- ثقلین - http://thaqalain.ir -
یک روز حاج همت برای دیدار بچّهها به چادر آنان میرود. بچّهها از بس حاجی را دوست داشتند، سر حاجی میریزند و شروع به شوخی با او میکنند. در این حین میبینند که حاجی میگوید: «ای بیانصافها، انگشتم را شکستید.»
ولی بچّهها هیچ کدام توجهی به گفتهی حاجی نمیکنند. دو روز بعد دیدند که انگشت دست حاجی شکسته و گچ گرفته است.
منبع: کتاب «رسم خوبان ۱۵- رفاقت و مردمداری»؛ شهید محمّد ابراهیم همت، ص ۶۳٫ / زورق معرفت، صص ۱۰۸ – ۱۰۷٫
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%a7%d8%b2-%d8%a8%d8%b3-%d8%af%d9%88%d8%b3%d8%aa%d8%b4-%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa%d9%86%d8%af/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.