«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».Sadighi-13970224-Masjed-ThaqalainSite (1) 

قلب، حرم خداوند متعال

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ».[۲]

در این کریمه پروردگار حکیم دل‌ها را متوجّه زلال ایمان و کانون حقیقی ارتباط با خدا می‌فرماید. با کلمه‌ی «إِنَّمَا» که تکان دهنده است، اگر چنین نبودیم در دایره‌ی مؤمنین نامی نداریم، خدا به حساب نمی‌آورد. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ»، مؤمنین فقط کسانی هستند که دل را با خدا مرتبط کرده‌اند، دل را از غیر خدا گسستند و به محبوب واقعی پیوستند.

فرمود: «القَلب حَرَمُ اللَّهِ وَ حَرامٌ عَلى‏ حَرَمِ اللَّهِ انْ یَلِجَ فیهِ غَیْرُ اللَّهِ»، دل بارگاه خدا است، دل حریم حق است، حرم خصوصی خدا است. هیچ کسی حق ندارد به حریم خصوصی و حرم غیرتمندی ورود کند، لذا «حَرامٌ عَلى‏ حَرَمِ اللَّهِ انْ یَلِجَ فیهِ غَیْرُ اللَّهِ». بر غیر خدا حرام است در این دل ولوج کند، ورود کند، کسی حقّ ورود به حریم خصوصی خدا را ندارد.

این‌که در پایان شعبان مؤمنین به تأسّی از رسول اعظم باید مرتّب با حضور و با توجّه… التماس کنیم: «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ».‌[۳] خدایا ماه شعبان دارد می‌رود، خدایا ماه ضیافت خدا دارد می‌آید، خدایا بنا است من به مهمانی خدا بروم، نکند ماه رمضان تمام شود آلودگی‌های من تمام نشود، با چه رویی می‌خواهم مهمان خدا شوم؟ این است که باید دل را پاک کرد، این یکی دو روز غبار دل را باید به هر کیفیتی شده زدود، آیینه‌ی دل را از غبار پاک کرد تا جمال الهی در این آیینه انعکاس پیدا کند، جان ما روشن شود. آلودگی‌ها از خانه‌ی امن خدا بیرون برود، خدا تا دلی پاک نباشد به آن دل اشراق نمی‌‌کند، اشراف نمی‌کند. این‌که پروردگار متعال می‌خواهد انحصاراً ایمان خالص را به ما نشان بدهد تا ما مؤمن شویم، چون دل که ایمان بیاورد خدا یک وعده‌ای در یک آیه‌ی دیگری داده است: «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ»،[۴] ایمان کسی درست باشد خدا هدایت قلب او را به عهده می‌گیرد.Sadighi-13970224-Masjed-ThaqalainSite (7) 

خدا این دل را رها نمی‌کند که این دل در اثر جاذبه‌های جنسی، مالی، شهرتی، دنیایی بلرزد، هر چه ببیند برای آن حرکت کند. خدای متعال نمی‌گذارد اگر دل به خدا داده شود، دلبر انسان خدا باشد بیگانه وارد کشور خودی شود، نفوذی وارد شود. هم نمی‌گذارد علف هرزی در آن دل رویش کند و مانع رشد دل شود. «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ»، کسی که ایمان به الله دارد دل را به خدا می‌دهد، خدا هم امین است. هم از این جهت که ما دل به خدا داده‌ایم، هم از آن جهت که دل خانه‌ی خود او است و صاحب خانه می‌داند چطور خانه‌ی خود را مزیّن کند، چطور به این خانه ارزش بدهد، اولیای خود را به این دل بیاورد، اعداء خود را از این دل دور کند.

چون شرط هدایت الهی، عنایت الهی، نصرت الهی، ایمان قلبی است از این جهت فرمود: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ». ایمان به الله بدون ایمان به رسالت رسول و شریعت شرع انور و سرسپردن به احکام الهی و سبک زندگی دینی… گرایش به شرق و غرب انسان را از دایره‌ی رسالت نبوی بیرون می‌کند. خدای متعال برای راه‌یابی ما به حریم پروردگار متعال کاردان فرستاده، صراط مستقیمی که ما را به مقصد اعلاء که همانا ذات ربوبی است می‌رساند این صراط مستقیم راهنما دارد، راهبر دارد، راهدار دارد. مادامی که انسان از خط خارج نشود اگر کند هم باشد با یک تقویت‌هایی، جاذبه‌هایی رهرو را به مقصد می‌رساند. امّا کسی از خط خارج شود در بیراهه هر چه بدود از مقصد دور می‌شود. کسی که پشت به کعبه است اگر هزاران هزار نماز بخواند نه تنها این نماز برای او قرب نمی‌آورد، برای او نور نمی‌آورد، بلکه گناه هم برای او نوشته می‌شود.

