در مورد سفیانی تعداد روایات یکی دو تا نیست. در یک جا مرحوم نعمانی فصلی آورده که بیش از ۱۸ روایت نقل می‌کند.[۱] که اکثر آنها هم راجع به حتمیت اوست. مرحوم علامه مجلسی ج۵۲ بابی را در رابطه با علائم ظهور می‌آورد و تصریح می‌کند «السفیانی و الدجال» آنجا حدود ۲۷۰ روایت نقل می‌کند.

اگر مسئله و جریان سفیانی تواتر لفظی نداشته باشد، قطعاً تواتر معنوی یا اجمالی را دارد، قطعاً بعضی روایات صادرند و مفادشان حتمیت است. علاوه بر عنوان سفیانی عناوین دیگری هم هست که مشارالیه آن خود سفیانی است عنوان مشیرٌ به خود سفیانی است. مثلاً: الشامی، خارج من آل ابی‌سفیان، عنبسه، ابن آکله الکباد، خسف جیش بالبیداء، یُخسف بالجیش، رجل من وِلد الصخر، اینها عناوینی هستند که اشاره دارد به همین معنون یعنی سفیانی.

***

اشکال بعضی از معاصرین

روایات سفیانی در منابع شیعه و سنی به تواتر رسیده که در غیبت نعمانی ۱۸ روایت در مورد سفیانی داریم. و روایات زیادی داریم که خروج او (سفیانی) از دمشق در شام است و در روایات داریم که هدف و محل حرکت او اطراف دمشق و عراق و مدینه و.. است.

(آیت الله طبسی: به نظر ما در این موضوع (ظهور او در دمشق) روایات متعدد نیست و در مورد حدود حکومت و استیلاء سفیانی پنج منطقه در یک روایت آمده و آن هم سخن هشام است نه امام)

بعضی گفته‌اند روایات سفیانی را امویین در مقابل روایات امام مهدی عجل الله تعالی فرجه وضع کرده‌اند، ولی این حرف نادرستی است چون روایات متعددی در منابع اسلامی داریم.

(آیت الله طبسی: این سخن تا حدودی درست است زیرا امویین در روایات سفیانی دست بردند اما آن جعل‌های در روایات، در مورد مدح سفیانی است و این روایات که سفیانی را مطیع حضرت معرفی کرده اند، اینها جعلی هستند)[۲]

ادامه سخن بعضی از معاصرین: و همراه سفیانی پرچم های دیگری هم بلند می‌شود؛ پرچمی به نام الاسوط، الاحمر (کسی که موی سرش رو به سرخی است)، ابرص (کسی که چهره اش برص دارد)، و اصحب و جرهمی که همزمان با سفیانی میآیند و با سفیانی درگیر میشوند و کشته می‌شوند.{یعارضون السفیانی و و یقتلهم السفیانی}. و ورد الذکر ابقع و اصهب در روایات عامه و…

اصل سفیانی از علامات حتمی است و روایت امام جواد علیه السّلام در مورد بداء هل یبدو لله فی المحتوم قال نعم نخاف ان یبدو لله فی القائم حضرت فرمودند «ان القائم من المیعاد و الله لایخلف المیعاد

علامه مجلسی فرموده است: منظور این روایت بداء در خصوصیات سفیانی مثل خروج در حکومت عباسیین است و اصل سفیانی از حتمیات است و جای بحث نیست و بحث در خصوصیات است زمان و محل خروج و قلمرو و کار‌ها و عاقبت امر او و چگونگی رفتار او و اینکه از نسل کیست و بر فرض پذیرش حتمیت با روایات یصلحه الله فی لیله چگونه جمع می‌شود.

