دوم اینکه شناخت خداوند با اسم بدون معنا نیز ممکن نیست. یعنی اینکه اسمی بر سر زبان بیافتد بدون اینکه به معنای آن توجهی بشود و شخص فکر کند که اگر فلان کلمه را دائم تکرار کند این کلمه منشأ اثر است و قدرتی دارد. در حالی که خدا همه کاره است و تنها اوست که می تواند صدای ما را بشنود و دست مان را بگیرد. این اسم ها ممکن است باشند و ممکن است نباشند، در حالی که خداوند اصل وجود و جاودان و ابدی است.

سومین راه نادرست خداشناسی این است که اسم را به همراه معنای آن بپرستی و این موجب شرک است. زیرا اسم را در کنار معنا قرار داده اند. معمولا این روش به جایی می رسد که برای هر اسم یک نماد درست می کنند آن نماد را می پرستند. بسیاری از آیین های بت پرستی همین طور ایجاد شده، خدای بخشنده، خدای قهر و خشم، خدای روشنایی و… از این روش نادرست ایجاد شده اند.

راه نادرست دیگر این است که ما خداوند را با نام ها و صفاتش بشناسیم. یعنی بریم و معنای رحیم و کریم و ودود و حنان را بررسی کنیم و با آنها خدا را بشناسیم. این هم راه درستی نیست. زیرا این اسم ها و صفت ها از ذات خداوند روشن تر و شناخته شده تر نیستند و نمی توان آنها را زودتر از خدا شناخت.

راه درست: همه ما در قلب مان خدا را می شناسیم. و وقتی نام های او را می شنویم گویی یاد آشنایی در دلمان زنده شده است. بخشنده،‌ مهربان، آمرزنده، یاری کننده،‌ شفا دهنده، نجات بخش، و همه نام ها و صفت های خدا را وقتی یک جا برای تو می گویند،‌ قلبت می تپد، به شور می آیی،‌ آری این همان آشنای ازلی است. تو او را خوب می شناسی. با اینکه خیلی وقت ها فراموشش می کنی و از یاد می بری اش،‌اما او همیشه باتوست. این را به خوبی می فهمیم قلب ما از او آگاه است زیرا او از قلب به ما نزدیک تر است. از رگ گردن به ما نزدیک تر است. وقتی کسی را نمی بینیم تا دستمان را به سویش دراز کنیم و یاری بخواهیم، به او امیدواریم، گویا او را می بینیم، به او دلگرم هستیم،‌چون او اینجاست، خیلی نزدیک، خیلی دور. در اوج کبریایی و خدایی اش،‌از ما غافل و دور نیست.

نام های خدا، نام های خداست، بدون هیچ شک و تردیدی همه ی نامهای نیکو نام اوست. هر نامی که کمالی را بیان می کند و نقصی را دور می کند، نام خداست، اما این نام ها برای شناخت خدا نیست،‌ برای یادآوری اوست. ما او را می شناسیم. مشکل ما این است که از او غافل می شویم و فراموشش می کنیم. این نام های نیکو را خدا به ما آموخته تا به یادش باشیم و با گفتن این نام ها به شوق بیاییم، شیدایی کنیم. این نام ها زیباترین ترانه هستی است. این نام ها و تکرارشان گواراترین شرابی است که می توانی بنوشی و مست شوی. خداوند شرابی گواراتر از دعای جوشن کبیر در کام عاشقانش نریخته است. بخوان مست شو ، بخوان و بالا برو بخوان و به سوی او بال بگشا. این مستی برای ما ازلی است از آن روز که او را دیدیم و به ربوبیتش شهادت دادیم،‌دلداده و شیدا شدیم. و حالا در این دنیای پر از غفلت نام های خدا همان خاطرات خوش بودن با معشوق ازلی را به یاد می آورد

یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود

دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

راست چون سوسن و گل در اثر صحبت پاک

بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود

آه از آن جور و تطاول که در ای ندامگه است

آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز

چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

نام های خدا دل های شیدایی که او را به یادآورده اند سیراب روشن می کند. خدا بگذرد از کسانی که این دروغ بزرگ را به مردم گفتند، که خدا نام ندارد (به نام بی نام او!) همه نام های نیکو نام اوست و عاشق او نمی تواند یک لحظه بدون آنها زندگی کند. آنها روزنه هایی به سوی نور و راه هایی برای پرواز روح به سوی روح بخش هستند.

عصاره کلام امام صادق این است که او حاضر است و از همه به مانزدیکتر، ما برای شناختش نیاز به نامها و صفات او نداریم. اما برای درمان غفلت خودمان و برای ستایش او این نامها که به راستی نام اوست به کار می آید.

در دعای ابوحمزه ثمالی این جمله آمده است که بک عرفتک. تو را با تو شناختم. و انت دللتنی علیک. و تو مرا به سوی خودت راهنمایی کردی.

متن کامل حدیث

قال الصادق علیه السلام : «مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یَعْرِفُ اللَّهَ بِتَوَهُّمِ الْقُلُوبِ فَهُوَ مُشْرِکٌ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یَعْرِفُ اللَّهَ بِالاسْمِ دُونَ الْمَعْنَى فَقَدْ أَقَرَّ بِالطَّعْنِ لِأَنَّ الِاسْمَ مُحْدَثٌ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یَعْبُدُ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ جَعَلَ مَعَ اللَّهِ شَرِیکاً وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یَعْبُدُ الْمَعْنَى بِالصِّفَهِ لَا بِالْإِدْرَاکِ فَقَدْ أَحَالَ عَلَى غَائِبٍ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یَعْبُدُ الصِّفَهَ وَ الْمَوْصُوفَ فَقَدْ أَبْطَلَ التَّوْحِیدَ لِأَنَّ الصِّفَهَ غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُضِیفُ الْمَوْصُوفَ إِلَى الصِّفَهِ فَقَدْ صَغَّرَ بِالْکَبِیرِ وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه،‏ قِیلَ لَهُ فَکَیْفَ سَبِیلُ التَّوْحِیدِ قَالَ ع بَابُ الْبَحْثِ مُمْکِنٌ وَ طَلَبُ الْمَخْرَجِ مَوْجُودٌ إِنَّ مَعْرِفَهَ عَیْنِ الشَّاهِدِ قَبْلَ صِفَتِهِ وَ مَعْرِفَهَ صِفَهِ الْغَائِبِ قَبْلَ عَیْنِهِ قِیلَ وَ کَیْفَ نَعْرِفُ‏ عَیْنَ الشَّاهِدِ قَبْلَ صِفَتِهِ قَالَ ع تَعْرِفُهُ وَ تَعْلَمُ عِلْمَهُ وَ تَعْرِفُ نَفْسَکَ بِهِ وَ لَا تَعْرِفُ نَفْسَکَ بِنَفْسِکَ مِنْ نَفْسِکَ وَ تَعْلَمُ أَنَّ مَا فِیهِ لَهُ وَ بِهِ کَمَا قَالُوا لِیُوسُفَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخِی فَعَرَفُوهُ بِهِ وَ لَمْ یَعْرِفُوهُ بِغَیْرِهِ وَ لَا أَثْبَتُوهُ مِنْ أَنْفُسِهِمْ بِتَوَهُّمِ الْقُلُوب»‏؛ تحف العقول، ۳۲۶-۳۲۹٫

حمیدرضا مظاهری سیف

 

منبع:پرسمان