت به کلمه صحابه است . این دیدگاه طول مدّت زمان معاشرت و مجالست اشخاص با یکدیگر را مد نظر قرار می‌دهد و تنها به کسی صحابه می‌گوید که مدّت زمان قابل توجّهی یار و همنشین شخص بوده و با او مأنوس شده باشد. در نتیجه تعریف عرفی أخصّ از تعریف لغوی است و از دایره‌ی تنگ‌تری نسبت به تعریف لغوی برخوردار است.

 

تناقض‌گویی

یکی از نکاتی که به صراحت در کلام برخی از علما، خصوصاً محدّثین اهل سنت مشاهده می‌شود، این است که معتقدند هر کسی همنشین پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله بوده از صحابه است، چرا که لغت صحابه به مطلق همنشینی اطلاق می‌گردد، چه لحظه‌ای طول کشیده باشد و چه بیشتر! آنگاه بدون دلیل کفّار و منافقین را از تعریف خارج می‌کنند و حال آن‌که اگر مبنای آن‌ها تعریف لغوی است، حقّ چنین کاری را ندارند و به کفّار و منافقین نیز واژه‌ی صحابه اطلاق می‌گردد.

در نتیجه درمی‌یابیم که تعاریف لغوی صلاحیت مشخّص کردن دایره‌ی افراد صحابه را ندارند؛ و باید تعریف دیگری را انتخاب کرد تا به طور دقیق، دایره‌ی افرادی که می‌توان آن‌ها را صحابه خطاب کرد مشخّص گردد.

 

ایرادات تعریف لغوی

به طور کلّی می توان سه ایراد عمده بر این تعریف وارد ساخت:

 ایراد اوّل: دایره‌ی تعریف لغوی گسترده است و منافقین، کفّار و اهل یهود مدینه را نیز شامل می‌شود؛ در نتیجه تلاش برای رفع این ایراد به تناقض‌گویی می‌انجامد.

 ایراد دوم: همنشینی در لغت، فضیلت به حساب نمی‌آید که بگوییم چون فلان شخص همنشین پیامبر بوده دارای فلان امتیاز است، بلکه ممکن است به اشخاصی که حُسن معاشرت نداشتند و همنشینان بدی به شمار می‌آمدند نیز همنشین گفته شود. پس در لغت به هم‌صحبت خوب و بد صحابه گفته می‌شود و صحابه بودن هیچ امتیازی ندارد.

 ایراد سوم: واژه‌ی همنشین در زبان عربی (الصحبه) مشترک لفظی است، یعنی یک املاء دارد امّا دارای معانی متعدّدی می‌باشد؛ مثلاً واژه‌ی «الصحبه» به معنای الاتفاق (اتحاد)، الانقیاد (نعمت)، الحب (دوست داشتن)، الاحتذاء (کنار هم بودن)، الاقتدا (پیروی کردن) و مانند این‌ها نیز به کار می‌رود. پس اگر در لغت به کسی صحابه گفته شود، این بیان هیچ امتیازی برای او به همراه ندارد؛ همان طور که در آیات و روایات مطرح شده، این موضوع مورد بررسی قرار گرفت.

 

بخش دوم: مفهوم عرفی صحابه [تعریف عرفی]

آنچه که عرف مردم در خصوص تعریف واژه‌ی «صحابه» به کار می‌برند را تعریف عرفی گویند. دیدگاه عرف نسبت به تعریف لغوی از محدوده‌ی تنگ‌تری برخوردار است و تنها به کسانی واژه‌ی صحابه اطلاق می‌گردد که در اثر همنشینی طولانی مدّت، معروف به ملازمت با نبی شده باشند.

به عنوان مثال در عرف تنها به کسی عادل گفته می‌شود که این وصف در او غلبه یابد و معروف به آن گردد، در نتیجه به کسی که یک بار همانند عادلان رفتار کرده، هیچ‌گاه عادل نمی‌گویند.

