نکته اولی که باید به این سؤال و سؤالات از این قسم گفت، آن است که برای دسترسی به جواب این سؤال، سائل ابتدا بایستی مقدماتی را پذیرفته باشد. یعنی این سؤال، یک سؤال درون گفتمانی است و شما بایست اول به امامت امام معصوم پی برده باشید.

سپس باید دانست که پیامبران و امامان معصوم علیه‌السلام ملزم بودند که در تمام کارها و زندگی روزمره خود از علم عادی استفاده کنند. در برخورد با دوستان، دشمنان، رفع حوائج زندگی و …، از علمی که عادی به دست آمده، استفاده می کردند و در برخورد با ستمکاران و ناحق ها از راه های معمولی استفاده می کردند.

بنابرین آنها به طور عادی دست به اعجاز و کار خارق العاده نمی زدند، مگر در موارد مخصوص و به اذن الهی که مصلحت دین خداوند و هدایت مردم در آن بود.

فراتر از این، آنها حتی قدرت داشتند که به وسیله اعجاز دشمنان خود را در یک لحظه به کام نیستی ببرند و تمام کارها به اراده آن ها در جریان باشد. امام حسین علیه‌السلام مستجاب الدعوه بود؛ یعنی دارای اسم اعظم الهی بود؛ به صورتی که می توانست همه دشمنان را از بین ببرد. او همچنین می توانست از زمین چشمه گوارا بجوشاند؛ یا کاری کند که از آسمان باران بباراند (با اذن خدا) و خود و اصحابش را سیراب نماید. چنانچه امام باقر علیه‌السلام فرمود: «اسم اعظم ۷۳ حرف است. پیش “آصف بن برخیا” یک حرفش بود که با به کار بردن همان یک حرف در یک لحظه تخت بلقیس را آورد، و پیش ما (امامان) ۷۲ حرف از اسم اعظم هست»[۱]؛ ولی این کار را نکرد؛ چون بنای الهی بر این نبود که در حادثه کربلا از راه معجزه سیراب گردد.

اگر بنا باشد با علم لدنی و علم غیب که از خداوند دریافت کردند، زندگی کنند و با دیگران برخورد نمایند و حوائج خود را برآورده کنند، دیگر این مقام با ارزشی محسوب نمی شد و اصولاً نمی توانست الگوی ما باشند؛ بلکه امامان با زحمت بسیار و تلاش و کار و … زندگی خود را فراهم می کردند و بر مشکلات چیره می شدند و در این راه مشکلات بسیاری را تحمل می کردند.

اصولاً زندگی آن ها از تمام مردم سخت تر و مشکل تر بود و رنج های بی شماری را در راه رسیدن به خدا و زندگی جاودانه تحمل کردند.

هر که در این بزم مقرب تر است                جام بلا بیشترش می دهند

[۱] اصول کافی، ج ۱، ص ۲۳۰، حدیث ۱