السلامُ عَلَیکَ یا بَقیّه الله

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

موضوع کلاس ما «حکومت از منظر وحی الهی و در سیره انبیاء برگزیده‌ی حق» است.

یکی از پیامبرانی که در جبهه حاکمیت و حکومت در میان انبیاء شاخص است که هم خودش از نظر رفتار و گفتار الگو هست و هم از نظر تبیین رسالت حکومت توحیدی و الهی بسیار آموزنده است و هم در ابعاد سیاسی و اخلاقی و اجتماعی توجّه به زندگی این پیامبر عظیم الشأن برای ما ضروری است جناب سلیمان نبی علیه السلام است.

در سوره مبارکه نمل آیاتی در این رابطه، جریان حکومت حضرت سلیمان علیه السلام و حضرت داوود علیه السلام را مطرح فرموده است که در آیه ۱۵ می‌فرماید: «وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ»، «وَلَقَدْ» خدای متعال اراده فرموده است که بندگان خدا جدّی تلقّی کنند، هم «ل» تأکید، هم «قَد»، «وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ عِلْمًا»، اگر سلیمان حکومت تأسیس کرده است و اقتدار جهانی بدست آورده است، این یک فرد مستبدی نبود، یک فرد قدرت طلبی نبود، بلکه مبنای این حکومت علمی بود که خدای متعال به او داده بود، هم پدر او حضرت داوود علیه السلام و هم خود حضرت سلیمان علیه السلام از علوم موهبتی برخوردار بودند، خدای متعال این‌ها را با علم آراسته کرده بود، «وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ عِلْمًا» ما به داوود و سلیمان علم دادیم، این تنوین تنوین تفخیم است، چه علمی! به او علم دادیم، چه علمی!

«وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ»، هر دو بزرگوار، پدر و پسر، دو پیامبری بودند که علمشان اکتسابی نبود، علمشان الهی بود، علم موهبتی بود، علم لدنّی بود، و با دارا بودنِ آن علم مهم، این‌ها اهل شکر بودند.

علم مانند ثروت است، مانند قدرت است، خیلی‌ها وقتی عالم می‌شوند، وقتی پرفسور می‌شوند، وقتی به یک مرحله‌ای از علوم تجربی، ریاضی، حوزوی می‌رسد، یک نوع غرور به او دست می‌دهد، بدمستی می‌کند، مانند انسان‌های ثروتمند که مست ثروت می‌شوند، بعضی‌ها مست علم می‌شوند، ولی این دو بزرگوار الگوی حاکمان عالِم هستند که اگر به حکومت رسیدند، اگر به علم رسیدند، متوجّه باشند که حکومتشان و علمشان نعمتی است که خدای متعال داده است، اولاً توجّه به منعم و توجّه به نعمتی که او داده است، ثانیاً این علم را، آن حکومت را، آن قدرت را در مسیری که رضای منعم در آن است به کار ببرند، این می‌شود شکر کامل، هم شکر زبانی و هم شکر درونی و بینشی و هم شکرِ عملی.

«وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ»، مطلق فرموده است، این‌ها گفتند که حمد مخصوص الله‌ی است که به ما برتری داد، ما را نسبت به کثیری از بندگان مؤمن خودش برتر قرار داد.

متعلَّقِ این برتری را نفرموده است که آیا به نبوّت برتری داشت، یا به همین علمی که در آیه قبل آمده است، این‌ها دارای علم لدنّی بودند، علم به توحید داشتند، علم به معارف الهی داشتند، علم به نحوه مملکت‌داری داشتند، علم به نحوه مدیریت مجموعه موجودات اعم از جن و انس و طیر و وحش را داشتند، همه‌ی این‌ها زیر پرچم حضرت سلیمان علیه السلام بود و این برتری را که می‌تواند هم بر مبنای علم باشد، این را از خدا دانستند و به زبان آوردند و «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ» گفتند.

اینکه باید عالم، حاکم، خودش را بدهکار خدا و خلق خدا بداند، و علم انسان را طلبکار و متوقّع نسازد، این از نکات مهمّی است که اگر همه متوجّه باشند جامعه گلستان می‌شود.

«وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ»،[۲] جناب سلیمان از حضرت داوود علیه السلام ارث برد. حضرت داوود علیه السلام هرچه داشتند به حضرت سلیمان رسید و حضرت سلیمان علیه السلام وارثِ همه چیزِ حضرت داوود علیه السلام شدند، حضرت سلیمان علیه السلام وارثِ علم و تخت و حکومت و قضاوت و دارایی حضرت داوود علیه السلام بود، به طور مطلق «وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ».

