درآمد :
در کتاب های کلامی، عمدتاً دو معیار نص و اعجاز برای تشخیص مصداق امام معرفی شده است. (۱) عنوان کتاب شیخ حر عاملی به نام اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات گویای این امر است. این در حالی است که با رجوع به گسترۀ غنی و وسیع حدیث شیعه می بینیم که راه های تشخیص امام از دو راه متکلمان فراتر می رود. علامه مجلسی از سه معیار نص، اعجاز و اماره به عنوان سه راه تشخیص مصداق امام بحث می کند.(۲) افزون بر اینکه راه سوم که اماره است خود تنوعی از قرائن و نشانه ها را شامل می شود. این مقاله در صدد است با مطالعه عمدۀ آثار حدیثی شیعه به تفصیل این سه راه بپردازد و در هر مورد نمونه هایی را از روایات نقل کند. محور اعجاز شامل اخبار امام از علم غیب نیز هست. از این رو روی هم رفته می توان از راه های چهارگانه برای اثبات مصادیق ائمه در احادیث یاد کرد. در مقاله به مناسبت، سایر فرق شیعه همچون زیدیه و اسماعیلیه با استناد به روایات مورد نقد قرار گرفته اند.
۱ – نص :
در بخش نص، از نصوص کلی که صرفاً فایده شان منع دسته ای از اغیار می باشد آغاز می کنیم و سپس به نصوص جزئی در دو صورت خفی و جلی و توقیفی و غیر توقیفی خواهیم پرداخت.
۱ـ۱ـ نصوص بیانگر امامت «اهل بیت» :
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم در جایگاه های متعدد و متنوعی سعی دارد نشان دهد که کسانی بعد از وی امام می باشند که عنوان «اهل بیت»،(۳) «ذریه»،(۴) «اولاد»،(۵) «اهل»،(۶) «ذی القربی»(۷) و یا «ثقل»(۸) را دارند. دسته ای دیگر از روایات وجود دارند که تعیین کننده مصداق «اهل بیت»، «عترت»، «ثقل» و «ذریه» هستند. این احادیث افرادی را بر شمرده اند و به آنها عناوین «اهل بیت»، «عترت» یا «ثقل» داده اند: «فرزندان فاطمه علیها سلام، عترت من هستند»(۹)، «پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم، علی علیه السلام، فاطمه علیها سلام، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را در خانه اش جمع کرد و عبایی را به دوش همه آنها انداخت و فرمود: خداوندا اینان اهل بیت من هستند».(۱۰)
امامان علیه السلام نیز به این روش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم تأسی جسته و در موارد متعددی تصریح کرده اند که ما «اهل بیت»، «عترت»، «آل محمد»، «ذریه» و «اصحاب عبا» هستیم:
امام حسین علیه السلام به منبری که معاویه برایش آماده کرده رفت و فرمود: «ما عترت رسول خدا، اقرب به او، اهل بیت او و ثقل اوئیم».(۱۱)
امام علی علیه السلام زمانی که امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام مشغول بازی نزد رسول اکرم بودند، فرمود: «سپاس خداوندی را که اهل بیت را به ما عطا کرد».(۱۲)
از این روایات می توان، هر چند به شکل کلی، راهی به مصادیق ائمه یافت.
۲ـ۱ـ نصوص بیانگر امامت «نسل فاطمه علیها سلام» :
سلسله احادیثی وجود دارند که امامت را محدود به «فرزندان فاطمه علیها سلام» می کنند. رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «فاطمه علیها سلام سرور قلب من است… و ائمه علیهم السلام که از فرزندان او می باشند امناء پروردگار من هستند»(۱۳) یا «فرزندان فاطمه علیها سلام عترت من هستند»(۱۴).
ائمه علیهم السلام نیز امامت فرزندان حضرت فاطمه علیها سلام را به عنوان قرینه ای کلی که مانع بسیاری از اغیار است، مورد تأکید قرار داده اند. امام صادق علیه السلام می فرماید:
«در روز قیامت از فاطمه علیها سلام دعوت می شود و پس از آن منادی ندا می دهد: بزرگ باد نام ائمه از ذریۀ تو»(۱۵).
