ماجرای روایت از این قرار است که جبیر بن مطعم نقل می کند: روزی زنی خدمت پیامبر شرفیاب شد و پیرامون موضوعی با حضرت صحبت نمود حضرت به او فرمود: برگرد و بعدا دوباره مراجعه کن ! آن زن عرضه داشت: اگر آمدم و شما را نیافتم چه کار کنم؟ (گویا قصد آن زن بعد از رحلت رسول خدا بوده) حضرت فرمودند: اگر آمدی و من را نیافتی به ابو بکر مراجعه کن[۱]. این روایت در کتاب هایی نذیر صحیح بخاری و تاریخ اسلام ترمذی نقل شده است.

در مقام پاسخ با این توهمات باید گفت که:

اولاً: جبیر بن مطعم از طلقا است

 این روایت را تماماً از جبیر بن مطعم نقل کرده‌اند که ذهبی او را از طلقاء دانسته است[۲].
ثانیاً: تصریح نووی بر عدم دلالت بر خلافت ابابکر

نووی در شرح صحیح مسلم تصریح نموده است که این روایت بر خلافت ابوبکر دلالت ندارد. چراکه این روایت، تنها اخبار از غیبی است که خداوند آن را به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آموخته است. (بنابرین دلالتی بر تایید خلافت ابوبکر ندارد)[۳].

توضیح این که:

نکته جالب توجه دیگری که می توان از اعتراف نووی در متن فوق استفاده نمود این که بر فرض هم که این روایت از رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآلهوسلم صادر شده می بود، می توانست به عنوان خبری از غیب توسط رسول اکرم محسوب گردد. مبنی بر این که در آینده چنین اتفاقی خواهد افتاد و این هرگز دلالت بر محبوبیت و تایید این اتفاق از سوی آن حضرت ندارد. چه بسا این اتفاق می تواند علی رغم میل باطنی حضرت بوده باشد .

یعنی در حقیقت حضرت از یک واقعه خارجی که در آینده به وقوع می پیوندد خبر می دهد؛ به این شکل که حضرت به آن زن می فرماید: تو هنگام رجوع به من کس دیگری که ابوبکر باشد را خواهی یافت که بر جایگاه من تکیه زده است.

این موضوع نظایر دیگری نیز دارد، مانند آن خبر غیبی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله درباره عائشه فرمودند: تو در آینده در منطقه ای بین کوفه و بصره با علی [علیه السلام] به جنگ خواهی پرداخت[۴].

حال آیا می توان این خبر از غیب را به منزله امر به این عمل و تصحیح فعل عائشه تلقی نمود؟ کاری که وقتی عائشه در همان سرزمین حوآب به یاد آن سخن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله افتاد، به خود لرزید وگفت: «انا لله و انا الیه راجعون» و خواست منصرف گردد اما چه فائده که باز هم با فریب عبد الله بن زبیر به کارزار خود با امیر المومنین  علیه‌السلام ادامه داد.

ثالثا: جعل در برابر فضیلتی از امیرمؤمنان

این روایت دقیقا در مقابل روایتی ساخته شده که احمد بن حنبل و طبرانی آن را با سلسله سند صحیح آورده اند و آن این که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در شان امیر المومنین علی ابن ابی طالب علیهما السلام فرموده‌اند: «چون زمان وفات ( شهادت رسول خدا ) صلى الله علیه وآله وسلم فرا رسید [ ام المومنین ]صفیه به آن حضرت عرضه داشت: یا رسول الله بعد از شما هر کدام از همسرانتان به کسی پناه می برند حال با وجود آن که خانواده من به فرموده شما جلای وطن کرده اند اگر اتفاقی برای شما بیافتد من به چه کسی پناه ببرم ؟ حضرت فرمودند: تو به علی بن ابی طالب مراجعه کن»[۵]. و هیثمی روایت فوق را تصحیح کرده و در باره آن گفته است که رجال آن تماماً صحیح است[۶].

رابعاً: جعل عبارت مازاد در روایت

اکثریت قریب به اتفاق کتاب هایی که این روایت را ذکر کرده اند در روایاتشان عبارتی دارند که به وضوح می رساند اضافه ای از سوی راوی در روایت ایجاد گردیده و آن عبارت «کانها ترید الموت» و یا «کانها تعنی الموت» و نیز «کانها تعرض الموت» است که راوی از پیش خود تفسیر نموده است. یعنی در حقیقت این بخش از روایت بر فرض صدور دسیسه ای از سوی راوی است که اگر این بخش را حذف کنیم در ظاهر روایت هیچ گونه دلالتی برای بعد از شهادت و رحلت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نخواهد داشت. به این معنا که راوی می گوید: یا رسول الله ! اگر آمدم  و شما را نیافتم… سپس در اینجا راوی اضافه می کند: (یعنی بعد از رحلت، شما را نیافتم) در حالی که چنین اضافه ای از ظاهر روایت فهمیده نمی شود. و چه بسا ممکن است در امور دنیوی و روزانه کسی آمده باشد و از رسول خدا تقاضایی نموده باشد و حضرت فرموده باشند برو و بعداً مراجعه کن، و چون مراجعه نمودی ومرا نیافتی به ابو بکر مراجعه کن!
و با این قرینه می توان پی برد که در چند کتاب معدود دیگر نیز روایت می توانسته به همین شکل بوده باشد که در آنها دیگر اضافه از سوی راوی را حذف نموده اند[۷].