بین پرانتز خوب است که جوان‌های عزیز ما که بحمدالله تربیت شده‌ی مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستند و مسئله‌ی امامت و ولایت را جزو الزامات الهی می‌دانند و روح دین و حقیقت شریعت و اعتقاد به رهبری امام منصوب از جانب خدای متعال می‌دانند، باید توجّه داشته باشیم که بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم خلافت ظاهری و حکومتی که در غدیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در یک مراسم رسمی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را منصوب خدای متعال معرّفی فرمود و از مردم بیعت امامت گرفتند و همه‌ی حاضرین با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیعت کردند و حکومتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را برای بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قبول کردند، که ان شاء الله یکی از فصل‌های این کلاس ما هم مسئله‌ی حکومت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در آیین قرآن کریم خواهد بود، آنجا هم حکومت و قدرت را به غصب گرفتند و هم ثروت را. فدک را گرفتند، بعد حدیثی را هم جعل کردند، «نعن معاشر الأنبیاء لم نورث» یعنی ما سلسله انبیاء از خودمان ارث نمی‌گذاریم و هرچه از ما به ارث برسد به فرزندانمان نمی‌رسد بلکه بعنوان صدقه باید بین مردم توزیع شود.

علاوه بر اینکه اصل این حدیث جعلی است، در تضاد با این آیه شریفه هم قرار دارد. خدای متعال می‌فرماید «وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ»، چطور می‌شود که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ارث نبرند؟ چطور می‌شود که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وارثِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نباشند؟

انکار کردند و زیر بار نرفتند، برای اینکه سلطه‌ی بر مردم انحصار در ثروت را می‌طلبد، خواستند همه چیز در دست خودشان باشد.

«وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ»، این‌ها از آیات سیاسی اقتصادی و اجتماعی قرآن کریم است.

اسلام دین زندگی بشر است، زندگی بشر بُعدِ سیاسی دارد، بُعدِ اقتصادی دارد، بُعدِ اجتماعی دارد، بُعدِ فرهنگی دارد، بُعدِ نظامی دارد، بُعدِ بین المللی دارد، اگر دین دینِ کاملی باشد باید برای همه‌ی این‌ها برنامه ارائه کند، و یکی از آیاتی که در منطقه سیاست و در جبهه حکومت برای ما گویاست و آموزه‌های مفیدی دارد همین آیات است.

«وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ»، حضرت سلیمان علیه السلام از حضرت داوود علیه السلام ارث بردند، «وَقَالَ»، وقتی وارثِ اقتدار و حکومت و علم و معنویت حضرت داوود علیه السلام شد خطاب کرد: «أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ»، ای مردم! ای توده‌ها! بیایید و ما را بشناسید…

تعریف نیست، معرّفی حکومت است، حکومتِ کامل حکومتی است که دست او در همه جا پُر باشد…

«عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ» ما منطق طیر را از جانب خدای متعال تعلیم شدیم، زبان پرندگان را متوجّه هستیم و می‌توانیم با آن‌ها مکالمه کنیم، مخاطب ما باشند و ما خواسته‌ها و حرف‌های آن‌ها را متوجّه می‌شویم.

«وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ» نه تنها جامعه پرندگان با ما در ارتباط هستند، با ما آشنا هستند، با ما حرف می‌زنند، ارتباط برقرار می‌کنند، بلکه ما همه چیز داریم، «وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ»، نه تنها علم داریم، امکانات داریم، ثروت داریم، سرزمین وسیع عالم در اختیار ماست، ما عوامل اجرایی از هر گروه و صنف و طائفه‌ای از موجودات را داریم.

تفاوت موحد و مادی در این است، این بزرگواران هم در مورد علم گفتند که «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ»، اینطور نیست که ما زرنگ بودیم و متخصص شدیم، نخیر! خدا به ما برتری داد، بنده خدا هستیم، ما خدا داریم، خدا به ما علم داده است، خدا به ما در ابعاد مختلف امتیاز داده است که بر کثیری از بندگان خدا رتبه‌ی بالاتری را داریم.

در مسئله‌ی منطق طیر نمی‌گوید ما نبوغی داشتیم، نخبه بودیم و فهمیدیم که این پرنده‌ها چه می‌گویند، اینطور نیست، «عُلِّمْنَا»، ما معلّم داشتیم، خدای متعال به ما تعلیم داد.

خود را مستقل نمی‌بیند، خود را بر سر سفره می‌داند، خودش را تحت اشراف می‌داند.

قدرت نمی‌تواند چنین کسی را مست کند و مردم را فراموش کند…

«عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ» به ما تعلیم داده شد، «وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ» اگر ما امروز سلطنت وسیع و بی‌نظیری داریم و همه چیز در اختیار ماست و هم طبیعت مُسَخّرِ ماست و هم موجودات نامرئی که جِن نام دارند در اختیار ما هستند، هم زبان طیر را می‌دانیم…

در آیات بعد مکالمه حضرت سلیمان علیه السلام با مورچگان را هم مطرح فرموده است، خدای متعال به ما همه چیز داده است، دست ما باز است و هیچ گره‌ای نداریم، خدای متعال هرچه بخواهیم به ما داده است. نمی‌گوید من بدست آوردم، نمی‌گوید گروه ما بود، نمی‌گوید هوش بالای ما بود، نمی‌گوید فرصت را شناختیم و از فرصت درست استفاده کردیم، این حرف‌ها نیست، «وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ» به ما داده شده است، از همه چیز به ما داده شده است، «إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ»، این را استحقاق نمی‌بیند، نمی‌گوید من ظرفیت این امر را داشتم، نمی‌گوید باید خدا این را به من می‌داد، نخیر! فضل است، یعنی اگر خدا داده است یک چیز اضافه به من داده است، نه اینکه حق من بوده است.