بنابراین عرف جایز نمی‌داند به کسی که پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را رؤیت کرده یا صرفاً همنشین او بوده صحابه گفته شود؛ بلکه باید ملازمت و مجالست فرد عاقلِ بالغِ مسلمان، نزد پیامبر طولانی مدّت گردد تا به آن شخص صحابه گفته شود.

 

بخش سوم: بررسی مفهوم صحابه نزد علمای مسلمین

علمای اسلام به تعریف جامع و واحدی در خصوص مفهوم واژه‌ی صحابه دست نیافته‌اند، و تعاریف بی‌شماری را در این خصوص مطرح کرده‌اند که شاید بتوان جمیع این تعاریف را در دو دسته‌ی کلّی گنجاند:

 تعریف أصولیین (فقهای اهل سنت)

طبق این دیدگاه صرف رؤیت یا همنشینی را ملاک صحابه بودن اشخاص نمی‌دانند.

 

 تعریف محدّثین (حدیث نگاران اهل سنت)

محدّثین برای این که بتوانند احادیث بیشتری را صحّت ببخشند افراد زیادی را در دایره‌ی صحابه قرار دادند. و مدّعی شدند هر کس در عصر نبوّت موفّق شده باشد پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را ببیند یا با او همنشین شود، اگرچه این همنشینی  به اندازه  لحظه‌ای باشد، در زمره‌ی صحابه قرار می گیرد.

 

بیان دیدگاه علمای دسته‌ی اوّل [اصولیین]

قائلین به این تعریف بسیارند؛ در طبقه‌ی اصحاب می‌توان به عمر بن خطاب، علی بن ابی‌طالب علیه السلام، عایشه، أنس بن مالک، جابر بن عبدالله و أسود بن یزید نخعی- و در طبقه‌ی علما می‌توان به سعید بن مسیب، معاویه بن قره، شعبه بن حجاج، عاصم أحول، واقدی، ابن منده، ابو زرعه، عجلی، ابو داود، خطیب بغدادی، بغوی، ابن عبد البر و… اشاره کرد. در ذیل به برخی از اهمّ این اقوال اشاره می‌شود:

۱ – جابر عبدالله (ت ۸۷ هـ) – (از صحابه‌ی رسول الله صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله)

احمد بن حنبل در «المسند» به سند خود روایت کرده است: مردی از جابر بن عبدالله پرسید: کسی از اصحاب پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله با تو باقی مانده است؟ پاسخ داد: بلی، أنس بن مالک و سلمه بن الأکوع… [مسند احمد، ج ۲۳، ص ۱۶۹]

در عصر سائل هزاران نفر از اشخاصی که پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را رؤیت کرده بودند یا همنشین او شده بودند وجود داشتند، امّا سائل(شخص سؤال کننده) هیچ یک را در زمره‌ی اصحاب به شمار نمی‌آورد، بلکه ملاک اصحاب در نزد وی و در نزد جابر بن عبدالله انصاری چیز دیگری بوده است، چه این‌که جابر اصحاب باقی‌مانده را در ۳ تن خلاصه کرد.

 

۲ – سعید بن مسیب

وی در طبقه‌ی تابعین جای دارد و دیدگاهش به صحابه، به نحوی است که مجرّد همنشینی و رؤیت را کافی نمی‌داند، بلکه می‌گوید: «الصّحابه لا نعدهم إلّا من أقام مع رسول الإسلام سنه أو سنتین و غزاً معه غزوه أو غزوتین» یعنی؛ کسی در زمره‌ی صحابه قرار نمی‌گیرد مگر آن‌که یک سال یا چند سال با پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله بوده باشد و در یک جنگ یا چند جنگ همراه پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله شمشیر زده باشد.

پس در نزد سعید بن مسیب، صحابه از شرف عظیمی بهره‌مند هستند که هر کسی به مجرّد رؤیت نمی‌تواند در آن مقام قرار گیرد؛ و جزِء یاران پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله گردد.