***

در کافی شریف دو روایت دیگر که مفید حتمیّت می باشد آمده است:

احَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی هَاشِمٍ عَنِ الْفَضْلِ الْکَاتِبِ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَتَاهُ کِتَابُ أَبِی مُسْلِمٍ فَقَالَ لَیْسَ لِکِتَابِکَ جَوَابٌ اخْرُجْ عَنَّا فَجَعَلْنَا یُسَارُّ بَعْضُنَا بَعْضاً فَقَالَ‌ای شَیْ‏ءٍ تُسَارُّونَ یَا فَضْلُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِکْرُهُ لَا یَعْجَلُ لِعَجَلَهِ الْعِبَادِ وَ لَإِزَالَهُ جَبَلٍ عَنْ مَوْضِعِهِ أَیْسَرُ مِنْ زَوَالِ مُلْکٍ لَمْ یَنْقَضِ أَجَلُهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ حَتَّى بَلَغَ السَّابِعَ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ قُلْتُ فَمَا الْعَلَامَهُ فِیمَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ لَا تَبْرَحِ الْأَرْضَ یَا فَضْلُ حَتَّى یَخْرُجَ السُّفْیَانِیُّ فَإِذَا خَرَجَ السُّفْیَانِیُّ فَأَجِیبُوا إِلَیْنَا یَقُولُهَا ثَلَاثاً وَ هُوَ مِنَ الْمَحْتُومِ[۳].

فضل کاتب می‌گوید: در زمانی که هنوز حکومت اٌمویین ساقط نشده بود و هنوز حکام امویین سر کار بودند روزی ما در خدمت امام صادق علیه السّلام بودیم؛ در همین زمان نامه رسانی از طرف ابومسلم نامه‌ای آورد و امام با تندی با آن نامه رسان برخورد کردند و گفتند: از جلسه برو بیرون. این نحوه برخورد امام با این پیک برای ما سؤال شد که این چه برخوردی از طرف امام بود؟ و چرا امام اینگونه رفتار کردند؟ بلافاصله امام صحبت های ما را قطع کرد و گفتند: زیر گوشی به هم چه می‌گویید، خداوند عزوجل به خاطر تعجیل مردم، عجله نمی کند و جابه جا کردن کوه خیلی آسانتر از جا به جا کردن حکومتی است که زمانش به پایان نرسیده است و بخواهی آن را منقرض کنی. سپس امام فرمود: آن فلان بن فلان وتا ۷ نفر را شمردند {که تصریح نکردند و نام آنها را شمردند}سپس گفتم بالأخره علامت حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه بین من و شما چه میباشد.[۴] که اگر آن علامت حاصل شد بگوییم مقدمات آن حکومت است. امام فرمود: یا فضل حرکتی نکن تا سفیانی خروج کند{که شاهد ما همین است} «فَإِذَا خَرَجَ السُّفْیَانِیُّ فَأَجِیبُوا إِلَیْنَا یَقُولُهَا ثَلَاثاً وَ هُوَ مِنَ الْمَحْتُومِ» اگر سفیانی خارج شد به طرف ما بیایید وبه دعوت ما لبیک بگویید و سه مرتبه این را تکرار کردند. وهو من المحتوم « سفیانی از علامات حتمیه است».

***

بیان مرحوم مجلسی[۵] ذیل این روایت

موثقٌ. (مرحوم مجلسی که کتاب کافی را مورد نقد و بررسی قرار میدهد وبه آسانی روایتی را نمی پذیرد. اینجا می‌گوید این روایت موثق است.)

قوله: ” کتاب أبی مسلم” ‌ای المروزی. (همان ابو مسلم خراسانی، که اصل آن اصفهانی ست.)

قوله: ” یسار بعضنا بعضا” الظاهر أن مسارتهم کان اعتراضا علیه بأنه لم لا یقبل ذلک. (ظاهر این زیر گوشی اعتراض به امام است.)

قوله: ” حتى بلغ السابع من ولد فلان”‌ای عد سبعه من ولد العباس و بَیّن أن ملک هؤلاء مقدم على خروج قائمنا فکیف نخرج و لم ینقض ملک هؤلاء و هذا بدؤ ملکهم. (یعنی امام به ۷ نفر از حکام بنی عباس اشاره کردند که هنوز حکومت آنها پایان نپذیرفته است وحکومت بنی عباس مقدم بر حکومت حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه می باشد وهنوز ابتدای ملک عباسیین است).

قوله: ”و هو‌ای خروج السفیانی من المحتوم‏ ” الذی لا بداء فیه.

در این عبارت نه تنها تعدد سفیانی استفاده نمی شود بلکه به عکس است و مرحوم مجلسی روی آن تأکید می‌کند که در اصل آن بداء نیست. و از حتمیات است.