اگر این عبارات امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در دعای کمیل را ببینید، می‌بینید که این‌ها از یک قماش هستند، «وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ»، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به محضر ربوبی عرضه می‌دارد: خدایا! این همه نام من را به زبان‌ها انداختی، همه جا سخن از فضائل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، همه جا سخن از برجستگی‌ها و مراتب معنوی و علمی و کرامتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، من استحقاق این امر را نداشتم، تو منتشر کردی.

سلسله جلیله انبیاء علیهم السلام تربیت شده‌ی مکتب حَقّه هستند، تربیت شده‌ی خودِ خدای متعال هستند، ذات ربوبی این‌ها را تربیت کرده است، لذا خودساخته و ره‌یافته و متوجّه و واقع‌بین هستند و هیچ وقت گرفتار اوهام و تخیّلات نمی‌شوند و قدمی فراتر از مرز بندگی نمی‌گذارند.

این نکته که حضرت سلیمان علیه السلام و پدر ایشان حضرت داوود علیه السلام علمی داشتند که این علمشان علم ویژه بود و بعد هم دارای همه چیز شدند، حکومت داشتند، ثروت داشتند، مردم داشتند، وحوش داشتند، طیور داشتند، جِن داشتند، مهندسین قابلی داشتند، کارشناسان مهمّی در ابعاد مختلف داشتند، می‌گویند همه‌ی این‌ها را کس دیگری به ما داده است، ما امانتدار هستیم و این‌ها امانت است، هم علم را به ما آموخت و هم او همه چیز را به ما داده است، ما امین او هستیم، ما کارگزار خدا هستیم، ما کسی نیستیم.

از برکات حکومت اسلامی توسعه‌ی شخصیت بشر است، خدای متعال در قرآن کریم کلّی فرموده است: «سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَیْنِ»،[۳] همه‌ی جنبنده‌ها را مسخّر شما کردیم، شمس و قمر را مسخّر شما کردیم، ولی کلّی را بیان فرموده است، این نشان این است که ما به بشر ظرفیتی دادیم که باید همه چیز را مدیریت کند، یعنی باید حیوانات را هم مدیریت کند، وحوش را درنده نبینید، این‌ها خویی دارند که در میان خودشان وحشی هستند، ولی نسبت به شما باید منقاد باشند، شما باید بار خودتان را روی دوش درنده‌ها حمل کنید، آن‌ها باید در برابر شما رام و خاضع باشند.

این در حکومت حضرت سلیمان علیه السلام نشان می‌دهد که اگر حکومت الهی بود و حاکم مغرور نبود و واقع‌بین بود، هر سببی که اثری دارد و انسان یک چیزی را تحت تأثیر و تسخیر قرار بدهد می‌تواند در اختیار داشته باشد.

لذا یک تمدّن وسیع عالمی، فراتر از زندگی بشری در اختیار حضرت سلیمان علیه السلام قرار گرفته است و این یک نمونه از حکومت ماورائی که اگر انسان انسانِ ماورائی شد، ظرفیت غیبی خودش، که همان روح الهی، همان دَمی است که خدای متعال در وجود انسان دَمیده است، اگر انسان از مرحله‌ی جسمانیت به مرحله‌ی روحانیت خودش قدم بگذارد و در فراخنای اسماء حسنای الهی سیر کند، آنچنان قدرتی پیدا می‌کند که می‌تواند تمامی موجودات را با محوریت علوم الهی و قوانین الهی سامان بدهد و محور کلِ کائنات باشد، «وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ»، تعبیر خیلی عجیبی است، یعنی هر چیزی در عالم امکان هست تحت قدرت و فرمان ما هستند.

خیلی جای مباهات هست که ما خدای متعال را می‌شناسیم، خدای متعال را دارای قدرت مطلقه می‌دانیم و رسیدن به قدرت مطلق را در گروی بندگی خدا می‌دانیم، که اگر خدای متعال چیزهایی به ما داد فکر نکنیم ما «ما» هستیم و «ماتر» شده‌ایم، بلکه متوجه باشیم که خودمان با آن چیزی که از امکانات در اختیار داریم، همه را کانون هستی به ما داده است، مبدأ متعال به ما داده است و ما کسی نیستیم.

حالا ملاحظه می‌فرمایید که این آیات هم مسئله‌ی سکولار را… این غبار توهّم و تخیّل را که بشر احتیاجی به حکومت الهی و قوانین خدا ندارد و در امور خودسر هست، بشر بچه یتیم نیست که نیاز به سرپرست داشته باشد، این‌ها شعارهای شیطانی است، برای بردگان نفس و شهوات است، برای انسان‌های خودخواه است، انبیاء علیهم السلام برای حکومت آمده‌اند و اگر به حکومت برسند نه خودشان را برای خودشان می‌دانند و نه حکومتشان را برای خودشان می‌دانند، بلکه علمشان را از خدای متعال می‌دانند، امکانات، اقتدار، تمکّن، ثروت، هرچه دارند را امانت می‌دانند، خدای متعال را همه کاره‌ی خودشان می‌دانند، و چون تسلیمِ خدای متعال هستند خدای متعال همه چیز را تسلیمِ این‌ها کرده است، هر کسی که مطیع خدا باشد خدای متعال همه چیز را تحت اطاعت او قرار می‌دهد.