 

۳ – واقدی

وی می‌گوید: «أنّ الصّحابی من رأی النّبیّ مسلماً بالغاً عاقلاً.» یعنی صحابه کسی است که پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را دیده باشد – به شرطها و شروطها؛- به شرط این‌که عاقل، بالغ و مسلمان باشد.

هر چند وی اجمالاً رؤیت نبی را شرط صحابه شدن می‌داند، امّا اطفال را از تعریف خارج کرده و قائل است که حتماً باید فرد صحابی بالغ باشد، به خلاف محدّثین که حتّی اطفال و صبیان[۱] را نیز در تعریف صحابه داخل می‌کنند.

 

۴ – امام مسلم (صاحب صحیح مسلم)

وی در کتاب طبقات خود می‌نویسد: «ذکر تسمیه من رووا عن رسول الله من الرّجال الّذین صحبوه و من رووا عنه ممّن رآه و لم یصحبه لصغر سن أو نأی دار» یعنی هر کس پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را دیده و یا از او روایتی نقل کرده است، چه از اصحاب باشد چه نباشد (به دلیل کوچکی سن و دوری منزل) همگی در زمره‌ی اصحاب قرار دارند.

 

۵ –  أبو حاتم

وی حسین بن علی بن أبی‌طالب علیهم السلام را به علّت عدم شرکت در غزوات و جنگ‌های رسول الله صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله از دایره‌ی اصحاب خارج کرده است؛ و این سخن بدین معناست که أبوحاتم «جهاد و نصرت» را شرط صحابیِ پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله بودن دانسته است.

هر چند أبو حاتم سخن به گزافه رانده و از مسیر صحیح خارج گشته و سیّد جوانان بهشت را در زمره‌ی صحابه ندانسته، ولی آنچه مهم است، این است که ضابطه‌ی أبو حاتم مجرّد رؤیت و هم‌نشینی را کافی نمی‌داند.

 

۶ – أبو داود و أبو زرعه

هر دو در خصوص «طارق بن شهاب» گفته‌اند: «له رؤیه و لیست له صحبه». وی پیغمبر را دیده امّا از صحابه نیست. [جامع التحصیل، ص ۲۴۳؛ و التقیید و الإیضاح، ص ۲۷۹٫] با این‌که «طارق بن شهاب» عصر نبوّت را درک کرده است و فرد بالغ و عاقلی بوده؛ حتّی با ابابکر در جنگ شرکت کرده است؛ با این حال وی را از صحابه ندانسته‌اند؛ و این بدین معناست که ملاک صحابه شدن در نزد آن‌ها فراتر از مجرّد رؤیت و هم‌نشینی با پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله بوده است.

وی می‌گوید: «الصَّحَابِیِّ یُشْتَرَطُ فِیهَا أَنْ یَتَخَصَّصَ بِالرَّسُولِ وَ یَتَخَصَّصَ بِهِ الرَّسُولُ». تدریب الراوی، ج ۲، ص ۲۱۳٫

ترجمه: «صحابه فردی است که مختص به رسول باشد و رسول هم به او اختصاص داشته باشد!» یعنی اصحاب ویژگی بسیار ممتازی دارند که هر کسی نمی‌تواند در زمره‌ی ایشان قرار گیرد، بلکه کسی می تواند صحابه باشد که مختص به حضرت رسول صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله است و حضرت رسول صلی ‌الله ‌و علیه و ‌آله نیز مختص به او.

چند تن از افرادی که وهّابیت امروز ایشان را صحابه می‌دانند، چنین ویژگی دارند؟!

 

۸ – مازری (ت ۵۳۶ هـ)

مازری در شرح البرهان می‌نویسد: «منظور ما از صحابه‌ی عادل اشخاصی که پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را رؤیت کرده یا بنا بر غرضی همنشین او شده‌اند نیست، بلکه منظور کسانی هستند که ملازم، یاور و تبعیت‌کننده‌ی پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله و فرامین آسمانی دین اسلام بودند؛ و ایشانند که قرآن در وصفشان فرموده است: «أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[تدریب الراوی، ج ۲، ص ۲۱۵؛ توضیح الأفکار، ج ۲، ص ۴۳۶٫]

در نتیجه مازری صحابه را به دو دسته‌ی عادل و غیر عادل تقسیم کرد و گفت ما تنها به عدالت کسانی قطع داریم که چنین اوصافی دارند.