جابربن عبدالله انصاری نقل می کند که روزی نزد حضرت فاطمه علیها سلام رفته و لوحی محفوظ در دست وی دیده است که در آن نام تمامی اوصیاء رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم که همگی از فرزندان وی بوده اند وجود داشته است، وی سال ها بعد مفاد این لوح را با لوح امام صادق علیه السلام مقابله می کند.(۱۶)
۳ـ۱ـ نصوص بیانگر امامت «نسل علی علیه السلام» :
آنچه مصادیق امام را برای ما خاص تر می سازد، روایاتی است که امامت را منحصر در نسل امام علی علیه السلام می داند. پیامبر اکرم پس از آنکه امر وصایت را از آدم تا خاتم ذکر می کند به علی علیه السلام می فرماید:
«و من نیز به تو وصیت می کنم و تو نیز به وصی خود وصیت کن، وصی تو نیز به اوصیای بعدی که همه از فرزندان تو هستند وصیت کنند تا این که امر به خیر اهل الأرض برسد».(۱۷)
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم در موارد متعددی امام علی علیه السلام و اولادش را «سید اهل زمین»۱۸، «سرور دنیا»۱۹ و «بهترین خلق خدا»(۲۰) می خواند. وی در قسمتی از گزارش خویش از سفر به معراج، از ندای الهی خبر می دهد که به او مژده خلافت امام علی علیه السلام و فرزندان او را داده است.(۲۱)
در روایاتی دیگر کسی را که دوستدار حیات و مماتی هم چون حیات و ممات پیامبر(۲۲)، نشستن در سفینه نجات(۲۳) و روح و راحت و بشر و بشارت۲۴ باشد، به پذیرش امامت علی علیه السلام و اولاد او که خلفا و اوصیای وی هستند، امر می کند.
روایات ائمه اطهار علیه السلام نیز امامت را به نسل امام علی علیه السلام محدود می نماید:
امام باقر علیه السلام می فرماید: «خداوند به حضرت محمدصلی الله علیه وآله و سلم وحی کرد که امر امامت را در حضرت علی علیه السلام و نسل او واجب گردانیده است».(۲۵)
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ { إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا …} (۲۶)، امام علی علیه السلام و اولاد او را تا روز قیامت، ائمه می خواند.(۲۷)
۴ـ۱ـ نصوص بیانگر امامت «نسل حسین علیه السلام» :
روایات زیادی که دلالت دارند ائمه از «عقبه»، «ولد» و «نسل» حسین علیه السلام هستند، بهترین ناقض برای ادعای «کیسانیه» و «حسنیه» می باشند.(۲۸)
پیامبر اکرم رو به امام حسین علیه السلام می کند و به او می فرماید: «تو پدر ائمه ای، پدر حجت های خداوند هستی، نُه حجت از صلب تو به وجود می آیند که نهمین ایشان قائم ایشان است».(۲۹)
به طور کلی تعبیر « تسعه من ولد الحسین» تعبیری بسیار فراگیر در روایات و ادعیه شیعی قلمداد می شود.(۳۰)
با سیری در روایات ائمه علیهم السلام نیز به نمونه های فراوانی از تأکید بر جریان و تداوم امامت در نسل امام حسین علیه السلام بر می خوریم:
امام رضا علیه السلام فرمود: «پس از رسول خداصلی الله علیه وآله و سلم، علی علیه السلام، سپس حسن علیه السلام، سپس حسین علیه السلام و سپس از فرزندان حسین علیه السلام وصی و جانشین اویند».(۳۱)
امام صادق علیه السلام فرمود:
«هنگام تولد امام حسین علیه السلام جبرئیل نزد پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم، علی علیه السلام و فاطمه علیها سلام هر یک به طور جداگانه ـ رفت و مژده تولد فرزندی را به ایشان داد که امامت و وصایت در او و نسل او است».(۳۲)
۵ـ۱ـ نصوص بیانگر «عدد ائمه علیهم السلام» :
با نگاهی به تاریخ فرق شیعی، درمی یابیم که وجه مشترک اکثر آنان این بوده است که به روایاتی که بیان کننده «عدد ائمه» است، توجه نکرده اند. به رغم آن که پیامبر اکرم و تمامی ائمه( علیهم السلام) تأکید بسیاری بر «اثنی عشر» دارند، این فرقه ها یا اثنی عشر را ناقص کرده و در عددی کمتری از آن توافق کرده اند و یا حریم اثنی عشر را رعایت نکرده و از آن فراتر رفته اند. کیسانیه، مخیریه، حسنیه، فطحیه، ناووسیه، واقفیه، اسماعیلیه، باقریه، احمدیه، حماریه و شُمُطیه، از دسته اول و برخی از فرقۀ کیسانیه، اسماعیلیه، و زیدیه از دسته دومند.(۳۳)
پیامبر اکرم در غالب روایاتی که از شماره امامان سخن گفته است، نام امام اول و امام آخر را هم برده است: «امامان پس از من دوازده تن هستند که اولین آنها علی علیه السلام و آخرین آنها قائم علیه السلام است»(۳۴).
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم در روایات دیگری برای آن که در ذهن و قلب مردم عدد دوازده جای بگیرد و به نسل های بعدی منتقل شود و مانع از انحراف آن ها گردد، از مثال هایی قریب به ذهن سود می جوید و می فرماید: عدد اوصیاء و نقبای من «به عدد بروج و شهور سنه»(۳۵)، «به عدد حواری عیسی»(۳۶)، «به عدد اسباط موسی»(۳۷) و «به عدد نقباء بنی اسرائیل»(۳۸) است.