رابطه دین و سیاست، رابطه دین و مدیریت، رابطه دین و حکومت، یک رابطه ناگسستنی است و در تاریخ بشر مکرر اتفاق افتاده است، پیغمبر مستقیم خدا سیاست را بعهده گرفته است و مدیریتِ آن پیامبر مدیریتِ جهانی بوده است و فراتر از حکومت بر انسان‌ها، حکومت آن پیامبر بر موجودات دیگر هم نافذ بوده است و خدای متعال یک قدرت بی‌نظیری جوشیده‌ی از بندگی به عالم ارائه فروده است.

در آیه ۲۵ سوره مبارکه حدید می‌فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»[۴] اساساً رسالت انبیاء، تشکیل حکومت، اقامه عدل و قسط است، ولی اقامه‌ی عدل و قسطِ فطری که بشر عطشِ آن را دارد، همه را در یک فضایی قرار می‌دهند که رغبتی به ظلم و بیداد و تجاوز نداشته باشند، همه به دنبال عدل باشند، اگر جامعه تشنه‌ی عدالت باشد هرگز حاکم ظالم را نمی‌پذیرد، به دنبال حاکم عادل می‌رود، عدل هم با شرک نمی‌سازد، چون «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»،[۵] نمی‌شود ما بگوییم که حکومت دینی را به متدیّن را به متدیّن می‌دهیم نه به دین، نه! اگر حکومت بناست دینی باشد باید دین‌شناس در رأس قرار بگیرد، اگر حکومت عدل است باید کارشناس عدالت در رأس امور قرار بگیرد.

این آیه خیلی روشن است که «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»، اصلاً کلیِ انبیاء را مطرح می‌کند، تک تک پیغمبران این مأموریت را داشتند، «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» ما رسولان خودمان را ارسال کردیم، با دلایل روشن که شک را از مردم برطرف کند، به این‌ها برنامه دادیم، قانون دادیم، معارف دادیم، دست آن‌ها را برای قضاوت و ممیزی باز گذاشتیم که دستگاه قضائی تشکیل بدهند و داوری کنند و حق و باطل را مشخص کنند و باطل را سر جای خود بنشانند، این کارها را برای این قرار دادیم که جامعه با فرهنگ عدالت تطبیق کند، مهندسی جامعه، مهندسی فرهنگی جامعه، دادخواهی باشد، همه بسط عدل و قسط را بعنوان یک آرمان بپذیرند و حکومت عادله‌ای را با عطش خودشان بوجود بیاورند.

بنابراین آنچه را که بعضی از روشنفکرمآب‌ها مطرح می‌کنند که دین را چه به سیاست، این‌ها یا جاهل هستند یا اینکه خدای ناخواسته خودشان را به ثمن بخسی به استکبار فروخته‌اند و بلندگوی آن‌ها هستند و به نیابت از آن‌ها حرف می‌زنند.

دین برای نجات مستضعفان از چنگال ظالمان آمده است، دین برای اقامه‌ی عدل آمده است، دین برای بسط فرهنگ عدالتخواهی در میان جامعه بشر شکل گرفته است و رسالت دین تشکیل حکومتی است که در آن حکومت مظلومی نباشد.

وجود مقدّس مولی الموحدین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّهٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع»،[۶] جامعه قابل ستایش نخواهد بود، جامعه شایسته‌ای نخواهد بود، هیچ امّتی، به قداست و شایستگی از هیچ امّتی یاد نخواهد شد مگر اینکه حق مظلوم از ظالم گرفته بشود و مظلوم سرافکندگی هم نداشته باشد و با سربلندی بتواند حق خود را از حلقوم ظالم بیرون بکشد.

مگر می‌شود این کار را بدون حکومت انجام داد؟ حکومت الهی می‌خواهد، حکومت تقوا می‌خواهد، حکومت علم می‌خواهد که سیاست آن سیاست عالمانه و حکیمانه باشد.

این آیات از روشنترین آیاتی است که نه تئوری بدهد، بلکه تجربه را به ما ارائه می‌کند، پیغمبری به نام حضرت سلیمان علیه السلام آمده است و بر جهان حکومت کرده است و حکومت او هم حکومتی است که حتّی مورچه‌ای از آن آزار ندیده است. در آیات بعدی می‌شود این‌ها را بررسی کرد و بوضوح پیام آیات را دریافت کرد و جامعه توحیدی و مسلمان باید همّت را بالا ببرند و به دنبال این باشند که حکومت سلیمانی را، بلکه برتر از حکومت سلیمانی که حکومت جهانیِ نهاییِ حضرت حجّت ارواحنا فداه است، باید آن را در وجهه‌ی همّت خودشان قرار بدهند و این حکومت اسلامی که امروز زیر پرچم ولی فقیه است، ولی فقیه حکومت می‌کند حکومت شخص نیست، باید جامعه باور کند که حکومت فقه است، حکومت فهم است، حکومت علم است، حکومت حکمت است، حکومت عدل است.

