«السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِیِّ الَّذِی وَعَدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ الْأُمَمَ أَنْ یَجْمَعَ بِهِ الْکَلِمَ وَ یَلُمَّ بِهِ الشَّعَثَ وَ یَمْلَأَ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً وَ یُمَکِّنَ لَهُ وَ یُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنِینَ‏‏… مَولانا أغِثْنَی… سَیِّدَنا أدرِکنَی… اُنظُر إلَینا بِحَقّ جَدَّتِکَ فاطِمَه وَ مُحسِنَهُا المَقتُول… نَحنُ المُضْطَرّون… نَحْنُ المُحتاجُون… نَحنُ الفُقَراء.

جهت تعجیل در ظهور حضرت و سلامتیِ وجودِ مبارکِ ایشان و رضایتِ خاطرِ خطیرِ ایشان صلوات ختم بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

نثارِ ارواح شهیدان، خصوصاً بی‌بیِ ما حضرت زهرا سلام الله علیها، امامانِ شهیدِ ما، شهیدانِ کربلا، سالار شهدا، گلگون کفن‌های این سرزمین، شهدای تاریخِ تشیّع، شهدای مقاومت، سرافرازانِ مدافعِ حرم صلوات ختم بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

جهت آمرزشِ همه‌ی گناهان‌مان، توفیقِ ترکِ معصیت، شناختِ تکلیف و عملِ به آن در بقیه‌ی عمرمان، نجات از رذائل اخلاقی، خصوصاً از شرکِ خفیّ و خسارت‌بارِ ریا، و جهت مغفرتِ گذشتگان و ذوی‌الحقوقِ‌مان صلوات ختم بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

ابتدا میلاد مسعودِ یازدهمین امامِ معصوم‌مان، پدرِ حجّتِ زمان‌مان، والدُ الحجّه، حضرت ابامحمد حسن عسکری را به قطب عالَم، صدر الخلائق وجود مبارک امام زمان‌مان ارواحنا فداه و به شما یارانِ آن حضرت، به شما چشم به راه‌های آن بزرگوار، به شما مهارت‌آموزان خدمت در رکاب ایشان و نوکریِ محضرِ ایشان تبریک و تهنیت عرض می‌کنم.

وجود مبارک امام حسن عسکری علیه السلام مختصّاتی دارند که یکی از آن مختصات این است که این ذخیره‌ی الهی را که باید جهان را از لوثِ شرک و ظلم و فساد پاک کند و آخرین امیدِ بشریّت است و هدفِ جهانِ آفرینش – که تحقّقِ بندگیِ خدای متعال است و لاغیر –  به دستِ ایشان واقع خواهد شد، امام حسن عسکری علیه السلام این امانت را حمل کردند و به دنیا عَرضه کردند و این امانت را به سلامت به نیازمندانِ عالَمِ امکان عَرضه داشتند، این مهم‌ترین خصیصه‌ی امام حسن عسکری علیه الصلاه و السلام است، و دیگر اینکه در مسئله‌ی رهبری برای زمان غیبت تابلوی زیبایی را ترسیم کردند: «فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ»[۲]… این تابلوی نقاشی شده به دستِ این امامِ بزرگوارمان خیلی زیباست.

نشانه‌های رهبری در بیان امام عسکری علیه السلام

می‌فرمایند: کسی که فقیه باشد «فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ» بنابراین غیرِ فقیه از گردونه خارج می‌شود، کسی که فهمِ عمیقی از ابعادِ مختلفِ دین نداشته باشد، مجتهدِ مُتِجُزّی فقیهِ مطلق نیست و غیرِ عالم به علومِ دینی هم مطلقا موضوعاً خارج است، «فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ»، خیلی از افرادی که متتبّع هستند، مفاهیمِ دین در بایگانیِ ذهنِ آن‌ها متراکم است یک حرف از دین را نفهمیده‌اند، متهجّرین اصلاً نمی‌فهمند که دین چیست، دین برای تحوّلِ جامعه‌ی انسانی است، دین برای تربیتِ انسان‌ها در متنِ اجتماعاتِ بشری است، این‌ها دین را فردی می‌دانند، و از مهم‌ترین مسائلی که سرنوشتِ بشر به آن بستگی دارد و آن مدیریتِ جامعه و سیاستِ جامعه است… آن شخص نامِ خود را مجتهد گذاشته است و کمترین فهمی  از دین ندارد، تعبیرِ فقاهت در قرآن و روایات پیام دارد، منظور فهمِ درست و عمیق از دین است، این اولین شرط است.