درباره حتمیت سفیانی بحث سندی لازم نیست، به علت تضافر روایات و تواتر.

***

حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الدِّهْقَانِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ الطَّاطَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ بَیَّاعِ السَّابِرِیِّ عَنْ أَبَانٍ عَنْ صَبَّاحِ بْنِ سَیَابَهَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ ذَهَبْتُ بِکِتَابِ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ نُعَیْمٍ وَ سَدِیرٍ وَ کُتُبِ غَیْرِ وَاحِدٍ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع حِینَ ظَهَرَتِ الْمُسَوِّدَهُ (ابومسلم خراسانی) قَبْلَ أَنْ یَظْهَرَ وُلْدُ الْعَبَّاسِ بِأَنَّا قَدْ قَدَّرْنَا أَنْ یَئُولَ هَذَا الْأَمْرُ إِلَیْکَ فَمَا تَرَى قَالَ فَضَرَبَ بِالْکُتُبِ الْأَرْضَ ثُمَّ قَالَ أُفٍّ أُفٍّ مَا أَنَا لِهَؤُلَاءِ بِإِمَامٍ أَ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّهُ إِنَّمَا یَقْتُلُ السُّفْیَانِی‏ (یعنی امام زمان کسی است که سفیانی را می کشد و هنوز سفیانی نیامده)

معلی بن خنیس می‌گوید: در زمانی که هنوز عباسیین روی کار بودند و کسانی دنبال هم پیمان بودند که سر کار بیایند، من از طرف سدیر و بعضی دیگر نامه‌ای را برای امام آوردم که مضمون نامه این بود که: با این تحولاتی که می‌بینیم آینده نزدیک برای شماست وشما جلو بیفتید و قیام کنید. امام نامه هایی را که معلی آورده بود به زمین زد وگفت: اُفٍ اُفٍ وای بر شما. مگر نمی‌دانید که سفیانی باید کشته شود و امام زمان کسی است که سفیانی را می‌کشد و هنوز سفیانی نیامده و سفیانی بعد از حکومت عباسیین می‌آید.

نظرات مرحوم مجلسی[۶] در ذیل این روایت

بررسی سند

مجهولٌ. و الظاهر أن عبید الله هو عبید الله أحمد بن نهیک الذی و ثقه النجاشی و هو المکنى بأبی العباس، و ذکر الشیخ أنه روى عنه کتبه حمید، لکنه غیر مشهور بالدهقان و المشتهر به هو عبید الله بن عبد الله. (أبی العباس که همان عبیدالله بن احمد دهقان می‌باشد که ثقه می‌باشد)

مرحوم مجلسی در ذیل آن تعلیقه‌ای دارند که می‌فرمایند: روایت مجهول است.

مجهول از ناحیه دهقان نمی باشد. زیرا که مرحوم مجلسی در پاورقی میگوید ایشان همان عبیدالله ابن احمد نهیک است که ثقه می‌باشد.

محمد بن زیاد بیاع السابری: که یکی از تجار فقیه می‌باشد.[۷] 

 ابان: که اگر همان ابان بن تغلب باشد مقبول الطرفین است و بحثی در آن نیست واز یاران امام بود که امام بعد از موت ایشان فرمود: موت ایشان قلب مرا به درد آورد.

ظاهراً مشکل از ناحیه ابان نباشد هر چند ما بیش از ۴۰ نفر ابان داریم که بعضی مردود و بعضی مجهول و بعضی ثقه هستند که اگر نتوانیم این ابان را از اشتراک در بیاوریم از ناحیه همین ابان مشکل می‌شود. ولی ظاهراً این ابان، ابان بن عثمان است که مشکلی ندارد، واگر اشکالی است در ارتباط با اعتقادات او است که بعضی مانند علامه حلی و شهید ثانی میگویند که ایشان فطحی است که این درست نمیباشد (من المطمئن به أن هذا سهو من العلامه) و چون قبل از علامه کسی این را نگفته است. بعضی گفته‌اند ایشان از طایفه «ناووسیه»[۸] است که نسبت دادن او به ناوسیه اشتباه است، زیرا:

 اولاً: در رجال کشی به جای (کان من الناوسیه) (کان من القاوسیه) آمده. یعنی از منطقه قاوسیه است.