ولی فقیه مجتهد جامع الشرایط است، یعنی هم از نظر علمی زندگی را که اسلام برای بشر ارائه کرده است، آن فرمول و هندسه را خوب می‌داند، کارشناس هندسه زندگی اسلامی و ارزش‌های اسلامی است، هم خود او تقوا دارد و خودساخته است.

 از مولای ما امام حسن عسکری علیه السلام است که فرمودند: «فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ اَلْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ»،[۷] اگر عالمی فقیه بود… هر عالمی فهم ندارد، فهم سیاسی ندارد، شعور اجتماعی ندارد، او حقِ رهبری و مدیریت ندارد، بلکه عالم باید فقیه و فهیم و باشعور و باهوش باشد… «صَائِناً لِنَفْسِهِ» خودساخته باشد، هوا و هوس بر او غلبه نکند، نفسِ أمّاره او را وسوسه نکند، «صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ» او فقط به فکر پاکی خودش نباشد، بلکه مرزهای دین را حراست کند و پاسدار دین خدا باشد، جلوی تعرّض متعرّضین و منحرفین را بگیرد، دین خدا را سالم به نسل‌های آینده برساند و بتواند جلوی بدعت‌ها و کج‌اندیشی‌ها و کج‌روی‌ها را بگیرد، «حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلاَهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ».

این جزو توفیقات و معجزات و کراماتی است که اسلام در عصر ما برای ما پیش آورده است که اگر ثابت‌قدم باشیم و مطیع ولایت الهی باشیم، ان شاء الله می‌توانیم فرهنگ عمومی جهان را تحت تأثیر قرار بدهیم و زمینه را برای حکومت کسی که حکومت حضرت سلیمان علیه السلام را تداعی می‌کند و عمیق‌تر و وسیع‌تر از او خواهد بود… ان شاء الله آن روز را ببینیم.


والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه نمل، آیه ۱۶ (وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ ۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ)

[۳] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۳۳ (وَسَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَیْنِ ۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ)

[۴] لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ)

[۵] سوره مبارکه لقمان، آیه ۱۳ (وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ)

[۶] نهج البلاغه، نامه ۵۳ (وَاجْعَلْ لِذَوِی الْحَاجَاتِ مِنْکَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَکَ، وَتَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً، فَتَتَوَاضَعُ فِیهِ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَکَ، وَتُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَکَ وَأَعْوَانَکَ مِنْ أَحْرَاسِکَ وَشُرَطِکَ، حَتَّى یُکَلِّمَکَ مُتَکَلِّمُهُمْ غَیْرَ مُتَتَعْتِع، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلّى الله علیه و آله و سلم یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِن: «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّهٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع». ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ وَ الْعِیَّ، وَ نَحِّ عَنْهُمُ الضِّیقَ وَالاَْنَفَ یَبْسُطِ اللهُ عَلَیْکَ بِذَلِکَ أَکْنَافَ رَحْمَتِهِ، وَیُوجِبْ لَکَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ. وَأَعْطِ مَا أَعْطَیْتَ هَنِیئاً، وَامْنَعْ فِی إِجْمَال وَإِعْذَار. ثُمَّ أُمُورٌ مِنْ أُمُورِکَ لاَ بُدَّ لَکَ مِنْ مُبَاشَرَتِهَا، مِنْهَا إِجَابَهُ عُمَّالِکَ بِمَا یَعْیَا عَنْهُ کُتَّابُکَ، وَمِنْهَا إِصْدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ یَوْمَ وُرُودِهَا عَلَیْکَ بِمَا تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ أَعْوَانِکَ. وَأَمْضِ لِکُلِّ یَوْم عَمَلَهُ، فَإِنَّ لِکُلِّ یَوْم مَا فِیهِ.)

[۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۲ ، صفحه ۸۶ (بِالْإِسْنَادِ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ اَلْعَسْکَرِیِّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لاٰ یَعْلَمُونَ اَلْکِتٰابَ إِلاّٰ أَمٰانِیَّ  قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى یَا مُحَمَّدُ وَ مَنْ هَؤُلاَءِ اَلْیَهُودُ أُمِّیُّونَ لاَ یَقْرَءُونَ اَلْکِتَابَ وَ لاَ یَکْتُبُونَ کَالْأُمِّیِّ مَنْسُوبٌ إِلَى أُمِّهِ أَیْ هُوَ کَمَا خَرَجَ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ لاَ یَقْرَأُ وَ لاَ یَکْتُبُ لاَ یَعْلَمُونَ اَلْکِتَابَ اَلْمُنْزَلَ مِنَ اَلسَّمَاءِ وَ لاَ اَلْمُتَکَذَّبَ بِهِ وَ لاَ یُمَیِّزُونَ بَیْنَهُمَا إِلاَّ أَمَانِیَّ أَیْ إِلاَّ أَنْ یُقْرَأَ عَلَیْهِمْ وَ یُقَالَ هَذَا کِتَابُ اَللَّهِ وَ کَلاَمُهُ لاَ یَعْرِفُونَ إنْ قُرِئَ مِنَ اَلْکِتَابِ خِلاَفُ مَا فِیهِ وَ إِنْ هُمْ إِلاّٰ یَظُنُّونَ  أَیْ مَا یَقْرَأُ عَلَیْهِمْ رُؤَسَاؤُهُمْ مِنْ تَکْذِیبِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی نُبُوَّتِهِ وَ إِمَامَهِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ سَیِّدِ عِتْرَتِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ وَ هُمْ یُقَلِّدُونَهُمْ مَعَ أَنَّهُ مُحَرَّمٌ عَلَیْهِمْ تَقْلِیدُهُمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ اَلْکِتٰابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هٰذٰا مِنْ عِنْدِ اَللّٰهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً  قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى هَذَا اَلْقَوْمُ مِنَ اَلْیَهُودِ کَتَبُوا صِفَهً زَعَمُوا أَنَّهَا صِفَهُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ هِیَ خِلاَفُ صِفَتِهِ وَ قَالُوا لِلْمُسْتَضْعَفِینَ مِنْهُمْ هَذِهِ صِفَهُ اَلنَّبِیِّ اَلْمَبْعُوثِ فِی آخِرِ اَلزَّمَانِ أَنَّهُ طَوِیلٌ عَظِیمُ اَلْبَدَنِ وَ اَلْبَطْنِ أَصْهَبُ اَلشَّعْرِ وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِخِلاَفِهِ وَ هُوَ یَجِیءُ بَعْدَ هَذَا اَلزَّمَانِ بِخَمْسِمِائَهِ سَنَهٍ وَ إِنَّمَا أَرَادُوا بِذَلِکَ لِتَبْقَى لَهُمْ عَلَى ضُعَفَائِهِمْ رِئَاسَتُهُمْ وَ تَدُومَ لَهُمْ إِصَابَاتُهُمْ وَ یَکُفُّوا أَنْفُسَهُمْ مَئُونَهَ خِدْمَهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ خِدْمَهِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ أَهْلِ خَاصَّتِهِ فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمّٰا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمّٰا یَکْسِبُونَ  مِنْ هَذِهِ اَلصِّفَاتِ اَلْمُحَرَّفَاتِ اَلْمُخَالِفَاتِ لِصِفَهِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اَلشِّدَّهُ لَهُمْ مِنَ اَلْعَذَابِ فِی أَسْوَءِ بِقَاعِ جَهَنَّمَ وَ وَیْلٌ لَهُمْ  اَلشِّدَّهُ مِنَ اَلْعَذَابِ ثَانِیَهً مُضَافَهً إِلَى اَلْأُولَى مِمَّا یَکْسِبُونَهُ مِنَ اَلْأَمْوَالِ اَلَّتِی یَأْخُذُونَهَا إِذَا ثَبَّتُوا أعوامهم [عَوَامَّهُمْ] عَلَى اَلْکُفْرِ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اَلْجَحْدِ لِوَصِیِّهِ أَخِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَلِیِّ اَللَّهِ ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا کَانَ هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمُ مِنَ اَلْیَهُودِ لاَ یَعْرِفُونَ اَلْکِتَابَ إِلاَّ بِمَا یَسْمَعُونَهُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ لاَ سَبِیلَ لَهُمْ إِلَى غَیْرِهِ فَکَیْفَ ذَمَّهُمْ بِتَقْلِیدِهِمْ وَ اَلْقَبُولِ مِنْ عُلَمَائِهِمْ وَ هَلْ عَوَامُّ اَلْیَهُودِ إِلاَّ کَعَوَامِّنَا یُقَلِّدُونَ عُلَمَاءَهُمْ فَإِنْ لَمْ یَجُزْ لِأُولَئِکَ اَلْقَبُولُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ لَمْ یَجُزْ لِهَؤُلاَءِ اَلْقَبُولُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بَیْنَ عَوَامِّنَا وَ عُلَمَائِنَا وَ بَیْنَ عَوَامِّ اَلْیَهُودِ وَ عُلَمَائِهِمْ فَرْقٌ مِنْ جِهَهٍ وَ تَسْوِیَهٌ مِنْ جِهَهٍ أَمَّا مِنْ حَیْثُ اِسْتَوَوْا فَإِنَّ اَللَّهَ قَدْ ذَمَّ عَوَامَّنَا بِتَقْلِیدِهِمْ عُلَمَاءَهُمْ کَمَا ذَمَّ عَوَامَّهُمْ وَ أَمَّا مِنْ حَیْثُ اِفْتَرَقُوا فَلاَ قَالَ بَیِّنْ لِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِنَّ عَوَامَّ اَلْیَهُودِ کَانُوا قَدْ عَرَفُوا عُلَمَاءَهُمْ بِالْکَذِبِ اَلصَّرِیحِ وَ بِأَکْلِ اَلْحَرَامِ وَ اَلرِّشَاءِ وَ بِتَغْیِیرِ اَلْأَحْکَامِ عَنْ وَاجِبِهَا بِالشَّفَاعَاتِ وَ اَلْعِنَایَاتِ وَ اَلْمُصَانَعَاتِ وَ عَرَفُوهُمْ بِالتَّعَصُّبِ اَلشَّدِیدِ اَلَّذِی یُفَارِقُونَ بِهِ أَدْیَانَهُمْ وَ أَنَّهُمْ إِذَا تَعَصَّبُوا أَزَالُوا حُقُوقَ مَنْ تَعَصَّبُوا عَلَیْهِ وَ أَعْطَوْا مَا لاَ یَسْتَحِقُّهُ مَنْ تَعَصَبُّوا لَهُ مِنْ أَمْوَالِ غَیْرِهِمْ وَ ظَلَمُوهُمْ مِنْ أَجْلِهِمْ وَ عَرَفُوهُمْ یُقَارِفُونَ اَلْمُحَرَّمَاتِ وَ اُضْطُرُّوا بِمَعَارِفِ قُلُوبِهِمْ إِلَى أَنَّ مَنْ فَعَلَ مَا یَفْعَلُونَهُ فَهُوَ فَاسِقٌ لاَ یَجُوزُ أَنْ یُصَدَّقَ عَلَى اَللَّهِ وَ لاَ عَلَى اَلْوَسَائِطِ بَیْنَ اَلْخَلْقِ وَ بَیْنَ اَللَّهِ فَلِذَلِکَ ذَمَّهُمْ لِمَا قَلَّدُوا مَنْ قَدْ عَرَفُوا وَ مَنْ قَدْ عَلِمُوا أَنَّهُ لاَ یَجُوزُ قَبُولُ خَبَرِهِ وَ لاَ تَصْدِیقُهُ فِی حِکَایَاتِهِ وَ لاَ اَلْعَمَلُ بِمَا یُؤَدِّیهِ إِلَیْهِمْ عَمَّنْ لَمْ یُشَاهِدُوهُ وَ وَجَبَ عَلَیْهِمُ اَلنَّظَرُ بِأَنْفُسِهِمْ فِی أَمْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِذْ کَانَتْ دَلاَئِلُهُ أَوْضَحَ مِنْ أَنْ تَخْفَى وَ أَشْهَرَ مِنْ أَنْ لاَ تَظْهَرَ لَهُمْ وَ کَذَلِکَ عَوَامُّ أُمَّتِنَا إِذَا عَرَفُوا مِنْ فُقَهَائِهِمُ اَلْفِسْقَ اَلظَّاهِرَ وَ اَلْعَصَبِیَّهَ اَلشَّدِیدَهَ وَ اَلتَّکَالُبَ عَلَى حُطَامِ اَلدُّنْیَا وَ حَرَامِهَا وَ إِهْلاَکِ مَنْ یَتَعَصَّبُونَ عَلَیْهِ وَ إِنْ کَانَ لِإِصْلاَحِ أَمْرِهِ مُسْتَحِقّاً وَ اَلتَّرَفْرُفِ بِالْبِرِّ وَ اَلْإِحْسَانِ عَلَى مَنْ تَعَصَّبُوا لَهُ وَ إِنْ کَانَ لِلْإِذَلاَلِ وَ اَلْإِهَانَهِ مُسْتَحِقّاً فَمَنْ قَلَّدَ مِنْ عَوَامِّنَا مِثْلَ هَؤُلاَءِ اَلْفُقَهَاءِ فَهُمْ مِثْلُ اَلْیَهُودِ اَلَّذِینَ ذَمَّهُمُ اَللَّهُ تَعَالَى بِالتَّقْلِیدِ لِفَسَقَهِ فُقَهَائِهِمْ – فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ اَلْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلاَهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لاَ یَکُونُ إِلاَّ بَعْضَ فُقَهَاءِ اَلشِّیعَهِ لاَ جَمِیعَهُمْ فَأَمَّا مَنْ رَکِبَ مِنَ اَلْقَبَائِحِ وَ اَلْفَوَاحِشِ مَرَاکِبَ فَسَقَهِ فُقَهَاءِ اَلْعَامَّهِ فَلاَ تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَیْئاً وَ لاَ کَرَامَهَ وَ إِنَّمَا کَثُرَ اَلتَّخْلِیطُ فِیمَا یُتَحَمَّلُ عَنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ لِذَلِکَ لِأَنَّ اَلْفَسَقَهَ یَتَحَمَّلُونَ عَنَّا فَیُحَرِّفُونَهُ بِأَسْرِهِ لِجَهْلِهِمْ وَ یَضَعُونَ اَلْأَشْیَاءَ عَلَى غَیْرِ وُجُوهِهَا لِقِلَّهِ مَعْرِفَتِهِمْ وَ آخَرِینَ یَتَعَمَّدُونَ اَلْکَذِبَ عَلَیْنَا لِیَجُرُّوا مِنْ عَرَضِ اَلدُّنْیَا مَا هُوَ زَادُهُمْ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ وَ مِنْهُمْ قَوْمٌ نُصَّابٌ لاَ یَقْدِرُونَ عَلَى اَلْقَدَحِ فِینَا فَیَتَعَلَّمُونَ بَعْضَ عُلُومِنَا اَلصَّحِیحَهِ فَیَتَوَجَّهُونَ بِهِ عِنْدَ شِیعَتِنَا وَ یَنْتَقِصُونَ بِنَا عِنْدَ نُصَّابِنَا ثُمَّ یُضِیفُونَ إِلَیْهِ أَضْعَافَهُ وَ أَضْعَافَ أَضْعَافِهِ مِنَ اَلْأَکَاذِیبِ عَلَیْنَااَلَّتِی نَحْنُ بُرَآءُ مِنْهَا فَیَقْبَلُهُ اَلْمُسْتَسْلِمُونَ مِنْ شِیعَتِنَا عَلَى أَنَّهُ مِنْ عُلُومِنَا فَضَلُّوا وَ أَضَلُّوا وَ هُمْ أَضَرُّ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا مِنْ جَیْشِ یَزِیدَ عَلَیْهِ اَللَّعْنَهُ عَلَى اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ أَصْحَابِهِ فَإِنَّهُمْ یَسْلُبُونَهُمُ اَلْأَرْوَاحَ وَ اَلْأَمْوَالَ وَ هَؤُلاَءِ عُلَمَاءُ اَلسَّوْءِ اَلنَّاصِبُونَ اَلْمُتَشَبِّهُونَ بِأَنَّهُمْ لَنَا مُوَالُونَ وَ لِأَعْدَائِنَا مُعَادُونَ یُدْخِلُونَ اَلشَّکَّ وَ اَلشُّبْهَهَ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا فَیُضِلُّونَهُمْ وَ یَمْنَعُونَهُمْ عَنْ قَصْدِ اَلْحَقِّ اَلْمُصِیبِ لاَ جَرَمَ أَنَّ مَنْ عَلِمَ اَللَّهُ مِنْ قَلْبِهِ مِنْ هَؤُلاَءِ اَلْعَوَامِّ أَنَّهُ لاَ یُرِیدُ إِلاَّ صِیَانَهَ دِینِهِ وَ تَعْظِیمَ وَلِیِّهِ لَمْ یَتْرُکْهُ فِی یَدِ هَذَا اَلْمُتَلَبِّسِ اَلْکَافِرِ وَ لَکِنَّهُ یُقَیِّضُ لَهُ مُؤْمِناً یَقِفُ بِهِ عَلَى اَلصَّوَابِ ثُمَّ یُوَفِّقُهُ اَللَّهُ لِلْقَبُولِ مِنْهُ فَیَجْمَعُ اَللَّهُ لَهُ بِذَلِکَ خَیْرَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ وَ یَجْمَعُ عَلَى مَنْ أَضَلَّهُ لَعْنَ اَلدُّنْیَا وَ عَذَابَ اَلْآخِرَهِ ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ شِرَارُ عُلَمَاءِ أُمَّتِنَا اَلْمُضِلُّونَ عَنَّا اَلْقَاطِعُونَ لِلطُّرُقِ إِلَیْنَا اَلْمُسَمُّونَ أَضْدَادَنَا بِأَسْمَائِنَا اَلْمُلَقِّبُونَ أَنْدَادَنَا بِأَلْقَابِنَا یُصَلُّونَ عَلَیْهِمْ وَ هُمْ لِلَّعْنِ مُسْتَحِقُّونَ وَ یَلْعَنُونَّا وَ نَحْنُ بِکَرَامَاتِ اَللَّهِ مَغْمُورُونَ وَ بِصَلَوَاتِ اَللَّهِ وَ صَلَوَاتِ مَلاَئِکَتِهِ اَلْمُقَرَّبِینَ عَلَیْنَا عَنْ صَلَوَاتِهِمْ عَلَیْنَا مُسْتَغْنُونَ ثُمَّ قَالَ قِیلَ لِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَنْ خَیْرُ خَلْقِ اَللَّهِ بَعْدَ أَئِمَّهِ اَلْهُدَى وَ مَصَابِیحِ اَلدُّجَى قَالَ اَلْعُلَمَاءُ إِذَا صَلَحُوا قِیلَ وَ مَنْ شَرُّ خَلْقِ اَللَّهِ بَعْدَ إِبْلِیسَ وَ فِرْعَوْنَ وَ نُمْرُودَ وَ بَعْدَ اَلْمُتَسَمِّینَ بِأَسْمَائِکُمْ وَ بَعْدَ اَلْمُتَلَقِّبِینَ بِأَلْقَابِکُمْ وَ اَلْآخِذِینَ لِأَمْکِنَتِکُمْ وَ اَلْمُتَأَمِّرِینَ فِی مَمَالِکِکُمْ قَالَ اَلْعُلَمَاءُ إِذَا فَسَدُوا هُمُ اَلْمُظْهِرُونَ لِلْأَبَاطِیلِ اَلْکَاتِمُونَ لِلْحَقَائِقِ وَ فِیهِمْ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: أُولٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اَللّٰهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اَللاّٰعِنُونَ `إِلاَّ اَلَّذِینَ تٰابُوا  اَلْآیَهَ .)