معناى سکولاریسم

سکولاریسم  (Secularism)از  (Secularis)به معناى «نامقدس»، «غیرروحانى»، «ناسوتى» گرفته شده، و در برابر  (Ecclesiasticalism)و  (Sacramentalism)به معناى «روحانى گروى»، «مینوگروى» و «قدسىگرایى» استعمال مىشود. در زبان فارسى کلمات و عبارات زیر را به عنوان معادل یا تعریف سکولاریسم به کار بردهاند: «دنیا گروى»، «این جهانى گروى»، «جدا انگارى دین و دنیا»، «عرفى گروى»، «جدا انگارى دین از سیاست»، «نادینى گروى»، «علمى و عقلانى شدن تدبیر اجتماع»،[۱] «کنار گذاشتن آگاهانه دین از صحنه معیشت و سیاست»،[۲] «غیر دینى شدن حکومت»،[۳] «علمى بودن یا علمى شدن».[۴]

تعابیر فوق از مشکلات چندى رنج مىبرد، از جمله:

۱) ابهام در برخى از تعابیر مانند دنیاگروى یا عرفى گروى که دقیقاً وجوه، جنبهها و حدود آن روشن نیست.

۲) توجه به برخى از ابعاد و لوازم سکولاریسم، مانند: جداانگارى دین از سیاست، عرفى گروى.

۳) عاطفى و تبلیغاتى بودن به جاى حکایت از بطن معنا. از این سنخ است تعابیرى چون «علمى بودن یا علمى شدن».

۴ – خلط بین سکولاریسم و سیانتیسم مانند: «علم گرایى».

۵) خلط بین سکولاریسم و سکولاریزاسیون (Secularization)؛ به عنوان مثال  «کنارگذاشتن آگاهانه دین از صحنهمعیشت و سیاست» چیزى جز فرایند سکولاریزه کردن سیاست (سکولاریزاسیون) نیست.

در فرهنگهاى مفصل و معتبر انگلیسى نیز معانى نسبتاً متفاوتى از واژه «سکولاریسم» داده شده است، از جمله در فرهنگ «وبستر» به معناى «بىتفاوتى در برابر دین، یا نفى مذهب و آموزههاى دینى» آمده؛[۵] و در فرهنگ راندوم هاوس (Random House)دو معنا به شرح زیر آمده است:

۱ – روحیه و گرایش سکولار، به ویژه آن نظام و فلسفه سیاسى و اجتماعى که هر گونه ایمان و پرستش دینى را طرد و نفى مىکند.

۲ – اعتقاد به اینکه تعلیم و تربیت عمومى و دیگر عرصههاى سیاست مدنى باید فارغ از آموزههاى دینى و ملاحظات مذهبى انجام پذیرد.[۶]

در ادبیات رایج کنونى، به ویژه در نگاشتههاى فارسى معمولاً معناى دوم مورد توجه است و یا با آن قرابت بیشترى دارد، در این نوشتار نیز این قرابت ملاحظه گردیده و از معناى نخست فاصله گرفتهایم. در عین حال براى فهم بهتر این اصطلاح توجه به چند نکته لازم است.

 

سکولاریسم داراى دو جنبه اساسى است

۱) مبدأ نخستین و منشأ هدایت و برنامهریزى در همه امور مربوط به زیست اجتماعى بشر را خواست و خرد ابزارى و پسند عرف بشرى قرار مىدهد و دخالت هر عامل فرابشرى و قدسى را در این زمینه نفى مىکند. (دین زدایى و عرف گرایى).

۲) در تنظیم مناسبات و کار ویژههاى اجتماعى هیچ غایت اخروى و  فرا این جهانى را ملحوظ نمىدارد. (آخرت گریزى و دنیاگرایى).

بنابراین مىتوان گفت سکولاریسم طرز تفکرى است که مىگوید: همه امور مربوط به شئون سیاسى و اجتماعى و حیات دنیوى انسان، باید تنها متکى به خواست و اندیشه بشرى سامان یابد و هیچ عامل فرابشرى مانند خدا، دین و وحى حق دخالت در امور این جهان را ندارند.