ثانیاً: ناوسیان از امام کاظم علیه السّلام روایت نقل نمی کنند زیرا که امام بعد از امام صادق علیه السّلام را قبول ندارند ولی شیخ طوسی و نجاشی شهادت میدهند که ایشان از امام کاظم علیه السّلام روایت نقل کرده است و همچنین از ایشان ۷۰۰ روایت در کتب اربعه نقل شده است.

ثالثاً: کشی ایشان را جزو اصحاب امام صادق علیه السّلام ذکر می‌کند و می گوید: «اجتمعت الاصحاب علی ما یصح عن هؤلاء وتصدیقهم لما یقولون» که یکی از آنها ابان بن عثمان می‌باشد.

معلی بن خنیس: از نظر من معلی مشکل ندارد و موثق است. ولی ایشان مقداری تندرو بود و گویا جلوتر از رهبری حرکت می‌کرد و آخر او را شهید کردند و امام قاتلش را نفرین کرد.

***

بررسی دلالت

قوله علیه السّلام : حین ظهرت المسوده” ‌ای أصحاب أبی مسلم المروزی، لأنهم کانوا یلبسون السواد.

قوله علیه السّلام : ما أنا لهؤلاء بإمام” ‌ای إنهم لاستعجالهم، و عدم التسلیم لإمامهم خارجون عن شیعته و المقتدین به.

قوله علیه السّلام : إنما یقتل السفیانی” ‌ای إما یعلمون أن القائم یقتل السفیانی الخارج قبله کما یظهر من کثیر من الأخبار أنه علیه السّلام یقتله، أو أما یعلمون أن من علامات ظهور دوله أهل البیت قتل السفیانی قبل ذلک، و السفیانی لم یخرج، و لم یقتل بعد فکیف یصح لنا الخروج و الجهاد.[۹]

از این روایات حتمیّت فهمیده می‌شود و چند روایت دیگر نیز در غیبت نعمانی هست.

مرحوم مجلسی به کثرت روایات سفیانی اشاره کردند پس با این همه روایات بی نیاز از بحث سندی می‌شود.

***

حدثنا أحمد بن محمد بن سعید قال حدثنا علی بن الحسن عن محمد بن خالد الأصم عن عبد الله بن بکیر عن ثعلبه بن میمون عن زراره عن حمران بن أعین عن أبی جعفر محمد بن علی ع فی قوله تعالى ثُمَّ قَضى‏ أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ فقال إنهما أجلان أجل محتوم و أجل موقوف فقال له حمران ما المحتوم قال الذی لله فیه المشیئه قال حمران إنی لأرجو أن یکون أجل السفیانی من الموقوف فقال أبو جعفر ع لا و الله إنه لمن المحتوم. [۱۰]

امام علیه السّلام: در ذیل آیه «ثم قضی أجلاً واجل مسمی عنده » فرمودند: ما دو اجل داریم اجل حتمی و اجل موقوف و سپس حمران از امام پرسید اجل محتوم چیست؟ امام پاسخ دادند: آن اجلی که اراده نافذه خدا به آن تعلق گرفته است. دوباره حمران گفت: حالا که اجل محتوم از اراده نافذه است پس امیدوارم که سفیانی از اجل محتوم نباشد یعنی ما منتظر سفیانی نباشیم و امام زمان عجل الله تعالی فرجه بدون سفیانی بیاید وقال ابو جعفر علیه السّلام: خیر اینگونه نیست بلکه سفیانی از اجل محتوم است و باید قبل از ظهور امام زمان بیاید.

***

روایاتی دیگر در مورد حتمیت سفیانی

نعمانی ۱۸ روایت در باب سفیانی آورده و عنوان باب «امره من المحتوم وقیامه قبل قیام القائم» است و نظر به حتمیت داشته است.

احتمال بدا در جریان سفیانی

یک روایت روایت امام جواد علیه السّلام بود که از احتمال بدا در سفیانی سخن دارد.