 

۹ – بغوی (ت ۳۱۷ هـ)

بغوی در تفسیر خود ذیل سوره‌ی حشر می‌نویسد: مراد از آیه‌ی «وَ الَّذینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ» تابعین هستند؛ کسانی که بعد از مهاجرین و انصار تا روز قیامت خواهند آمد.

هر چند بغوی دایره‌ی تابعین را بسیار گسترده کرده است، ولی دایره‌ی صحابه را محدود به مهاجرین و انصار نمود؛ و بسیاری از صحابه ادّعایی چون طلقاء[۲] را خارج نمود.

 

۱۰ – ابن جوزی (ت ۵۹۷ هـ)

وی می‌گوید: فصل الخطاب (حرف آخر) در این باب، این است که تعاریف صحابه به دو دسته تقسیم می‌شود:

۱ ) صحابه کسی است که طولانی مدّت همنشین پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله بوده، نه کسی که روزی یا ساعتی با وی دیدار داشته است.

۲ ) صحابه کسی است که مجالست و همنشینی با پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله انجام داده ولو به اندازه‌ی یک ساعت.

قسم اوّل، تعریف عرفی و قسم دوم، تعریف لغوی است.

 

۱۱ – ابن ملقن (ت ۷۲۳ هـ)

وی در کتاب المقنع می‌نویسد: ابن صلاح در خصوص صحابه گفته است: «روش مشهور اهل حدیث در معرّفی صحابه، این بوده است که رؤیت(ملاقات) نبی صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را شرط کافی، جهت صحابه شدن اشخاص می دانستند؛ حتّی اگر شخص مدنظر با پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله همنشینی نداشته باشد؛ امّا روش مشهور اصولیین (فقها) این بوده است که صحابه را اشخاصی می‌دانستند که مجالست طولانیِ همراه با تبعیتِ از نبی مکرّم اسلام صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله داشته باشند. [المقنع، ج ۲، ص ۴۹۰]

نکات کلام فوق این است که در درجه‌ی اوّل بین رؤیت و همنشینی فرق وجود دارد؛ و در درجه‌ی دوم قول کفایت رؤیت نبی، مخصوص أهل حدیث است نه اجماع أمّت و اکثر علمای اسلام. (بر خلاف آنچه وهّابیت ادّعا می‌کند)

دکتر أشقر (از علمای معاصر) درباره‌ی نظریه‌ی ابن ملقن سخن مشابهی دارد که ما در این‌جا آن را ذکر می‌کنیم، وی می‌گوید: «فقها هنگامی که می‌خواستند فتوا صادر کنند و مسائل شرعی را برای مردم بازگو نمایند، متوجّه شدند که نیاز است احکام را از اشخاص عادل و مورد اطمینان أخذ کنند، لذا گفتند: «صحابه تنها کسانی هستند که طولانی مدّت در نزد پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله حاضر می‌شدند و از محضر آن بزرگوار کسب فیض می‌کردند.» امّا محدّثین که به امر کتابت احادیث و جمع‌آوری حدیث اشتغال داشتند، سعی می‌کردند هر چه بیشتر احادیث را وجاهت بخشند و اتّصال اسناد آن‌ها را تصحیح کنند، لذا برای این‌که بین راوی و پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله فاصله‌ای نیفتد و سند روایت تصحیح گردد، مجبور شدند ادّعا کنند «هر کس پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را حتّی به اندازه‌ی یک لحظه دیده است یا با او مجالست نموده، از اصحاب می‌باشد.» بدین ترتیب بسیاری از روایات مستقیماً به شخص پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله متّصل شدند و مشکل سندی آن‌ها برطرف گردید.» [برگرفته شده از کلام دکتر أشقر همراه با توضیح و اضافات]

وی در ادامه می‌افزاید: کلام أصولیین به انصاف نزدیک‌تر است تا سخن محدّثین؛ چرا که رؤیت یک عابر، همنشینی کوتاه و شنیدن چند جمله از پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله ممکن است در برخی افراد مؤثّر واقع شود، امّا برای کثیری از مردم بی‌معنا و بدون تأثیر است، از همین رو بسیاری از اعراب بعد از وفات پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله مرتد شدند؛ همان‌طور که قرآن شهادت می‌دهد: «وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ».