کلمۀ «اثنی عشر» در روایات ائمه علیهم السلام نیز جایگاهی گسترده و آشکار دارد. تأکید پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم و ائمه علیهم السلام بر عدد اثنی عشر نشانگر آن است که شخصی را در ادعای امامت می شود تأیید کرد که تحلیل درستی از عدد امامان قبل، شمارۀ خود و عدد امامان باقیمانده ارائه دهد که در نهایت این شماره به نتیجۀ دوازده ـ که مسلم است ـ برسد. از این رو نمونه های بسیاری وجود دارد که ائمه علیهم السلام امامان قبل از خود را یک به یک با شماره ذکر نموده و عدد باقیماندۀ خود را اغلب به همراه اسامی دقیق آنها تصریح کرده اند. (۳۹)
۱ـ ۶ نصوص حاوی اشاره یا قرینه بر ائمه (نصوص خفی) :
اگر پیامبر یا امام در معرفی شخص امام صریح عمل نکرده باشند به گونه ای که اسم او را به زبان نیاورده باشند، بلکه اشاره یا قرینه ای را ذکر کرده باشند که به طور غیر مستقیم بر شخص امام صدق کند، ما آن را نص خفی می نامیم. نص خفی شامل دو گونه نص توقیفی و غیر توقیفی است. در نص توقیفی، امام قبل، اشاره و قرینه ای بر امام بعد از خود به دست می دهد ولی در نص غیر توقیفی ترتیب دلالت بلافصل نیست.
۱ـ ۶ـ۱ نصوص خفی غیر توقیفی :
نصوص خفی پیامبر اکرم بر امامت ائمه، متعلق به چهار مورد است. نمونه هایی را از هر مورد می آوریم:
۱ـ امامت ائمۀ اثنی عشر علیهم السلام: «ای علی! اوتاد و جبال زمین به من، تو و فرزندان دوازده گانه ام قائم است. زمانی که همۀ ما از زمین رخت بر بندیم، زمین با اهلش نابود خواهد شد».(۴۰)
قابل ذکر است که این ویژگی ها اوصاف امامت است و رسول اکرم در این جا ویژگی های امام را به علی علیه السلام و فرزندانش نسبت می دهد.
۲ـ امامت امام علی علیه السلام، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام: «هر کس حسن و حسین را دوست داشته باشد، من او را دوست دارم، هرکه من او را دوست داشته باشم، خدا او را دوست دارد و هر که خدا او را دوست بدارد، او را وارد بهشت می کند، هر که از حسن و حسین بیزار باشد، من از او بیزارم، و هر که من از او بیزار باشم، خدا از او بیزار است و او را وارد جهنم می کند»(۴۱).
پیداست که این حب و بغض بسیار ویژه است و در حقّ کسان دیگری گفته نشده است، از این رو نشان دهندۀ امر امامت است.
۳ـ امامت امام باقر علیه السلام: جابربن عبدالله انصاری می گوید: «رسول خدا به من گفت: تو تا زمان یکی از فرزندان من از نسل حسین علیه السلام زنده خواهی ماند که به او محمد باقر علیه السلام می گویند، سلام مرا به وی برسان»(۴۲).
این روایت به ضمیمۀ روایتی دیگر از جابر که پس از حصول اطمینان از وصایت امام باقر علیه السلام، سلام رسول خدا را به او می رساند،۴۳ نشان می دهد که مراد پیامبر از آن رساندن سلام، بیان امامت امام باقر علیه السلام بوده است.
۴ـ امامت امام مهدی علیه السلام: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم با اشاراتی از امام مهدی علیه السلام یاد می کند و همواره همان اشارات در لسان تمامی ائمه تکرار می شود تا اینکه آنها به شکل مجموعه ای از اوصاف ثانی عشر ائمه در می آیند. مهم ترین این اشارات، «قائم»، «المنتظر»، «مهدی هذه الأمه»، «صاحبنا»، «یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً»، «یصلّی خلفه عیسی بن مریم»، «یخرج فی آخر الزمان»، «له غیبتان»، «ابن سیده الاماء»، «لایحل لهم تسمیته»، «یخفی علی الناس ولادته»، «لایکون علیه بیعه أحد»، «اسمه و کنیته کرسول الله»، «لابد لهذه الأمه منه»، «لاتذهب الدنیا حتّی هو یقوم» می باشد.(۴۴)
در میان ائمۀ اطهار نیز نمونه هایی از نص غیر توقیفی خفی وجود دارد(۴۵). محور پر اهمیت این نصوص در میان ائمۀ اطهار نیز دلالت بر امامت مهدی علیه السلام با عبارات و اشارات یادشده، است.(۴۶)
۲ـ ۶ـ۱ـ نصوص خفی توقیفی :
نمونه هایی از نصوص توقیفی خفی از این قرارند:
زمانی که امام علی علیه السلام ضربت خورده بود و می خواست وصیت کند، رو به حسن علیه السلام کرد و فرمود: «تو ولیّ امر و ولیّ دم من هستی، اگر می خواهی عفو کن و اگر نمی خواهی فقط یک ضربه بزن».(۴۷)
امام باقر علیه السلام به ابی صباح کنانی گفت: «صادق علیه السلام را ببین که از کسانی است که خداوند درباره شان آیه { وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ } (۴۸) را نازل کرد».(۴۹)
امام صادق علیه السلام فرمود: «قائم ما از صلب این شخص است»؛ و اشاره به کاظم علیه السلام کرد.