أخبرنا محمد بن همام قال حدثنا محمد بن أحمد بن عبد الله الخالنجی‏ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو هَاشِمٍ دَاوُدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیُّ قَالَ کُنَّا عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الرِّضَا ع فَجَرَى ذِکْرُ السُّفْیَانِیِّ وَ مَا جَاءَ فِی الرِّوَایَهِ مِنْ أَنَّ أَمْرَهُ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع هَلْ یَبْدُو لِلَّهِ فِی الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ یَبْدُوَ لِلَّهِ فِی الْقَائِمِ فَقَالَ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِیعَادِ وَ اللَّهُ لا یُخْلِفُ الْمِیعاد .[۱۱]

بررسی سند:

علامه مجلسی روایت را رد نمیکند و اشاره‌ای به ضعف سند ندارد ولی جمع در معنی دارد اگر چه مشکل سندی دارد مثل محمد بن عبدالله خالنجی که از این شخص در کتب رجالی نامی برده نشده است و باعث ضعف سند می‌شود.

توجیه مرحوم مجلسی در مورد روایت بدا:

«لعل للمحتوم معان یمکن البداء فی بعضها وقوله «من المیعاد » إشاره إلى أنه لا یمکن البداء فیه لقوله تعالى: «إن الله لا یخلف المیعاد». والحاصل أن هذا شئ وعد الله رسوله وأهل بیته، لصبرهم على المکاره التی وصلت إلیهم من المخالفین، والله لا یخلف وعده. ثم إنه یحتمل أن یکون المراد بالبداء فی المحتوم البداء فی خصوصیاته لا فی أصل وقوعه کخروج السفیانی قبل ذهاب بنی العباس و نحو ذلک.[۱۲]

شاید برای محتوم چند معنا وجود دارد که در بعضی از آنها بدا ممکن است، و وقوله «من المیعاد» اشاره به این است که یک سری از محتومات است که اصلاً قابل بداء نیست {لذا مرحوم مجلسی استناد کرده‌اند به آیه } «إن الله لا یخلف المیعاد». {بعد ایشان جمع بندی انجام می‌دهد و می‌گوید}خداوند عزوجل به علت تحمل مشکلات و ناملایمات که از طرف دشمن به اهل بیت رسید به پیامبر و اهل بیتش وعده‌ای داده که لایٌخلَف و این وعده ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه است.[۱۳] پس در اینجا که امام جواد علیه السّلام که فرمودند بدا در محتوم، بدا در خصوصیات سفیانی باشد، نه بدا در اصل خروج سفیانی؛ و یکی از آن خصوصیات [که احتمال بدا در آن می‌باشد] خروج سفیانی در هنگام حکومت عباسیان است.

در روایت از امام رضا علیه السّلام داریم که تازمانی که بنی عباس هستند سفیانی ظهور می‌کند. و بعد از آن از امام جواد علیه السّلام  پرسیدند که آیا بدا ممکن است؟ پس بدا در سفیانی، بدا در خصوصیات او می‌باشد زیرا الان که حکومت عباسیین نیست و اینکه سفیانی در زمان عباسیین ظهور می‌کند، یکی از خصوصیات و علائم است که بدا حاصل شده است. و یا بطور مثال حکومت ۲۰ ماه سفیانی ممکن است ۱۰ ماه و یا کمتر شود و یا زمان و مکان آن و اینکه فرزند چه کسی باشد از خصوصیات سفیانی است پس در خصوصیات بدا است نه در اصل.

***

روایت علی بن ابی حمزه بطائنی

أخبرنا محمد بن همام قال حدثنا جعفر بن محمد بن مالک قال حدثنا الحسن بن علی بن یسار الثوری قال حدثنا الخلیل بن راشد عن علی بن أبی حمزه قال زاملت.[۱۴] أبا الحسن موسى بن جعفر ع بین مکه و المدینه فقال لی یوما یا علی لو أن أهل السماوات و الأرض خرجوا على بنی العباس لسقیت الأرض بدمائهم حتى یخرج السفیانی قلت له یا سیدی أمره من المحتوم قال نعم ثم أطرق هنیئه (مکث اندک) ثم رفع رأسه و قال ملک بنی العباس مکر و خدع یذهب حتى یقال لم یبق منه شی‏ء ثم یتجدد حتى یقال ما مر به شی‏ء.[۱۵]

علی ابن حمزه می‌گوید بین مکه تا مدینه با امام کاظم علیه السّلام همسفر بودم یکی از روزها صحبتی شد امام فرمود: یا علی بن حمزه اگر تمام زمین و زمان دست به دست هم بدهند که بنی عباس را نابود کنند و زمین و زمان به خون انها آغشته میشود و حکومت باقی می‌ماند تا سفیانی بیاید. گفتم مگر سفیانی حتمی است آقا مکث فرمود و سپس سرش را بلندکرد و فرمود حکومت عباسیین بر اساس مکر و حیله است و این ملک بالاخره تمام میشود و دوباره برمی گردد که انگار اتفاقی نیفتاده است.