در مقابل اگر کسی طالب تأثیر بود، باید طولانی مدّت همنشین پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله می‌شد و از او تبعیت می‌کرد تا خُلق و خو، اعتقادات و اعمالش رنگ و بوی پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را می‌گرفت و در راحتی و سختی همراه پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله مجاهدت می‌کرد؛ و به اقوال و افعال او اقتدا می‌نمود. مقدمه‌ی کتاب «تحقیق منیف الرتبه لمن ثبت له شرف الصحبه نوشته‌ی علائی و تحقیق أشقر ص ۱۷-۲۰»

 

بیان دیدگاه علمای دسته‌ی دوم [محدّثین]

پیش از این گفته شد محدّثین برای صحّت‌بخشی به اسانید خود تصمیم به گسترش دایره‌ی شمول صحابه گرفتند و معتقد شدند: هر کس پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را رؤیت کرده یا اندکی با او مجالست نموده است، در زمره‌ی صحابه قرار می‌گیرد و مرجع قول خود را تعریف لغوی قرار دادند.

بارزترین علمای قائل به این دیدگاه عبارتند از: احمد بن حنبل، بخاری (صاحب صحیح)، حاکم نیشابوری، ابن تیمیه، ابن کثیر، ابن حاجب، ابن حجر عسقلانی و… که در ذیل به اهم سخنان ایشان اشاره می شود:

۱ – احمد بن حنبل (ت ۲۴۱ هـ)

وی در تعریف صحابی می‌گوید: «أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدَ هَؤُلاءِ (بعد العشره) أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله الْقَرْنُ الَّذِی بُعِثَ فِیهِمْ، کُلُّ مَنْ صَحِبَهُ سَنَهً أَوْ شَهْراً أَوْ یَوْماً أَوْ سَاعَهً أَوْ رَآهُ فَهُوَ مِنْ أَصْحَابِهِ لَهُ مِنَ الصُّحْبَهِ عَلَى قَدْرِ مَا صَحِبَهُ وَ کَانَتْ سَابِقَتُهُ مَعَهُ وَ سَمِعَ مِنْهُ وَ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظْرَهً.» با فضیلت‌ترین مردم بعد آن ده نفر، اصحاب رسول الله صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله هستند که پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله در میان آن‌ها مبعوث شد. کسانی که همنشین پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله بودند به اندازه‌ی یک سال، یک ماه یا یک ساعت؛ یا یک لحظه او را دیدند، جمیع این اشخاص در زمره صحابه‌ قرار دارند؛ [منتها] قدر و منزلت ایشان به اندازه طول مجالست با پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله، سابقه همراهی با او؛ و شنیدن روایت از ایشان و دیدن پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله بستگی دارد. (یعنی مرتبه و درجات صحابه باهم فرق می کند.)

از وی علاوه بر این دیدگاه، نظر دیگری نیز در باب صحابه ارائه شده است که  غیر مشهور و موافق دیدگاه اصولیین می باشد.

 

۲ – بخاری (ت ۲۵۶ هـ)

وی در تعریف صحابه می‌گوید: «مَنْ صَحِبَ النَّبِیَّ أَوْ رَآهُ مِنَ المُسْلِمِینَ فَهُوَ مِنْ أَصْحَابِهِ.» هر کس از مسلمین که پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را دیده باشد یا همنشین او شده باشد از صحابه است.