امام صادق علیه السلام هنگام مرگ اسماعیل، سی نفر از شیعیان خویش را فرا خواند، در هنگام غسل، کفن و خاک سپاری اسماعیل هر بار جداگانه از ایشان خواست تا روی اسماعیل را کنار بزنند و گواهی دهند که وی مرده است، سپس به موسی کاظم اشاره کرد و فرمود: «حق با موسی است».(۵۰)
۷ـ۱ـ نصوص بیانگر اسم ائمه علیهم السلام (نصوص جلی) :
صریح ترین راه شناخت مصداق امام، ذکر نام وی توسط پیامبر یا امامان قبل یا بعد می باشد. طبق سنت اهل کلام، این نصوص به توقیفی و غیر توقیفی تقسیم می شود. نص توقیفی آن است که پیامبر یا امام، امام بلافصل پس از خود را معین کند و نص غیر توقیفی آن است که پیامبر یا امام، نام امام یا امامانی را بی آنکه بلافصل بعد از او باشند، ذکر کند. هر یک از نصوص توقیفی و غیر توقیفی دارای اقسامی هستند: نصوص غیر توقیفی برحسب آنکه به ذکر اسامی همه ائمه پرداخته باشند یا به ذکر نام برخی از آنها بسنده کرده باشند، به نصوص عام یا متناول الجمع و خاص تقسیم می شود. نصوص توقیفی نیز برحسب روش های مختلف در بیان اسامی ائمه، به اقسام پنجگانۀ اعلان، پاسخ به سؤال، وصیت، بیعت گرفتن و مکاتبه تقسیم می گردد.
۱ـ۷ـ۱ـ نصوص جلی غیر توقیفی عام :
پیامبر اکرم به انحاء مختلف سعی کرده است نام ائمه را به گوش مردم برساند. برخی از این روایات ذکر ائمۀ اطهار «واحداً بعد واحد» است:
«…پس زمانی که علی علیه السلام به شهادت برسد، فرزندش حسن سزاوارترین سرپرست برای مؤمنین است و سپس نوبت فرزند دیگرم حسین علیه السلام است، و هنگامی که حسین علیه السلام به شهادت برسد، فرزندش علی بن حسین سزاوارترین سرپرست برای مؤمنین است و سپس…».(۵۱)
برخی از این اخبار از اهدای صحیفه و لوحی به فاطمه زهراعلیها سلام خبر می دهد: جابر بن عبدالله انصاری می گوید:
وقتی به خانه فاطمه علیها سلام وارد شدم، در دستش لوحی دیدم و از آن سؤال کردم، وی گفت این را پدرم به من هدیه داده است و در آن اسم پدرم، اسم شوهرم، اسم دو پسرم و اوصیاء نبی از فرزندانم آمده است..(۵۲)
همان لوح و صحیفه در نزد ائمه علیهم السلام دست به دست شده است و آنها آن لوح را عهدی از سوی رسول الله شمرده اند که بنابر آن امام بعد را انتخاب نمایند.(۵۳)
برخی از این روایات نیز گزارش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم از شب معراج است: «بر ساق عرش دیدم که با نور نام هایی را نوشته اند و به من ندا می دهند که این ها ائمه هستند: علی، حسن، حسین… .»۲
در لسان ائمۀ اطهار علیهم السلام نیز می توان به روایت امام جواد علیه السلام اشاره کرد که ماجرای شهادت خضر بر تمامی ائمه در پیشگاه علی علیه السلام را بیان می دارد(۵۴).
۲ـ۷ـ۱ـ نصوص جلی غیر توقیفی خاص :
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم در حوزه این نوع از نصوص بیش از همه بر امامت امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و امام مهدی علیه السلام انگشت تأکید می نهد: «حسن علیه السلام حجت خدا بر خلق است، امرش امر من و قولش قول من است… حسین علیه السلام نیز بعد از برادرش بهترین خلق و امام مسلمین است»(۵۵)؛ «ای علی علیه السلام، آن زمان که یازده نفر از فرزندان تو و من به امامت رسیدند، یازدهمین ایشان مهدی علیه السلام است».(۵۶)
روش بسیار فراگیر ائمه علیهم السلام در معرفی خود و امام بعد از خود آن بوده است که از ائمه بعد از نبی به ترتیب یاد کرده تا اینکه نوبت به خودشان می رسید و سپس جانشین خویش را معرفی می نمودند. از این رو که نصوص آنها نسبت به ائمه قبل از خود توقیف به حساب نمی آید، این نصوص را «غیر توقیفی» و از این حیث که همه ائمه را در برنمی گیرد، آنها را «خاص» تلقی می کنیم.
امام باقر علیه السلام می فرماید:
«علی علیه السلام هنگام مرگ، فرزندانش را جمع کرد و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را به عنوان امام تعیین نمود، سپس حسن علیه السلام هنگام مرگ، این امر را به حسین علیه السلام سپرد، حسین نیز هنگام مرگ، کتاب و وصیتش را به زینب داد تا او به علی بن حسین علیه السلام بدهد و سپس آن کتاب و وصیت به من رسید».(۵۷)
از امام صادق علیه السلام نیز همین مضمون یک بار تا رسیدن امر به پدرش امام باقر علیه السلام (۵۸)، یک بار تا رسیدن امر به خودش(۵۹) و بار دیگر تا رسیدن امر به پسرش کاظم علیه السلام(۶۰) روایت شده است.
محور پر اهمیت دیگری که این نوع نصوص ـ نصوص جلی غیر توقیفی خاص ـ عهده دار بیان آن هستند، امامت امام مهدی علیه السلام است. تمامی ائمه شماره وی را از نسل خود ذکر کرده اند:
امام علی، او را یازدهمین نسل خود، امام حسن نهمین فرد از نسل برادرش حسین علیه السلام، امام حسین نهمین نسل خود، امام سجاد هشتمین نسل خود، امام باقر هفتمین نسل خود، امام صادق ششمین نسل خود و پنجمین نسل پسرش موسی کاظم علیه السلام، امام کاظم پنجمین نسل خود، امام رضا چهارمین نسل خود، امام جواد سومین نسل خود و امام هادی دومین نسل خود خوانده اند.(۶۱)
نیز ائمه علیه السلام در روایات دیگری نام امام مهدی علیه السلام را به همراه نام آباء و اجدادش تا اتصال به خود آورده اند.(۶۲)
۳ـ۷ـ۱ـ نصوص جلی توقیفی :
فراگیرترین و رایج ترین روش ائمه برای تعیین امام پس از خویش نص توقیفی، آن هم به شیوه جلی و با معرفی اسامی است. برای آن که بتوانیم به ابعاد مختلف این دسته از نصوص اشاره کنیم آن را به اقسام ذیل تقسیم می نماییم:
۱ـ۳ـ۷ـ۱ـ اعلان: می توان اعلان را به دو قسمت کرد. اعلانی که در آن مخاطب مردم هستند و در حضور امام صورت می گیرد و اعلانی که در آن مخاطب امام است و در حضور مردم صورت می گیرد. از هر مورد نمونه هایی را می آوریم:
امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام فرمود: «شما دو امام پشت سر من هستید».(۶۳)
امام حسن علیه السلام فرمود: «ای قنبر! آیا می دانی که وقتی روح من از جسمم مفارقت کند، چه کسی امام است؟ بدان که من حسین علیه السلام را برگزیده ام».(۶۴)
امام حسین علیه السلام فرمود: «این علی (با اشاره به سجاد علیه السلام) از پسرانم امام و پدر ائمه هدی است».(۶۵)
امام سجاد علیه السلام فرمود: «باقر علیه السلام را در نزد من حاضر کنید… ای پسرانم بدانید که امامت در نسل اوست، خودش امام است و هفت امام بعدی از فرزندان اویند».(۶۶)
نیز امام سجاد علیه السلام به پسرش امام باقر علیه السلام فرمود: «من تو را به عنوان جانشین پس از خود برگزیدم».(۶۷)
در مورد ائمۀ دیگر از این دسته نصوص فراوان است.(۶۸)