ظاهر آن نماز است امّا پشت به قبله است. زندگی جهت می‌خواهد، قبله جهت عبادت است. همه‌ی زندگی اولیای الهی نماز است.

خوشا آنان که الله یارشان بی          به حمد و قل هو الله کارشان بی

خوشا آنان که دائم در نمازند…Sadighi-13970224-Masjed-ThaqalainSite (2) 

جهت‌گیری به سمت انبیا و اوصیا در زندگی

«حَتَّى تَکُونَ أَعْمَالِی وَ أَوْرَادِی کُلَّهَا وِرْداً وَاحِداً».[۵] اگر همه‌ی زندگی برای بنده‌ی خاصّ خدا عبادت است در همه‌ی زندگی قبله می‌خواهد. خدای عزیز وجود نازنین پیغمبر صلّی الله علیه و آله و اوصیای پیغمبر را قبله‌ی عبادت ما قرار داده است، بدون قبله نمی‌شود عبادت مقبولی را تقدیم محبوب کرد. لذا جهت‌یابی زندگی در مسیر حق تعالی، در سیر و سلوک الی الله التزام به رسول حق و ائمّه‌ی هدی دارد. فرمود: «ذَلَّ مَنْ فَارَقَکُمْ».[۶] فرمود: «مَن تَمَسَّکَ بِکُم نَجَا وَ مَن تَخَلَّفَ عَنکُم غَرِق». «وَ اللَّازِمُ لَکُمْ لَاحِقٌ»،[۷] چیزی که ملازم شما است ملحق می‌شود، می‌رسد. امّا «وَ الْمُقَصِّرُ فِی حَقِّکُمْ زَاهِقٌ»، کسی کوتاهی کند، با شما نیاید، از شما جدا شود باطل است، از بین می‌رود، باقی نمی‌ماند. این حقیقتی ندارد، پوسته‌ای بیش نیست.

لذا ایمان به خدا بدون قبول احکام خدا از واسطه‌ی فیض، رسول خدا، ایمان نیست، اگر دل به خدا دادی، اگر عاشق خدا هستی، اگر می‌خواهی به بیت وصال الهی راه پیدا کنی، آدرس در دست پیغمبر است. این شرع انور آدرس است، این اعتقادات حقّه آدرس است، این اخلاق و کمالات اخلاقی، فضایل انسانی، صفات عالیه‌ای که در اسلام آمده، این‌ها آدرس‌هایی هستند تا انسان در این خط قرار نگیرد، خطّ عفو… «خُذِ الْعَفْوَ»،[۸] خیلی مهم است. انسان در زندگی با گذشت باشد، انسان بی‌گذشتی که از خانواده نمی‌گذرد، از فامیل نمی‌گذرد، از دوست نمی‌گذرد، خدا هم از او نمی‌گذرد.

«أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ»،[۹] شما مشتاق نیستید خدا یک قلم عفو در این پایان شعبان به پرونده‌ی شما بکشد، رو سفید وارد مضیف خانه‌ی خدا شوید؟ خدا بهترین پذیرایی‌ها را در ماه مبارک رمضان برای جان و دل مؤمن آماده کرده است، به شرط این‌که لباس تقوا بپوشیم و تشریفات این مضیف خانه را رعایت کنیم. «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ»، دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟ اگر دوست دارید شما هم در زندگی عفو داشته باشید، کینه‌ها را از دل بیرون کنید، انتقام‌جویی را کنار بگذارید، فامیل خود را مورد محبّت قرار دهید، با دوستان قدیم خود مرتبط شوید، برای امور جزئی جزع نکنید، پرخاش نکنید، صدا را بلند نکنید. یک مقداری کوتاه بیایید، این‌قدر تندروی نکنید. آرام آرام در خط حرکت کنیم تا ما را ببرند و الّا ما را رها می‌کنند.

