از جمله افرادی که در فتح مکه به دستور پیامبر اکرم(ص) کشته شدند حویرث بن نقیذ است. او به دلایل جرایمی از قبیل اهانت، فحاشی و سرودن شعر در هجو پیامبر اکرم (ص) و همچنین ممانعت از هجرت دختران پیامبر (ص) به مدینه که منجر به سقط جنین زینب و به دنبال آن وفات ایشان بر اثر عوارض ناشی از این حادثه، مستحق مجازات شناخته شد. پیامبر اکرم (ص) پس از فتح مکه ضمن دستوری مجازات او و برخی دیگر را به دلیل اعمال مجرمانه‌ای که مرتکب شده بودند به اصحاب خویش اعلام نمودند. در این میان حضرت علی (ع) عهده دار مجازات حویرث گردیده و دستور پیامبر(ص) را در مورد او به اجرا گذارد.

 

نام و نسب حویرث بن نقیذ در منابع تاریخی به اختلاف ذکر شده است. صاحب «جمهره نسب قریش» نام او را چنین آورده است: «الحویرث‏ بن‏ نقیذ بن بجیر بن عبد بن قصیّ»،[۱]  اما برخی منابع نام وی را حویرث بن نقید (به دال)[۲] و برخی دیگر او را حویرث بن نفیل[۳] نام برده‌اند. در برخی از منابع آمده است که حویرث بن نقید، یکی از سوارکارانى بود که قریش‏ او را به تعقیب حضرت على(ع) یا عباس بن عبدالمطلب، و همراهانشان هنگام هجرت به مدینه فرستاده بود.[۴]

 

حویرث در دوره دعوت پیامبر(ص) در مکه از جمله افراد شناخته شده است که با رفتار و گفتار خود سعی در ایجاد مانع در مسیر دعوت ایشان نمود. جرایم این شخص محدود به ناسزاگویی و هجو پیامبر اسلام(ص) نبوده است، گرچه مرتکب چنین عملی نسبت به پیامبر(ص) استحقاق مجازات شدیدی را دارد، اما باید گفت که کارنامه‌ی حویرث بن نقید جرایم دیگری افزون بر این مورد را در خود جای داده است که یادآوری آن احساسات هر انسان منصفی را جریحه‌دار خواهد کرد.

به شهادت بسیاری از منابع تاریخی او از معاندان پیامبر اکرم(ص) در مکه به شمار می‌رفت و با سرودن اشعاری به هجو و گفتن سخنان قبیح نسبت به ایشان اقدام می‌نمود. او در این خصوص به این مقدار نیز  بسنده ننموده و به آزار و اذیت ایشان می‌پرداخت.[۵]

 

حویرث در مأموریّتی که از طرف قریش به او و چند تن از قریشیان سپرده شده بود، به تعقیب حضرت علی(ع) و یا به نقلی دیگر عباس بن عبد المطلب که به همراه دختران پیامبر(ص) -فاطمه زهرا(س) و امّ کلثوم- قصد ملحق شدن به ایشان در مدینه را داشتند، پرداخت و چهارپای آنها را رم دادند و دختران پیامبر(ص) بر زمین افتادند.[۶]همچنین در برخی منابع گفته شده است که حویرث به همراه شخصی به نام هبّار بن أسود، مرکب زینب دختر پیامبر(ص) را رم دادند و موجب افتادن او بر زمین شدند، و در اثر آن، زینب که باردار بود جنین خود را از دست داد.[۷] و حتی در برخی از منابع تاریخی آمده است که این واقعه موجب بیماری و در بستر افتادن وی گردید تا این که وفات یافت.[۸]

حال با تفاصیلی که گفته شد، باید گفت حکم اعدام حویرث بن نقید، سرودن شعر و ایراد سخنان شیوا و افشاگرانه نبوده است، بلکه با دقت در این گزارش‌ها جرایمی وجود دارد که به تنهایی می‌تواند موجبات صدور حکم مرگ چنین فردی را مسجّل نماید.