۲ـ۳ـ۷ـ۱ـ پاسخ به سؤال: بسیاری از نصوص جلی توقیفی، پاسخ هایی هستند که ائمه علیهم السلام به سؤالات شیعیان در این زمینه می داده اند. با مراجعه به این نصوص از امام صادق علیه السلام به بعد، نصوص توقیفی با قالب پاسخ به سؤال به نحو چشمگیری زیاد می شود:
به امام صادق علیه السلام گفته شد که اگر اتفاقی برای شما پیش آمد که البته از مرگ گریزی نیست، به چه کسی اقتدا کنیم؟ فرمود: «به پسرم موسی که در او علم هر آنچه مردم بدان نیاز دارند، است».(۶۹)
یزید بن سلیط می گوید: در حج عمره کاظم علیه السلام را ملاقات کردم و به او یاد آور شدم که درست در همین جا سال ها قبل پدرش او را به ما معرفی کرده است، و از او خواستم که مثل همان خبر را اکنون به ما بدهد، وی فرمود: «امر به پسرم رضا علیه السلام می رسد».(۷۰)
صفوان بن یحیی می گوید: به امام رضا علیه السلام گفتم: همیشه به ما می گفتید: «خدا به شما پسری عنایت می کند»، اکنون که خداوند این فرزند را به شما داد، اگر حادثه ای پیش آمد به چه کسی رجوع کنیم؟ وی به همان فرزندش جواد علیه السلام اشاره کرد.(۷۱)
اسماعیل بن مهران می گوید: بار دومی که قرار بود امام جواد علیه السلام توسط معتصم از مدینه به بغداد برده شود، نزد او رفتم و گفتم: این امر پس از تو به چه کسی می رسد؟ وی مدتی گریست و گفت: «سفر من بی بازگشت است و خلف من هادی علیه السلام می باشد».(۷۲)
علی بن عمرو نوفلی می گوید: نزد امام هادی علیه السلام بودم، ابوجعفر پسرش از جلوی ما عبور کرد، به امام هادی علیه السلام گفتم: آیا صاحب ما اوست؟ وی گفت: «خیر، صاحب شما حسن است».(۷۳)
یعقوب بن منقوش می گوید: از امام عسکری علیه السلام از خلف او سؤال کردم، وی از اندرون خانه کودکی را آورد، روی زانوان نشاند و فرمود: «پسرم پس از من امام شماست».(۷۴)
۳ـ۳ـ۷ـ۱ـ وصیت: در میان ائمه علیهم السلام مرسوم بوده است که در هنگام وفات خود، امام بعد را احضار کرده و در پیش چشم سایرین او را وصی خویش قرار می دادند. در روایات است که «امام کسی است که صاحب وصیت ظاهری آشکار از امام قبل است»(۷۵) به طوری که اگر فردی وارد شهر شود، خبر از امام نداشته باشد و سؤال کند، به او بگویند که امام بر فلان کس وصیت کرده است.(۷۶)
نکتۀ مهم این است که هم امام قبل و بعد و هم تمامی حاضرین و غائبین از کلمه وصایت، یک مفهوم عادی برای انجام امور کفن و دفن و ارث را تلقی نمی کردند بلکه از آن معنایی فراتر در حد جانشینی می فهمیدند. برای درک این تفاهم عمومی از اصطلاح وصیت می توان به این روایت استناد کرد:
یکی از اصحاب امام کاظم علیه السلام پس از آنکه از وصیت امام کاظم علیه السلام به امام رضا علیه السلام خبر می آورد، به دیگران می گوید: حال که می بینید به او وصیت کرده است بدانید که او را امام قرار داده است.(۷۷)
سلیم بن قیس می گوید: من شاهد وصیت امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام بودم آن زمان که کتاب و سلاح و وصیت خویش را به وی سپرد.(۷۸)
امام کاظم علیه السلام هنگام وفات فرمود: « همانا وصیت می کنم به پسرم علی که …».(۷۹)
نمونه هایی از این وصایت در مورد سایر ائمه نیز وجود دارد.(۸۰) از جمله وصیت امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام،۸۱وصیت امام سجاد علیه السلام به امام باقر علیه السلام،(۸۲) وصیت امام جواد علیه السلام به امام هادی علیه السلام،(۸۳) و وصیت امام هادی علیه السلام به امام عسکری علیه السلام(۸۴) فراوان در روایات ذکر شده است. حتی امام صادق علیه السلام امامت اسماعیل را به دلیل عدم انتخاب وصی قبل از مرگ ابطال می کند.(۸۵)
۴ـ۳ـ۷ـ۱ـ بیعت گرفتن: در برخی موارد ائمه علیهم السلام اقدام به بیعت گرفتن، اقرار گرفتن و شهادت گرفتن از مردم برای امام بعدی می نمودند.