این صفات عالیه که از قویم‌ترین صفاتی است که انسان را بالا می‌برد یکی سعه‌ی صدر است، بلند نظری است، مداراه النّاس است، رِفق با بندگان خدا است، نگه داشتن حریم اشخاص است. به اعضای خانواده بی‌حرمتی نکنیم، بددهنی نکنیم، کسی را استخفاف نکنیم، تحقیر نکنیم، با کسی تندرویی نکنیم، دل کسی را نشکنیم، این دل عرش خدا است اگر بشکند برای انسان مشکل ایجاد می‌کند. نگو فلانی انسان خوبی نبود این بود که من حساب او را رسیدم! به نظر تو انسان خوبی نبود، در مجلس امام حسین علیه السّلام بنا است که او تائب شود، بنا است او طیّب شود.Sadighi-13970224-Masjed-ThaqalainSite (3)

مرحوم شهید طیّب را چه کسی فکر می‌کرد مقامی پیدا می‌‌کند بندگان خاص و علمای ما به مقام او غبطه بخورند؟ دارای صفات عالیه بود. ولی در آن زمان‌هایی که در وادی‌های دیگر بود افراد فکر می‌کردند جزء افراد لااوبالی جامعه است، جزء اشرار جامعه است. نگویید این آدم آدمِ بدی بود من هم به دلیل بدی به او بد گفتم، نه، امروز را نبین، امروز خود را هم نبین، هیچ تضمینی نیست تو عاقبت به شر نشوی. به خدا پناه ببر حریم همه را حفظ کن، احترام به دیگران.

مؤمن اشرف از کعبه است. خانواده‌داری، همسایه‌داری، فامیل‌داری، دوست نگه داشتن، دوست‌ها را از دست ندادن، این‌ها لازمه‌ی انسانیّت انسان مقبول در پیشگاه پروردگار متعال است. این خط خطّ خدا است، آدرس پروردگار عالم است. لذا «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى‏»،[۱۰] خدا به عدل امر فرموده، هر گناهی انجام بدهید ظلم است. «وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ»،[۱۱] گناه کوچک و بزرگ، ظلم به خود، ظلم به جامعه، ظلم به ملائکه‌ای که با ما هستند و از گناه ما متاذّی می‌شوند است. گناه ما عفن است، شامّه‌ی ما محجوب است عفونت گناه را متوجّه نمی‌شویم. ولی موجودات معصومی که دائماً با ما هستند و سخائف اعمال ما را در دست دارند متاذّی می‌شوند، ناراحت می‌شوند.Sadighi-13970224-Masjed-ThaqalainSite (8)

از آن‌ها بالاتر، وجود مقدّس امام عصر ارواحنا فداه «عَیْنُ اللَّهِ النَّاظِرَه»[۱۲] است، او چشم خدا است، همه‌ی حرکات و سکنات و خلوت و جلوت و نیّت ما را دائماً امام زمان علیه السّلام می‌بیند. بعضی کارهای ما آقا را ناراحت می‌‌کند. امام زمان آزاری ظلم نیست؟ ظلمی بالاتر از این وجود دارد که انسان امام زمان خود را اذیّت کند، ناراحت کند؟ آن‌ها از گناه ما اذیّت می‌شوند، از نامهربانی‌های ما اذیّت می‌شوند، امام زمان علیه السّلام از مشاجره‌های خانوادگی ما رنج می‌برد. این ظلم به امام زمان است، ظلم به ملائکه است، ظلم به ما است، در عالم آخرت می‌بینیم چقدر به خود ظلم کرده‌ایم و گرفتار خسارت ابد شده‌ایم که دیگر قابل جبران نیست.

لذا این اتّصال به رسالت رسول الله یک امر قراردادی نیست، بودن ما با پیغمبر به این است که سر سفره‌ی معارف پیغمبر در بعد اعتقادی، در بعد اخلاقی، اتّصاف به صفات الهی، تخلّق به اخلاق پروردگار متعال و تخلّق به اخلاق ملائکه و فرشتگان، همراه پیغمبر باشیم. دل به پیغمبر بدهیم، با جذبه‌ی پیغمبر به خدا برسیم. «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ»،[۱۳] خدای متعال برای ورود به بارگاه خود یک دری قرار داده کسی از این در وارد نشود او را راه نمی‌دهند پیش خدا برود. پیغمبر و دودمان پیغمبر صلّی الله علیه و آله ابواب رحمت خدا هستند، امنای پروردگار ما هستند، این‌ها دربان هستند، این‌ها در هستند تا از این‌جا وارد نشویم راهی نداریم.Sadighi-13970224-Masjed-ThaqalainSite (7) 