جالب تر از همه در تاریخ  مدینه دمشق ابن عساکر تصریح نموده است: «قال ابن حمدان انک تعرض بالموت» ( ابن حمدان می گوید: بعد از موت شما)؛ یعنی وی صراحتاً می گوید: که این بخش جزء حدیث نبوده و راوی یعنی ابن حمدان آن را اضافه نموده است[۸].

خامساً: تقابل با روایات متقن

این سؤال همیشه مطرح است که به چه دلیل اهل سنت روایات متقن ومحکمی همچون روایت غدیر خم و حدیث ثقلین را که از محکم ترین اسانید از طریق عامّه و خاصّه بر خوردار است را نپذیرفته، ولی در مقابل به هر روایت سست و بی اساس وبا ضعیف ترین سلسله سندی که به شکلی بتواند خلافت خلفای ثلاثه را نه اثبات بلکه به ذهن تداعی نماید را به آن تمسک نموده و نازل منزله وحی الهی فرض میکنند و در موارد مختلف به آن استناد می کنند؟

[۱] . «عن جبیر بن مطعم  قال: أتت النبی صلى الله علیه[وآله] وسلم  امرأه فکلمته فی شیء فأمرها أن ترجع إلیه، قالت: یا رسول الله أرأیت إن جئت ولم أجدک ؟ کأنها ترید الموت . قال: فإن لم تجدینی فأتی أبابکر» تاریخ اسلام، ترمذی ( ۲۷۹ هـ )، ص ۱۱ و صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل (۲۵۸ هـ )، ج ۵، ص ۷۳

[۲] . « جبیر بن مطعم :  ابن عدی بن نوفل بن عبد مناف بن قصی. شیخ قریش فی زمانه، أبو محمد، و یقال : أبو عدی القرشی النوفلی، ابن عم النبی صلى الله علیه وسلم  من الطلقاء » سیر اعلام النبلاء، ذهبی ( ۷۴۸ هـ )، ج ۳، ص ۹۵

[۳] . « فلیس فیه نص على خلافته وامر بها بل هو اخبار بالغیب الذی اعلمه الله تعالى به.» ر.ک: شرح مسلم، النووی ( ۶۷۶ هـ )، ج ۱۵، ص ۱۵۵

[۴] . «تقاتل علی بن ابی طالب و تنبحها کلاب الحوآب »

[۵] . « لمّا حضر رسول الله صلى الله علیه وسلم قالت صفیه: یا رسول الله، لکل امرأه من نسائک أهل تلجأ إلیهم، وإنک أجلیت أهلی، فإن حدث حدث فإلى من ؟ قال صلى الله علیه وآله وسلم: إلى علی بن أبی طالب .» ر.ک: مسند، احمد بن حنبل ( ۲۴۱ هـ )، ج ۶، ص ۳۰۰

[۶] . « رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح.» دمجمع الزوائد، هیثمی ( ۸۰۷ هـ )، ج ۹، ص ۱۱۳

[۷] . متونی که روایت را با دسیسه و اضافه راوی «کانها ترید الموت» و یا «کانها تعنی الموت» و نیز «کانها تعرض الموت» آورده اند ه شرح زیر است:

 سنن کبرای بیهقی ج  ص۱۵۳ ؛ فتح الباری ابن حجر ج۷ص ۱۶ ؛ عمده القاری العینی ج ۱۶  ۱۷۹ ۴ ؛ صحیح ابن حبان ج ۱۵ ص ۲۹۲ ؛ التمهید ابن عبد البر ج ۲۲ ص ۱۲۶ ؛  آسد الغابه ابن اثیر ج۱ ص۲۷۲ ؛ صحیح مسلم ج ۷ ص۱۱۰ ؛ البدایه والنهایه ابن کثیر ج۶ ص ۲۳۱ ؛ صحیح بخاری ج۴ ص ۱۹۱ و ج۸ ص ۱۲۷ ؛ تاریخ مدینه دمشق ج۳۰، ص۲۲۰

[۸] . همان