ساعتی پس از غروب آفتاب روز پنج‌شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱ گردان‌های خط‌شکن محور عمکلیاتی سلمان حرکت خود را به سمت هدف آغاز کردند.وپ این در حالی بود که هیچ نشانه‌ای از ابر در آسمان صاف و پر ستاره‌ی منطقه دیده نمی‌شد. امّا به ناگاه ابری تیره و تار، آسمان غرب جاده‌ی آسفالت اهواز خرّمشهر را فرا گرفت و در پی آن، بارشی شدید شروع شد.

علی خوش لفظ؛ رزمنده‌ی همدانی تیپ ۲۷ که در آن شب به همراه گردان مسلم بن عقیل به سمت کانال آب گرمدشت دوّمین محور عملیات حرکت می‌کرد، مشاهدات خود را این‌گونه بازگو کرده است:

«… ساعت از ۹ شب هم گذشته بود و ما، هم‌چنان پیش می‌رفتیم در حالی که هیچ نشانی از ابر در آسمان پیدا نبود. ناگهان مشاهده کردیم، توده‌ای ابر سیاه از سمت غرب آمد. سمت شرق و کل آسمانِ بالای سر ما را پوشاند. به فاصله‌ی کوتاهی بعد از نمایان شدن ابرها، رگبار تند باران بهاری شروع به باریدن کرد. در یک چشم به هم زدن، زمین زیر پایمان تدبیل شد به فرشی از گِل و لای؛ طوری که نمی‌شد قدم از قدم برداشت. بچّه‌های که کفش کتانی پایشان بود، کتانی‌ها را در میان گل و لای جا گذاشتند و با پای برهنه‌ ادامه‌ی مسیر دادند. یک ساعتی به همین منوال پیش می‌رفتیم، تا بالأخره وارد موضع پدافندی دشمن شدیم. موضعی که به نظر می‌آمد قرارگاه در خط یکی از واحدهای زرهی دشمن باشد. بارش شدید باران، نیروهای عراقی را مجبور کرده بود، داخل تانک‌ها و یا سنگرهای دفاعی خودشان محبوس بمانند. این وضعیت، فرصت مناسبی را برای ما فراهم کرد تا بدون هیچ گونه مزاحمتی از طرف دشمن، جلو برویم. در آ« شب بارانی ما آن‌قدر به تانک‌های دشمن نزدیک شده بودیم که صِرف دیدن تجمع آن همه تانک در اطراف خودمان بعضاً باعث ایجاد دلهره در نیروهای خودی شده بود. دشمن با این‌که یکسره منوّر می‌زد و سعی داشت با روشن نگه داشتن آسمان منطقه هر گونه تحرّکی را زیر نظر داشته باشد، امّا بارش رگباری باران، مانع از آن می‌شد تا آن‌ها بتوانند اطراف خود را دید بزنند.»[۱]

در هاله‌ای از غبار، ص ۱۱۵ و ۱۱۶٫


[۱]. نوار مصاحبه‌ی اختصاصی باعلی خوش لفظ، همدان، اردیبهشت ۱۳۹۸٫