همین‌طور که پیغمبر درِ خدا است و دربان خدا است امیر المؤمنین علیه السّلام هم باب قلب پیغمبر صلّی الله علیه و آله است، امامان ما همه همین‌طور هستند. لذا فرمود: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ»، اوّلاً دل به خدا بدهیم، دل ما حرم خدا باشد. اگر حرم خدا بود ولوج غیر خدا را در این دل حرام کنیم، اجازه‌ی ورود ندهیم. دامن پیغمبر صلّی الله علیه و آله را بگیریم، در اعتقاد، در اخلاق و در حلال و حرام جوارحی خود از پیغمبر الهام بگیریم، از شرع انور اطاعت کنیم. «ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا»، ایمان مصلحتی، ایمان منفعتی، ایمان تجارتی به کاری نمی‌آید، ایمان باید ایمان واقعی باشد. چه دنیا به ما اقبال کند و چه ادبار، ما باید محکم در سنگر دین استقرار پیدا کنیم تا از تیرهای نفس امّاره و شیاطین بیرونی در امان باشیم.

می‌‌گویند مرحوم علّامه صاحب کتاب باارزش الغدیر، قهرمان میدان ولایت، علّامه امینی رضوان الله تعالی علیه، ایشان صاحب کرامت بود. وقتی وزیر معارف عراق خدمت ایشان رسید، گفت: فرزند من مریض است، دکترها او را جواب کرده‌اند، آمدیم شما که با علی خود او اهل سنّت بود- شما که با امیر المؤمنین ارتباط دارید، یک حواله‌ی شفا برای ما صادر کنید. علّامه امینی رضوان الله تعالی علیه یک چیزی نوشتند و به ایشان گفتند: بچّه‌ی شما خوب شد. از امیر المؤمنین علیه السّلام این‌قدر اطمینان داشت که اگر یک کسی اهل سنّت است ولی امید دارد، وساطت علّامه امینی پیش حضرت امیر قبول می‌شود. بعد هم اعلان کرد که ایشان شیعه شده است. شخص سنّی گفته بود اعلان نکن، علّامه گفته بود: آن کسی که فرزند تو را شفا می‌دهد تو را هم در پست و مقام نگه می‌دارد. او نگران بود که اگر به عنوان شیعه مطرح شود او را از وزارت بیرون کنند.

هر دو جهت را تضمینی گفته بود، هم شفای فرزند، هم بقای او را در مقام وزارت. یک کسی که یک مرتبه نبود، بارها از این کارها انجام داده بود، امیر المؤمنین علیه السّلام هم آبرو داری کرده بود، همیشه حیثیت علّامه امینی را در این موارد حفظ کرده بود. امّا خود او مبتلا به سرطان شد و با سرطان هم از دنیا رفت، به او گفته بودند: شما برای دیگران شفا می‌گیرید. گفته بود: مگر محبّت من به امیر المؤمنین به خاطر شفای من است؟ من دنبال این نیستم.Sadighi-13970224-Masjed-ThaqalainSite (4)

بی‌ارزش بودن ایمان سست و مصلحتی

«ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا»، ایمان مصلحتی به راحتی از بین می‌رود، گاهی انسان یزیدی می‌شود گاهی هم حسینی می‌شود. مردم کوفه تا زمانی که گرفتار بلای ابن زیاد نبودند برای امام حسین علیه السّلام نامه فرستادند، به حضرت وعده دادند که در خدمت او باشند. کمی اوضاع برای آن‌ها سخت شد مقابل امام حسین علیه السّلام ایستادند و برای قتل امام حسین دست خود را به خون امام آلوده کردند. این ایمان ارزش ندارد.

انقلابی‌هایی که در شرایط سخت تحریم و غیر تحریم به تردید می‌افتند کوفی هستند، این‌ها مردم کوفه هستند، اعتمادی به آن‌ها نیست. قرآن کریم تصریح می‌کند ایمانی ارزش دارد که تزلزلی در آن نباشد، پشیمانی در آن نباشد، عقب‌گردی در آن نباشد.

«ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا»، این نبود ریب جزء مسائل بسیار مهم است. در مسئله‌ی ایمان، یقین شرط است، اوّلین مرتبه‌ی یقین هم علم الیقین است که باور انسان از نظر ذهنی آن‌چنان برهانی یا یقینی باشد… کسی که پیش امام رضا علیه السّلام رفته برای فرزند خود شفا گرفته، خود او بیماری سرطان داشته شفا گرفته، این احتیاجی به برهان ندارد، عوام است، گرفته است. خدا هم به او نور داده، تمام دنیا جمع شوند نمی‌توانند او را جدا کنند، چون خود او این مسئله را دیده است. این‌جا برهان عقلی لازم نیست، شنیدن کی بود مانند دیدن. دیگران استدلال می‌کنند، برهان می‌آورند، خود او رفته و دیده است.Sadighi-13970224-Masjed-ThaqalainSite (5)