شرطِ دوم این است که «صائنا لنفسِهِ» باشد، صیانتِ نفس داشته باشد، از نفسِ أمّاره ضربه نخورد، در برابرِ هوا و هوس بیمه باشد، در برابرِ خواست‌های طبیعی و حیوانی مصونیّت پیدا کند، «صائنا لنفسِهِ»، این مصونیّت خیلی مهم است، اینکه انسان کمر ببندد و از سنگرِ جهاد با نفس که جهادِ اکبر است بیرون نیاید تا به عصمت برسد، مصونیّت داشته باشد، «صائنا لنفسِهِ»، تعبیرِ صیانت پیامِ خاصِّ خود را دارد، هدف این است که طلبه در برابرِ گناه مصونیّت داشته باشد، شیطان از او ناامید باشد، آنچنان به حق وصل باشد که خدای متعال حفاظتِ او را به عهده بگیرد، «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»[۳] بشود، زمامِ امورِ او به دستِ حق تعالی باشد، متولّیِ زندگیِ او خداوند تعالی باشد، آن وقت مصونیّت برای او احراز بشود، تا زمانی که مصون نباشد… «خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا»[۴] نمی‌تواند رهبر باشد، رهبر باید در سنگرِ نفوذناپذیرِ تقوا و تدیّن متحقّق شده باشد، «صائنا لنفسِهِ»، مصونیّت داشته باشد.

شرط سوم این است که «حافِظا لِدینِهِ» باشد، حال اگر کسی توفیق دارد در برابرِ هوس‌های مخرّب و ویران‌گر ، مالکِ بر غرایضِ خود باشد و مملوکِ نفسِ خود نباشد اما دین‌ستیزان در گوشه و کنارِ جهان با جنگ نرم و روش‌های شیطانیِ خود و عوامل و ماهواره‌ها و شبکه‌های اجتماعیِ خودشان از هر سو به دین هجمه می‌کنند و این شخص نماز شب خوان است و غیبت هم نمی‌کند و دروغ هم نمی‌گوید اما کاری به کارِ بود و نبودِ دین در جامعه ندارد، این شخص واقعاً انسانِ ناقصی است، یا نادان است، یا راحت‌طلب است.

این حفاظت از دین از شئونِ علماء است، عالِم باید مرزبان باشد و مرزهای دین را در برابرِ هجمه‌های شیاطین و بیگانگان خوب نگه دارد.

وجود مبارک امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِی الثَّغْرِ الَّذِی یَلِی إِبْلِیسَ وَ عَفَارِیتَهُ»[۵]، مگر این‌ها می‌گذارند مهاجم یا معاند یا ناصبی متعرّض اعتقادات جامعه بشود؟ مگر این‌ها می‌گذارند مهاجم یا معاند یا ناصبی متعرّض دینِ جامعه بشود؟ مگر این‌ها می‌گذارند مهاجم یا معاند یا ناصبی متعرّض  سلامتِ اخلاقیِ جامعه بشود؟ این‌ها سینه سپر می‌کنند، این‌ها آگاهیِ لازم را دارند، این‌ها اوضاع را در برجِ مراقبت زیرِ نظر دارند، منافذ را می‌بینند، می‌بینند بی‌دینی از کدام منفذ‌ها می‌آید، می‌بینند بی‌تقوایی از کدام منفذ‌ها می‌آید، می‌بینند هرزگی از کدام منفذ‌ها می‌آید، می‌بینند ابتذال از کدام منفذ‌ها می‌آید، می‌بینند وابستگی به بیگانه از کدام منفذ‌ها می‌آید، این «حافِظا لِدینِهِ» یک جمله‌ی عزّت‌ساز و افتخارآفرین است که از لب‌های مبارک امام حسن عسکری علیه السلام برای پرچمداران مذهب و رهبرانِ جامعه مشخّص شده است، «حافِظا لِدینِهِ».

شرط چهارم این است که «مُخالِفا على هَواهُ» باشد، نه اینکه زیرِ بارِ هوای نفس نمی‌رود، بلکه اساساً با طبع مخالف است، هیچگاه سازش ندارد که در جایی مطیعِ دلِ خود باشد یا مطیعِ هوا و هوسِ خود باشد، صیانت و مصونیّت یک مسئله است و جبهه گرفتن و مقابله کردن مسئله‌ی دیگری است.

کسانی هستند که گناه برای آن‌ها پیش نمی‌آید، برای آن‌ها هم صیانتی هست، یعنی محیط محیطِ گناه نیست، یا طبعِ آن‌ها با گناه سازگار نیست، بعضی‌ها اینطور هستند، نه اینکه به لحاظِ تقوا، اصلاً بی‌دین است اما گناه نمی‌کند، بی‌دین است اما کارِ بد نمی‌کند، این «مُخالِفا على هَواهُ» نیست، اصلاً هوای این شخص به این است که پاک زندگی کند، این شخص اهلِ جهاد و مبارزه نیست.

آن عملی انسان را بالا می‌برد، «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»[۶] که انسان با اراده کاری کند، نه اینکه گرایشی به بدی ندارد و بدی نمی‌کند، این خطرِ جهنّم ندارد ولی معراج هم ندارد، انسان با جهاد عروج می‌کند، انسان با مجاهده عروج می‌کند، «مُخالِفا على هَواهُ»، این شخص باید در برابرِ تمایلات و هوا و هوس‌ها حسّاسیّت داشته باشد، «مُخالِفا على هَواهُ».

شرط پنجم این است که «مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ» باشد، باز خودِ این خیلی مهم است، انسان این را هم مکرر در زیارتنامه‌ها می‌بیند و هم اینکه برنامه‌ی تربیتیِ ائمه علیهم السلام این است.