از طرف دیگر مسائل سیاسى، اجتماعى، و امثال آن کاملاًباید از غایات اخروى و فرادنیوى فاصله گیرد. بنابراین کار دنیا صرفاً متکى به پسند و عرف بشرى و معطوف به منافع این جهانى تنظیم مىشود؛ نه هدایتهاى آسمانى در آن دخیل مىباشد و نه غایات آخرت گرایانه. بنابراین سکولاریسم به قطع رابطه خدا و انسان در حیات اجتماعى و ایجاد تمدنى دنیاپرستانه و آخرت گریزانه فتوا مىدهد.

 

بنیادهاى مسیحى سکولاریسم

سکولاریسم زاییده و پرورش یافته علل و عوامل متعددى است. بذر نخستین این گرایش را در اندیشههاى مسیحىو بستر رشد و بارورى آن را در جهان غرب مىتوان جستجو نمود. به عبارت دیگر سکولاریسم مسیحى زاد و غرب پرورد است.

استاد علامه جعفرى مىگوید: «برخى از اندیشمندان برآنند که نمىتوان تمایز بین حکومت و دین را ناشى از مسیحیت دانست، لیکن مسئولیت عمده بر دوش مسیحیت مىباشد».[۷]

مجموعه عوامل تأثیرگذار در پیدایش این پدیده و راز همزیستى مسیحیت با سکولاریسم و جامعه مسیحى با سکولاریزاسیون را در سه گروه مىتوان دستهبندى کرد: عقاید و مشکلات کلامى مسیحیت،[۸] سلوک و رفتار ارباب کلیسا، عوامل  خارجى (برون مسیحى و فراکلیسایى).

یک. مشکلات کلامى مسیحیت

پارهاى از این مشکلات عبارت است از:

۱-۱ – عقاید خردستیز

۱-۲ – خدا انگارى مسیح

۱-۳ – قرار دادن عقاید منسوخ بشرى در جایگاه عقاید دینى

۱-۴ – عدم وثاقت متون مقدس

۱-۵ – انسان شناسى پرومتهاى و پلیدانگارانه

۱-۶ – ایجاد تعارض بین دانش و رستگارى

۱-۷ – خلأ تشریع

۱-۸ – آیین دو پادشاهى

۱-۹ – معصومانگارى پاپ[۹]

 

دو. سیره ارباب کلیسا

پارهاى از مشکلات این بخش عبارت است از:

۲-۱ – جزمگرایى و خشونت

۲-۲ – فساد اخلاقى

۲-۳ – نزاع بر سر قدرت[۱۰]

 

سه. عوامل خارجى

از جمله این عواملاند:

۳-۱ – جنگهاى صلیبى

۳-۲ – پیدایش بوژوازى

۳-۳ – اکتشافات و اختراعات علمى[۱۱]

نتیجه آنکه دین و سکولاریسم میانه خوبى با یکدیگر ندارند؛ اما وجود پارهاى از مشکلات در ادیانى چون مسیحیت کنونى یکى از عوامل زمینهساز براى سکولاریسم بوده است.

 


پی نوشت ها

[۱] – عبدالکریم سروش: مدارا و مدیریت، ص ۴۲۴، تهران: موسسه فرهنگى صراط، چاپ اول، ۱۳۷۶٫

[۲] – همان، ص ۴۳۲٫

[۳] – همان.

[۴] – همان، ص ۴۳۵٫

[۵]Secularism: indefference to or rejection or exclusion of religion or religious consideration. see:Merriam Webster’s Collegiate Dictionary, Tenth Edition.

[6]Secularism, n. secular spirit or tendency, esp. a system of political or social philosophy that rejects all forms of religious Faith and worship. The View That Public Education and other Matters of Civil Policy Should be Conducted Without the Introduction of Religious Element

[7] – شرح و تفسیر نهج البلاغه، ج ۲۵٫

[۸] – بر خوانندگان محترم پوشیده نیست که آنچه در این باره گفته مىآید مربوط به مسیحیت تحریف شده کنونى است ؛ نه آیین اصیل و الهى حضرت عیساى پیامبر (علیهالسلام).

[۹] – جهت آگاهى بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین، سکولاریسم، ج ۱، صص ۳۵ – ۴۱، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ چهارم، ۱۳۸۴٫

[۱۰] – همان، صص ۴۱ – ۴۴٫

[۱۱] – همان، صص ۴۴ – ۴۶٫