مخزومی می گوید: امام کاظم علیه السلام ما را جمع کرد و به ما فرمود: «شهادت دهید که این پسر من ـ با اشاره به امام رضا علیه السلام ـ وصی و جانشین بعد از من و قیم امور من است».(۸۶)
امام رضا علیه السلام به گروهی از مردم امر کرد که در پیش پای امام جواد علیه السلام برخیزند، به او سلام کنند و با او تجدید عهد نمایند.(۸۷)
گاهی امام از کسی می خواست که مجموعه شهادات مردم بر امام بعد را در طوماری جمع کند؛ مثلاً عبدالرحمن بن حجاج می گوید: امام کاظم علیه السلام کتابی آماده کرده بود که در آن از شصت نفر از بزرگان اهل مدینه برای امام رضا علیه السلام شهادات کتبی گرفته بود.(۸۸)
در مواردی نیز خود شیعیان اقدام به ثبت و کتابت این شهادت ها می کردند، مثلاً یاران امام جواد علیه السلام نسبت به امام هادی علیه السلام کتابی از شهادات تهیه کردند.(۸۹)
۵ـ۳ـ۷ـ۱ـ مکاتبه: محدودیت و فشار جوّ سیاسی جامعه در زمان امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام از یکسو و اقدام آنها به آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت امام مهدی علیه السلام از سوی دیگر، زمینه ساز استفادۀ آنها از کتابت برای معرفی امام بعد شد:
شاهویه بن عبدالله جلاب نقل می کند: بعد از مرگ ابن جعفر ـ فرزند دیگر امام هادی علیه السلام که دربارۀ امامتش بسیار شنیده بودم، متحیر شدم تا اینکه نامه ای از امام هادی علیه السلام به دستم رسید که در آن نوشته بود: « اگر می خواهی از خلف بعد از من بدانی، بدان که پسرم ابومحمد عسکری علیه السلام است».(۹۰)
علی بن عمر عطار در نامه ای از امام هادی علیه السلام تقاضای معرفی صاحب امر را می کند و وی در پاسخ نامه برایش «الکبیر من ولدی» را معرفی می کند، علی بن عمر خود در ادامه می گوید که عسکری علیه السلام بزرگ ترین فرزند امام هادی بود.(۹۱)
۱ـ ۸ ـ نصوص مبطل ادعای رقبای ائمه :
برخی از نصوص ائمۀ اطهار علیهم السلام به تصریح یا به تلویح ادعای رقبا و مدعیان امامت را باطل می سازد؛ در این نصوص در برخی موارد از فرقه ای خاص نیز نام می برند و دلایل ابطال آن را هم بیان می کنند.
۱ـ ۸ ـ ۱ـ نصوص مبطل کیسانیه :
کیسانیه پیرو امامت محمد بن حنفیه پس از امام علی علیه السلام هستند. نمونۀ نصوص مبطل کیسانیه این گونه است:
محمد بن حنفیه قبل از مرگ به امامت امام سجاد علیه السلام معتقد شد»؛(۹۲)
محمد بن حنفیه به دلیل آنکه سلاح و سیف رسول خدا را ندارد نمی تواند امام باشد؛(۹۳)
خویشاوندان رسول خدا تنها با وصیت از هم امتیاز پیدا می کنند و در وصیت های رسول اکرم نامی از محمد بن حنفیه وجود ندارد.(۹۴)
۲ـ ۸ ـ۱ـ نصوص مبطل زیدیه :
زیدیه پس از امام علی علیه السلام پیرو امام حسین علیه السلام بودند و پس از وی زید بن علی فرزند امام سجاد علیه السلام را امام می دانستند. در روایات است که «خود زید از آنجا که خود را متولی صدقات نمی دانسته است به ابن حزم دستور می دهد که صدقاتش را نزد امام باقر علیه السلام بفرستد».(۹۵)
۳ـ ۸ ـ۱ـ نصوص مبطل مغیریه و حسنیه :
مغیریه پس از امام باقر علیه السلام پیرو محمد از نوادگان امام حسن علیه السلام مشهور به نفس زکیه بوده اند و حسنیه پس از امام حسن علیه السلام پیرو حسن مثنّی فرزند وی و سپس پیرو نفس زکیه بوده اند.(۹۶) امام صادق علیه السلام فرمود: «من در مصحف فاطمه که در آن نام تمامی انبیاء و اوصیاء آمده است نظر کرده ام. از محمدبن عبدالله و از فرزندان حسن علیه السلام در آن نامی ندیده ام».(۹۷)
نیز نزد امام صادق علیه السلام سخن از امامت عبدالله بن حسن مثنی شد و اینکه او اختلاف در امر امامت خویش را به چیزی به نام جفر نسبت می دهد و می گوید اگر آن نبود، امامت وی محرز می گشت، امام صادق علیه السلام ابتدا امامت وی و حتی پدرش را تکذیب کرد، سپس از شک وی در مورد امامت امام علی علیه السلام نیز اظهار تعجب کرد که چگونه با این وصف می خواهد ادعای امامت کند و سپس از حقیقت جفر و اینکه جفر در نزد عبدالله نیست بلکه در نزد خود اوست، سخن گفت.(۹۸)
۴ـ ۸ ـ۱ـ نصوص مبطل باقریه و ناووسیه :
باقریه قائل به قائم بودن امام باقر علیه السلام و جعفریه یا ناووسیه قائل به قائم بودن امام صادق علیه السلام بودند.