بعضی به این روایت برای بازگشت مجدد عباسیین استناد می‌کنند ولی بعد از دقت می‌توان گفت اشاره به فراز و نشیب یا قوت و ضعف حکومت‌ها می باشد. روایت از نظر سند مشکل دارد و حسن بن علی بن یسار مهمل در رجال است.[۱۶] و همچنین خلیل بن راشد هم مهمل است.[۱۷]

***

أخبرنا علی بن أحمد البندنیجی عن عبید الله بن موسى العلوی عن محمد بن موسى عن أحمد بن أبی أحمد عن محمد بن علی القرشی عن الحسن بن الجهم قال قلت للرضا ع أصلحک الله إنهم یتحدثون أن السفیانی یقوم و قد ذهب سلطان بنی العباس فقال کذبوا إنه لیقوم و إن سلطانهم لقائم

حسن بن جهم می‌گوید: به امام رضا علیه السّلام گفتم: در نشست ها و مجالس علمای اهل سنت اینگونه می‌گویند که سفیانی زمانی ظهور می‌کند که بساط بنی عباس برچیده شده باشد. سپس امام فرمود: دروغ می‌گویند همانا سفیانی وقتی ظهور می‌کند که حکومت بنی العباس پابرجاست.

از روایت استفاده حتمیت می‌توان کرد. و بعضی، از این روایت سفیانی را در زمان بنی عباس دانسته‌اند ولی این روایت موید جمع علامه مجلسی است و با احتمال بدا در خصوصیات، سازگار است. استفاده های دیگر از این روایت شده که فعلاً محل بحث نیست. هرچند این روایت مشکل سندی هم دارد.

***

أخبرنا أحمد بن هوذه الباهلی قال حدثنا إبراهیم بن إسحاق النهاوندی عن عبد الله بن حماد الأنصاری عن الحسین بن أبی العلاء عن عبد الله بن أبی یعفور قال قال لی أبو جعفر الباقر ع إن لولد العباس و المروانی لوقعه بقرقیساء یشیب فیها الغلام الحزور و یرفع الله عنهم النصر و یوحی إلى طیر السماء و سباع الأرض اشبعی من لحوم الجبارین ثم یخرج السفیانی‏.[۱۸]

بین بنی عباس و بنی مروان درگیری سختی در قرقیسا[۱۹] رخ میدهد که از شدت آن جوانان پیر می‌شوند و درگیری های بین ظالمین انتقام گیری برای مومنین است و انتقام برای خودش در زمان ظهور است.

***

أخبرنا علی بن أحمد قال حدثنا عبید الله بن موسى عن إبراهیم بن هاشم عن محمد بن أبی عمیر عن هشام بن سالم عن أبی عبد الله ع أنه قال: «الیمانی و السفیانی کفرسی رهان.[۲۰]

کفرسی رهان[۲۱] یعنی هم ردیف هم هستند و هر دو با هم می‌آیند و همانطور که یمانی از مسلمات است سفیانی هم از مسلمات است.

پس نتیجه اینکه: اصل سفیانی و خروج او از حتمیات است اما در جزئیات احتمال بدا دارد.

 

 

منبع: اقتباسی از متن درس خارج مهدویت حضرت آیت الله طبسی.

 


 

[۱]الغیبهللنعمانی، ص۲۲۹، باب ما جاء فی ذکر السفیانی و أن أمره من المحتوم و أنه قبل قیام القائم عجل الله تعالی فرجه

[۲]تا به امروز صدها روایت در مورد حضرت مهدی از فریقین داریم و نمی شود جلوی این عقیده را گرفت حتی اهل سنت میگویند که انکار حضرت مهدی، انکار سنّت پیغمبر است و واجب است که کشته شود. و باز میگویند: ما از روایت «ان تمسکتم بها» استفاده میکنیم که باید در هر زمانی اهل بیت که مسستحق رهبری باشد وجود داشته باشد وگرنه «تمسکتم بها»معنی ندارد. چون امان لاهل الارض هستند محمد عبدالباقی در کتاب بین الساعه: اگر نام مهدی در کتاب بخاری ومسلم نیامده دلیل بر انکار نمی شود چون ما ۸۰ روایت صحیحه داریم.

[۳](کافی، ج۸، ص ۲۷۴).

[۴]از این سوالات فهمیده می شود که مسئله حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه یک مسئله جا افتاده وبحث روز بوده است وجزء فرهنگ مردم بوده است که در آن زمان از حضرت سؤال می‌کنند.

[۵]مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏۲۶، ص: ۲۸۱٫

[۶]مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏۲۶، ص ۴۸۲٫

[۷]–  سابری یعنی پارچه فروش که لباسهای شاپوری از ایران وارد می کردند و می فروختند.مادر مورد شغل روات مطالعه کردیم اکثراً بازاریهای متدین بودند محمد بن مسلم حناط (گندم فروش)، ضیاط(روغن فروش)،ثمان(روغن جامد فروش) خناس،عطار ویا صیرفی(صرافی) و شهام بوده اند درس فقه مرحوم حائری یزدی زعیم حوزه برای بازاریهای قم در مسجد عشقلی قبل از درس طلبه‌ها برگزلر می شد. «الفقه ثم المتجر».

[۸]ناووسیه: کسانی هستند که در امامت امام صادق علیه السّلام ماندند و گفتند که ایشان مهدی است که در تاریخ از بین رفتند و تمام شدند.

[۹]در کتاب سیره المصطفی: در مورد هجمه ی بنی امیه آمده یک نفر درجمعی در یک معامله ای به صاحب یوم الغدیر قسم خورد یک نفربه نام شعبی آمد، و پرسید منظور تو کیست؟ وقتی گفت علی بن ابیطالب گفت آیا از سیوف بنی امیه نمی ترسی؟ این اوضاع ننگین اٌمویین بود که چند روز پیش خطیب هتاک جمعه مدینه هم به امام زمان وپیروانش توهین کردندکه این سیره وروش از سردمداران آنها که به امیرالمؤمنین اهانت می کردند.

[۱۰]الغیبهللنعمانی، ص ۳۰۱

[۱۱]الغیبه للنعمانی،ص ۳۰۳، باب ۱۸ و بحار الأنوار،علامه مجلسی،ج‏۵۲، ص ۲۵۱

[۱۲]بحار الأنوار،علامه مجلسی،ج‏۵۲، ص ۲۵۱

[۱۳]یکی از علماء نجف اشرف می فرمایند: جنایت و بلایی نیست که سر اهل بیت نیاورده باشند از آتش زدن گرفته تا هر کار دیگری.

[۱۴]زامل ومُزامَله: یعنی یکی این طرف کجاوه و یکی آن طرف کجاوه، یعنی یکی این طرف و یکی آن طرف که از رفیق بودن است.

[۱۵]الغیبهللنعمانی، ص ۳۰۳.

[۱۶]تنقیح المقال مامقانی،ج۲۰، ص۲۷۵

[۱۷]همان،ج۲۶،ص۲۵٫

[۱۸]الغیبهللنعمانی، ص ۳۰۴

[۱۹]اینکه قرقیسیا کجاست در کتاب «تاظهور» به طور مفصل بحث شده ( قرقیسیا در عراق کنار فرات است و بعضی با آرماگدون تطبیق کرده اند که اشتباه می باشد زیرااز لحاظ جرافیایی فرق می کنند )

 

[۲۰]امالی طوسی،جزء۲،ص ۲۵۲

[۲۱] لسان العرب: (المُراهَنَهُ و الرهانُ: المسابقه على الخیل و غیر ذلک.) در بحث سبق و رمایه نیز خوانده اید آنها که هم ردیف و با هم در یک جهت بایک سرعت حرکت می کنند و بین آنها برد وباختی نیست.