از وی علاوه بر این دیدگاه، نظر دیگری نیزدر باب صحابه ارائه شده است که غیر مشهور و موافق دیدگاه اصولیین می باشد.

 

۳ – حاکم نیشابوری (ت ۴۰۵ هـ)

وی در کتاب «معرفه علوم الحدیث»، ۱۲ طبقه برای اصحاب ذکر می‌کند که نشان‌دهنده‌ی وسعت مفهوم واژ‌ه‌ی صحابه نزد اوست. در واقع او نیز معتقد است هر کس پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را فقط دیده باشد یا با او مجالست نموده باشد، در زمره‌ی صحابه قرار می‌گیرد؛ از این رو طلقاء (کسانی که در فتح مکّه به اجبار ایمان آوردند و مسلمان شدند، مثل ابوسفیان، معاویه، ولید بن عقبه و…) را نیز جزء اصحاب دانسته و حتّی اطفال و کودکان طلقاء، اهل طائف و امثال ایشان را که در روز فتح مکّه یا در حجّه الوداع موفّق به رؤیت پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله شدند را صحابه معرّفی می‌کند.

 

۴ – ابن صلاح (۶۴۳ هـ)

وی می‌گوید: «الْمَعْرُوفُ مِنْ طَرِیقَهِ أَهْلِ الْحَدِیثِ أَنَّ کُلَّ مُسْلِمٍ النَّبِیُّ فَهُوَ مِنَ الصَّحَابَهِ.» یعنی روش معروف و مشهور اهل حدیث این است که هر مسلمانی پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را رؤیت کرده باشد از صحابه است. [مقدمه ابن الصلاح- تحقیق بنت الشاطئ، ص ۴۷۶٫]

 توضیح: اقدام محدثین ، در قرن دوم تا چهارم، مبنی بر جعل تعریفی جدید و گسترده برای واژه‌ی «صحابه» . به قدری سرعت گرفت و در فضای جامعه‌ موثر افتاد که ابن صلاح در قرن ششم می‌گوید: این روش مشهور میان اهل حدیث است. سخنی که بیانگر عمق و نفوذ این اندیشه در فضای عمومی و علمی جامعه‌ی آن روز است.

 

۵ – ابن حاجب (۶۴۶ هـ)

وی همانند بخاری و احمد بن حنبل دارای دو نظر می‌باشد؛ نظر اوّل وی موافق مذهب اصولیین است: «من رأی النّبیّ و طالت صحبته». یعنی هر کس پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را دیده باشد و همنشینی خود را طولانی مدّت کرده باشد از صحابه است؛ و نظر دوم او موافق مذهب اهل حدیث است: «الصّحابی مَن رآه رسول الله.» صحابه کسی است که پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را دیده باشد.

 توضیح: این اضطراب در سخنان بخاری، احمد و ابن حاجب، نشان‌دهنده‌ی عدم اطمینان ایشان در جزم به تعریف دوم است. یعنی آن‌ها می‌ترسیدند به طور یقینی این تعریف را ارائه دهند و لذا در کلام خود دچار تشویق و دوگانگی شدند.

 

۶ – ابن کثیر (۷۷۴ هـ)

وی می‌گوید: «الصّحابی من رأى رسول الله فی حال إسلامٍ و إن لم تطل صحبته له و إن لم یرو عنه شیئاً. هذا قول جمهور العلماء خلفاً و سلفاً.» یعنی تمام علمای متقدّم و متأخّر، بر این عقیده هستند که صحابه به کسی گفته می‌شود که در حال اسلام، پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را دیده باشد؛ گرچه همنشینی او با پیامبر به درازا نکشد و روایتی از وجود آن بزرگوار نقل نکرده باشد.

 توضیح: ابن کثیر یکی از حامیان بنام ابن تیمیه، و مروّجین اندیشه‌ی سلفی وهّابیت در فضای اسلام است. همان‌طور که بارها به این مسئله اشاره شده است، روش وهّابیت برای تبیین عقاید خود، فرافکنی و بزرگ‌نمایی مسئله می‌باشد.