از امام باقر علیه السلام سؤال می شود که قائم کیست؟ وی با دست بر شانۀ امام صادق علیه السلام می زند و می گوید: «او قائم آل محمد است».
نیز زمانی که امام صادق علیه السلام به امامت می رسد و از وی دربارۀ همین خبر که پدرش داده است سؤال می شود، پاسخ می دهد: «پدرم راست می گوید، مگر شما خیال کرده اید که هر امامی قائم پس از امام قبل از خویش نیست».(۹۹)
امام صادق علیه السلام در اینجا می خواهد شبهه ای را که در پی انتساب صفت قائم به خودش، پدرش، یا هر امام دیگری به وجود می آید، برطرف سازد.
۵ـ ۸ ـ۱ـ نصوص مبطل فطحیه، شمطیه و اسماعیله :
پس از امام صادق علیه السلام شیعیان دچار اضطراب گشته، دسته ای پیرو عبدالله شدند (فطحیه)، دسته ای پیرو محمد (شمطیه) و دسته ای پیرو اسماعیل (اسماعیلیه).
امام صادق علیه السلام فرمود: «ای موسی برادرت (عبدالله) پس از من مدعی امامت می شود، با او منازعه نکن؛ چرا که اولین از اهل من خواهد بود که به من ملحق خواهد شد».(۱۰۰)
نیز این را هم فرمود: «همانا امامت بعد از امام حسن و امام حسین هرگز به دو برادر نخواهد رسید».(۱۰۱ )
امام صادق علیه السلام این اخبار را می گوید تا حجت بر گروهی تمام شود که اول به امامت عبدالله معتقد می شوند، و پس از مرگ او امام موسی کاظم را انتخاب می کنند.
امام صادق علیه السلام در هنگام وفات به یزید بن اسباط فرمود:
«این فرزندم (موسی) همچون یوسف گرفتار حسد برادران می شود، سپس تمامی پسرانش را حاضر کرد تا یزید بن اسباط از تمامی آنها برای امامت موسی شهادت بگیرد و او آن شهادت ها را بنویسد».(۱۰۲)
امام صادق علیه السلام فرمود:
«هرکس بگوید اسماعیل نمرده است و زنده می باشد، شیطان در صورت اسماعیل بر او ظاهر گشته است… امامت عهد خداست و خدا خود خواسته است که آن را به موسی بسپارد، نه به اسماعیل»(۱۰۳).
۶ـ ۸ ـ۱ـ نصوص مبطل واقفیه و احمدیه :
واقفیه در امامت امام کاظم علیه السلام توقف کردند.
امام صادق علیه السلام با اشاره به امام کاظم علیه السلام فرمود: «برخی از شیعیان پس از وی گمراه می شوند و او را زنده می شمارند و از ائمۀ بعد از وی غافل می شوند، به خدا که من از آنان بیزارم».(۱۰۴)
امام کاظم علیه السلام خود از فتنه ای که پس از مرگش به راه خواهد افتاد خبر می دهد و صریحاً اعلام می دارد که: «من قائم نیستم، قائم سال ها پس از من خواهد آمد».(۱۰۵)
امام رضا علیه السلام نیز برای اثبات امامت خویش در ردّ واقفیه، سوگند یاد می کند: «پدرش مرده است که اگر این گونه نبود، هرگز اموالش تقسیم نمی شد و همسرانش با افراد دیگری ازدواج نمی کردند»؛(۱۰۶) او سپس برای ابطال قول احمدیه ـ گروهی که بعد از وی امامت احمد بن موسی کاظم ملقّب به شاه چراغ را پذیرفتند ـ(۱۰۷) اصرار می ورزد که امام بعد از وی پسرش جواد علیه السلام است.(۱۰۸)
۷ـ ۸ ـ۱ـ نصوص مبطل طاحنیه یا جعفریه :
طاحنیه پس از امام هادی قائل به امامت جعفر بن علی پسر امام هادی علیه السلام ملقب به جعفر کذاب بودند، و جعفریه جعفر کذاب را پس از امام عسکری علیه السلام امام می دانستند.(۱۰۹)
امام سجاد علیه السلام فرمود:
«پس از فرزندم محمد باقر علیه السلام، فرزندنش جعفر علیه السلام امام می باشد، رسول اکرم امر کرده است که او را صادق بنامیم؛ چرا که پنجمین نسل از او نیز نامش جعفر است که به دروغ و به خاطر حسد به برادرش ادعای امامت می کند. او در نزد خداوند جعفر کذاب است».(۱۱۰)