 

همان‌گونه که اشاره شد آزار و اذیت پیامبر اکرم(ص)، هجو و دشنام به ایشان عمل مجرمانه‌ای به شمار می‌آید. ضمن این‌که ارهاب و ترساندن زنان و کودکان در هیچ فرهنگی حتی جاهلی نیز مورد تأیید نیست. گذشته از تمام این موارد در اینجا مسئله قتل نفس مطرح است که قاعدتاً بر اساس تمام قوانین دینی و غیر دینی مجازاتی را به همراه دارد. حویریث بن نقید بر اساس گزارش‌های یاد شده در این خصوص مجرم است. او با عمل مجرمانه خویش نه تنها موجب سقط جنین زینب دختر پیامبر(ص) گردید، بلکه سبب مرگ او نیز شناخته شده است.

از این‌رو، پیامبر اکرم(ص) در جریان فتح مکه با وجود عفو بسیاری از قریشیان حویرث بن نقید را به همراه مجموعه‌ای دیگر مستحق قتل دانسته و دستور کشتن او را به حضرت علی(ع) صادر نمودند که آن حضرت وی را در حالی که قصد فرار داشت دستگیر کرده و امر پیامبر(ص) را در مورد وی به اجرا گذارد.[۹]

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. ابن بکار، زبیر، جمهره نسب قریش و اخبارها، ج ‏۲، ص ۵۲۳، دار الیمامه، ریاض، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق.

[۲]. بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلى، ریاض، ج ‏۹، ص ۴۱۶، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.

[۳]. ابن حیون، نعمان بن محمد، المناقب و المثالب، ص ۱۷۷، مؤسسه الاعلمی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.

[۴]. ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۴۱۰، دار المعرفه، بیروت، چاپ اول، بی تا؛ دیار بکرى‏، شیخ حسین، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس‏، ج ۲، ص ۹۲، دار الصادر، بیروت، بی‌تا. 

[۵]. ر.ک: ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ‏۲، ص ۲۵۰، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۵ق؛ السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۴۱۰؛ حلبی، ابوالفرج، السیره الحلبیه، ج ‏۳، ص ۱۳۱، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق؛ تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس‏، ج ‏۲، ص ۹۲؛ یعقوبی، احمد بن أبى یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج ‏۲، ص ۶۰، دار صادر، بیروت، چاپ اول، بی‌تا.

[۶]. السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۴۱۰؛ کلاعی، سلیمان بن موسی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و الثلاثه الخلفاء، ج ۱، ص ۵۰۷، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰ ق؛ تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج ‏۲، ص ۹۲؛ حلبی، ابوالفرج، السیره الحلبیه، ج ‏۳، ص ۱۳۱٫

[۷]. سهیلی، عبد الرحمن، الروض الأنف فی شرح السیره النبویه، ج ‏۷، ص ۱۱۰ و ۱۱۱، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق؛ نویری، شهاب الدین، نهایه الأرب فی فنون الأدب، ج ‏۱۸، ص ۲۱۱ و ۲۱۲، دار الکتب و الوثائق القومیه، قاهره، چاپ اول، ۱۴۲۳ق. 

[۸]. نهایه الأرب فی فنون الأدب، ج ‏۱۸، ص ۲۱۲؛ الروض الأنف فی شرح السیره النبویه، ج ۵، ص ۱۹۷؛ مقریزی، تقى الدین‏، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع‏، ج ۵، ص ۳۴۳، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.

[۹]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: أبو الفضل ابراهیم، محمد، ‏ج ‏۳، ص ۶۰؛ الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و الثلاثه الخلفاء، ج ۱، ص ۵۰۷؛ الکامل فی التاریخ، ج ‏۲، ص ۲۵۰؛ إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع‏، ج ‏۱، ص ۳۹۹٫