موج رو به گسترش گرایش سایر ادیان و همچنین اهل‌سنت به سمت و سوی تشیع، باعث شده برخی کشورهای عربی و به خصوص عربستان سعودی دست به اقدامات ننگین و مضحکی بزنند. اخیرا این شیخ نشین‌ها با پرداخت کلیه‌ هزینه‌های زندگی به افرادی از ملیت‌های گوناگون (از جمله برخی ایرانیان) که از جنبه‌های گوناگون هوشی و علمی و … مستعد شناخته می‌شوند و همچنین شارژ فکری و روحی آنان مبنی بر این‌که عمل شما همانند جهاد در راه خدا، بلکه بالاتر است، آنان را شیعه معرفی نموده و پس از گذشت چندین سال، زمانی که آنان کاملا در میان مردم منطقه و جامعه علمی آنجا جا افتادند، به یکباره اعلام می‌دارند که متوجه خطای خود شده‌اند و تسنن مذهب حق است، لذا از تشیع دست برداشته‌اند. که البته اینگونه اقدامات آنها برای همگان روشن و بیهودگی آن آشکار شده است.
به هر حال همواره آنچه در اینباره باید متذکر شویم این است که در طول تاریخ بوده اند شیعیانی که سنّی شده اند و سنّی های که شیعه گشته اند. کما اینکه کفّار یا اهل کتابی ، مسلمان و مسلمانانی کافر یا اهل کتاب شده اند. لذا آمد و رفت این گونه افراد ، دلیلی بر حقّانیّت یا بطلان یک دین یا مذهب نمی شود. به قول امیر المومنین (ع): « إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآیَهِ الْحَقِّ فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه ـــــ همانا دین خدا با شخصیّتها شناخته نمی شود ، با بلکه نشانه های حقّ شناخته می شود. پس حقّ را بشناس ، آنگاه اهل حقّ را هم می شناسی» (وسائل‏الشیعه ، ج۲۷ ، ص۱۳۵)

 


عمده اختلاف شیعه و سنّی بر سر مساله ی خلافت رسول خداست ؛ که در این باب برای ادّعای حقّانیّت خود دلائلی دارد ، اهل سنّت نیز دلائلی اقامه می کند. حال باید دلیل هر دو را دید و عاقلانه و نه متعصّبانه قضاوت نمود. این که یک به اصطلاح شیعه ای سنّی شد یا تیجانی شیعه شد ، نه حقّانیّت اهل سنّت را ثابت می کند نه حقّانیّت شیعه را ؛ کما اینکه کافر شدن یک مسلمان ، اسلام را زیر سوال نمی برد.
پس باید حقانیت را با دلیل و مدرک ثابت کرد نه با ادعا.


بعد ذکر این توضیحات باید به عرض شما برسانیم که کسی از علمای شیعه را سراغ نداریم که از مذهب خود دست برداشته باشد و با دلایل منطقی به اهل سنت گرویده باشد. گرچه شاید اهل سنت مدعی باشند که کسانی از شیعه به مذهب اهل سنت گرویده اند در حقیقت این ادعا به چند دلیل قابل اثبات نیست:
۱٫ اولاً آنچه که آنها مدعی آن هستند از علماء شیعه نیست.

۲٫ هویت آنها معلوم نیست، با این توضیح که اول شیعه بوده باشد و بعد سنی شده باشد.

۳٫ شاید از عوام شیعه در اثر تهدید، تطمیع و یا جاهل بودن به مذهب خود و یا در محیط اهل سنت بودن، سنی شده باشند و این گونه سنی شدن نه تنها حقانیت مذهب تسنن را ثابت نمی کند بلکه دلیلی بر ضعف علمی و منطقی آن خواهد بود.

 


یکی از علمای اهل سنت به نام ابوسلمان عبدالمنعم بلوچ به علامه سید مرتضی عسکری که با تالیفات گرانسنگ خود صدها نفر از اهل سنت را به مذهب تشیع راهنمایی کرده است نامه ای نوشت و در آن مدعی شده که ابوعمر محمد باقر مسعودی شیعه بوده است و اکنون سنی شده است.
علامه در جواب مرقوم فرموده اند که: جناب آقای ابوسلمان عبدالمنعم بلوچ! اینکه نوشته اید: جوان بی تجربه شیعه ای در ایران گفته است من شیعه بودم و سنی شده ام، در پاسخ به این گفتار شما می گوئیم:
اولاً: آیا این جوان به یک عالم شیعه مراجعه کرده و پاسخ کافی نشنیده است؟
ثانیاً: چنانچه شمابه کار و گفتار این جوان بی تجربه استناد می نمائید در مقابل باید بگوئیم: بسیاری از علما و استادان دانشگاه های مصر و سودان و مغرب و الجزایر و دیگر کشورها با خواندن کتابهای این بنده ضعیف خدا، شیعه شده اند و نامه ها به این جانب نوشته اند.
همین جریان سبب شد که ان شاء الله تعالی این نامه ها را به صورت مستقل، چاپ و نشر کنیم بعد نامه ها را یک، یک آورده اند.( عسکری، سید مرتضی، ولایت امام علی ـ علیه السلام ـ در کتاب و سنت، مجمع جهانی اهل بیت ـ علیهم السلام ـ ، چاپ اول، ۱۴۲۴ ق.)

 

 

منبع:پرسمان