این قسمت از سخن ابن کثیر که می گوید جمهور علما قائل به این دیدگاه شده‌اند، کذب محض است و هرگز چنین نمی‌باشد؛ بلکه اکثر علما چنین تعریف جعلی و بی‌اساسی را نپذیرفته‌اند و قائل به طول مدّت زمان مجالست و همنشینی با پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله شده‌اند؛ [در حالی که ابن تیمیه و شاگردانش به دروغ، نظر ناثواب خود را به جمهور علما نسبت می دهند.]

 

۷ – ابن حجر عسقلانی (۸۵۲ هـ)

وی در کتاب الأصابه می‌نویسد: «الصحابی من لقی النّبیّ مؤمناً به و مات علی الإسلام.» صحابه کسی است که در حال ایمان به پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله او را رؤیت کند و مسلمان بمیرد. این تعریف مورد پسند اکثر متأخّرین قرار گرفته است.

 

 یادآوری

تعریف محدّثین نزد ما شناخته شده نیست، چرا که هدف آن‌ها جعل اصطلاح برای اصلاح و اتّصال اسناد روایات بوده و هیچ جایگاه شرعی و عرفی ندارد، بلکه بنا بر تعریف آن‌ها، ظلمه و فاسدانی چون «ولید بن عقبه»، «بسر»، و «الحکم» نیز داخل در تعریف می‌گردند که کاملاً دور از انصاف و وجدان است.

«ولید بن عقبه» کسی است که ذهبی و ابن عبدالبر به دائم الخمر بودن او اذعان کرده‌اند و ابن عبد البر در استیعاب می‌نویسد: «له أخبارٌ فیها نکاره و شناعه تقطع على سوء حاله و قبح أفعاله.» یعنی در وصف ولید اخباری وجود دارد که منکرات و رفتار شنیع او را بازگو می‌کند تا آن‌جا که انسان یقین می‌کند وی دارای سوء احوال و زشتی افعال بوده؛ و به عبارتی شخص معلوم الحال و فاسقی بوده است.

در صحیح مسلم اثبات شده است که او شراب می‌خورده و بر شراب‌خواری او بیّنه اقامه شده است، تا آن‌جا که عثمان دستور داد بر او حدّ جاری کنند. و امام ابن وزیر تصریح کرده است: «استثنی من الصّحابه من ذکر بالفسق الصّریح کالولید بن عقبه»؛ یعنی اشخاص معلوم الحال که به فسق آن‌ها تصریح شده از دایره‌ی اصحاب خارج‌اند، افرادی همانند «ولید بن عقبه».

 

سخن آخر

آنچه گذشت اقوال و مذاهب علمای اهل تسنن در خصوص تعریف واژه‌ی «صحابه» بود. حال این سؤال مطرح می‌شود که آیا همه‌ی صحابه عادل‌اند یا اغلب آن‌ها عادل‌اند یا برخی از ایشان دارای ملکه‌ی عدالت هستند؟ و حدّ عدالت چیست؟ در پاسخ به این سؤال باید تعریف صحیح واژه‌ی صحابه را یافت نه حدود عدالت را، زیرا اگرواژه ی صحابه به درستی ترجمه شود و مشخص گردد که ایشان چه کسانی هستند، مسئله‌ی عدالت آن‌ها به راحتی برطرف می‌شود.

پس از پرداختن به تعریف لغوی، عرفی و اصطلاحی علما در خصوص واژه‌ی صحابه، سزاوار است برای یافتن تعریف شرعی این واژه به قرآن و سنّت مراجعه شود؛ چرا که خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» هنگامی که در تشخیص مسئله‌ای دچار اختلاف شدید، به قرآن و سنّت مراجعه کنید.


 

[۱] صبی نوجوانی است که در آستانه سن بلوغ قرار دارد و بزودی بالغ می شود.

[۲] اشخاصی که در فتح مکه اسلام آوردند (همانند معاویه) را اصطلاحاً طلقا می نامند.