یک شخصی مجتهد است، کَبّاده‌ی اجتهاد و فقاهتِ او فضا را پُر کرده است و طنین دارد، متدیّن است و درس می‌گوید، امّا زیِّ نوکری ندارد، اما زیِّ بندگی ندارد، مجتهد است و بالا نشسته است و آنقدر خود را بزرگ می‌بیند که اصلاً نمی‌شود به حریمِ او وارد شد، این انسان نوکر نیست، حوزه‌ها برای بنده‌پروری تأسیس شده است، مدرّسِ حوزه و عالِمِ حوزوی باید… وجود نازنینِ پیغمبرِ خدا صلی الله علیه و آله و سلّم «یَجْلِسُ جِلْسَهَ اَلْعَبْدِ وَ یَعْلَمُ أَنَّهُ عَبْدٌ»[۷] انگار که هیچ امتیازی نسبت به دیگران نداشتند، روی خاک می‌نشستند، غذا را مانندِ برده‌ها میل می‌کردند، هیچ ژست و زیّ‌ و ادایی که او را از متنِ مردم جدا کند در وجود نازنین ایشان نمود ندارد، سبکِ زندگیِ ایشان مانندِ خدمتکارهای دستگاه‌های قدرت بود، هر کسی ایشان را می‌دید تداعیِ بندگی در زندگیِ ایشان را متوجّه می‌شد، نه ویژه‌خواری و امتیاز و برجستگی را ! عالِمِ دینی نباید یال و کوپال داشته باشد، باید روش و سبکِ او سبکِ برده‌ها و بنده‌ها باشد و هر کسی که او را می‌بیند متوجّه شد که او فرمانبر است نه فرمانده!

زمانی این فرمان صادر کردن از روی ژست و مظهرِ قدرت بودن است و زمانی هم اینطور نیست و بلندگوی جای دیگر است و خود را کنار زده است و فرمانِ او را می‌گوید، اصلاً می‌گوید من کاره‌ای نیستم و دستورِ خدای متعال را به شما می‌رسانم، من واسطه هستم و در واسطه بودنم خود را نمایش نمی‌دهم، واسطه را حذف می‌کنم و دل‌ها را با اصل مرتبط می‌کنم، در رهبری باید اینطور بود. «مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ» باشد، او همواره آقا بالای سر دارد، همواره نوکر است، در آقاییِ خود نوکر است، این خیلی عجیب است، «إِلَهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَایَ فَکَیْفَ لا أَکُونُ فَقِیرا فِی فَقْرِی»[۸]… این در غنای خود هم فقیر است، در عزّتِ خود هم در برابرِ او ذلیل است، و این در وجنات و قیام و قعودِ او روشن است که این شخص برای خود حسابی باز نکرده است و همیشه برای خدای متعال حساب باز کرده است، حساب برای مولا و آقا است، او آقا دارد، او نوکرِ آقاست، امام زمان ارواحنا فداه آقای اوست، او هم نوکر امام عصر ارواحنا فداه است، «مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ».


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] وسائل الشیعه، جلد ۱۸، صفحات ۹۴ و ۹۵ (صفحه اختصاصی حدیث و آیات الإمامُ العسکریُّ علیه السلام ـ بَعدَ تَقبِیحِ تَقلِیدِ عَوامِ الیَهودِ لِعُلَماءِ الفَسَقَهِ ـ : فَمَن قَلَّدَ مِن عَوامِّنا مِثلَ هؤلاءِ الفُقَهاءِ فَهُم مِثلُ الیَهودِ الذینَ ذَمَّهُمُ اللّه ُ بالتَّقلیدِ لِفَسَقَهِ فُقَهائهِم . فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ ، وذلکَ لا یکونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَهِ لا جَمیعَهُم .)

[۳] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹ (وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ)

[۴] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۲ (وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا عَسَى اللَّهُ أَن یَتُوبَ عَلَیْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ)

[۵] الإحتجاج على أهل اللجاج، طبرسى، احمد بن على‏، نشر مرتضی، مشهد، ۱۴۰۳ ق‏، جلد ۱، صفحه ۱۷ (عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِی الثَّغْرِ الَّذِی یَلِی إِبْلِیسَ وَ عَفَارِیتَهُ یَمْنَعُوهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ یَتَسَلَّطَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ وَ شِیعَتُهُ وَ النَّوَاصِبُ أَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِکَ مِنْ شِیعَتِنَا کَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْکَ وَ الْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّهٍ لِأَنَّهُ یَدْفَعُ عَنْ أَدْیَانِ مُحِبِّینَا وَ ذَلِکَ یَدْفَعُ‏ عَنْ‏ أَبْدَانِهِمْ)

[۶] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰ (مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ)

[۷] فروع کافی، جلد ۷، صفحه ۶۶۵ (مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحَکَمِ عَنْ أَبِی اَلْمَغْرَاءِ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ یَأْکُلُ أَکْلَ اَلْعَبْدِ وَ یَجْلِسُ جِلْسَهَ اَلْعَبْدِ وَ یَعْلَمُ أَنَّهُ عَبْدٌ .)

[۸] دعای عرفه