در ارتباط با حضرت رقیّه، حضرت علیّ اصغر بعضی دنبال تاریخ هستند و بحث‌های علمی دارند، ولی مردم پاک ما چقدر از این‌ها حاجت می‌گیرند؟ می‌روند در می‌زنند، دل آن‌ها می‌شکند و مهم‌ترین گره‌های آن‌ها با دست کوچک حضرت علیّ اصغر و حضرت رقیّه باز می‌شود. این دارد می‌بیند، او دارد تردید علمی می‌کند، ببینید تفاوت از کجا تا کجا است.

در مسئله‌ی دین‌داری اوّل علم الیقین است، انسان آن‌چنان باوری پیدا کند تمام عالم آتش شود، علیه او باشد، ایمان او از بین نمی‌رود، ایمان او محفوظ می‌ماند. در قدم دوم عین الیقین است که انسان نه تنها از نظر برهانی به باور رسیده، اصلاً دیده است. کسی که امام زمان علیه السّلام را دیده باشد، خود حضرت را دیده باشد، این خیلی جلوتر از کسی است که از نظر کلامی بحث می‌کند، امامت را اثبات می‌کند. امامت ائمّه‌ی اثنی عشر را هم از نظر نص، هم از نظر معجزه، یکی بعد از دیگری ثابت می‌کند. خود او دیده، خود او امام زمان علیه السّلام را دیده، این عین الیقین است.

مرتبه‌ی سوم حقّ الیقین است. مثلی که برای این سه مرحله می‌زنند می‌گویند گاهی انسان دود را از دور می‌بیند یقین پیدا می‌کند آن‌جا آتشی وجود دارد که دودی برخاسته است. گاهی نه، دود نمی‌بیند، کنار آتش آمده و دارد آتش را می‌بیند. این عین الیقین است. اوّلی علم بود، دومی رؤیت بود، مشاهده بود. امّا کسی در آتش بیفتد و بسوزد، با در آتش سوختن با همه‌ی وجود لمس می‌کند، این حقّ الیقین است. بعضی خدا را با دلیل اثبات می‌کنند، چشم دل بعضی باز شده است.Sadighi-13970224-Masjed-ThaqalainSite (10) 

چشم دل باز کن که جان بینی         آنچه نادیدنی است آن بینی

خدا را می‌شود دید ولی نه با چشم سر، با چشم دل می‌‌شود خدا را دید. اگر حجاب گناه بگذارد، اگر رذائل اخلاقی در دل ما نباشد خدا را می‌بینیم، خدای متعال برای ما جلوه می‌‌کند. تجلّی خدا، نور خدا، صفات خدا، در وجود ما محقّق می‌شود.

امّا بالاتر از این مرحله‌ی فنا است؛ «ما رَأَیتُ شَیئاً إلّا و رَأَیْتُ اللَّهَ قبْلَهُ و بَعْدَهُ وَ مَعَهُ». این مرحله‌ی فنا مرحله‌ی عشق مطلق است، عاشق یک چشم دارد و آن چشم معشوق‌بین است، جز معشوق چیزی نمی‌بیند.

می‌گویند مجنون بیمار بود، در طبّ قدیم که الآن هم هست نیشتر می‌زدند، فَصد می‌کردند. طبیب آوردند گفت باید فصد کنیم. به هر جا تیغ گذاشت یا نیشتر گذاشت مجنون گفت: آن‌جا نه، آن‌جا لیلی من است. تمام وجود او لیلی بود، هیچ جا حاضر نشد نیشتری زده شود. جانی که در این وجود است، در این کالبد است، مملو از لیلی است.

بعضی در مرحله‌ی عشق هستند «وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجَبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِک‏»[۱۴] «إِلَهِی وَ أَتْحِفْنِی بِنُورِ عِزِّکَ الْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاکَ مُنْحَرِفاً».[۱۵] چشم از ماسوا پوشید و چشم دل برای شهود حق تعالی باز شد و او را شعله‌ی محبّت آب کرد، تمام وجود او خدا است، تمام وجود او اولیای الهی است و هیچ جای خالی در دل برای غیر آن‌ها نیست. مملو از محبّت و عشق پروردگار متعال هستند.Sadighi-13970224-Masjed-ThaqalainSite (6)

آمادگی برای ماه مبارک رمضان

خود را برای ماه مبارک رمضان آماده کنیم، توبه‌ی نصوح کنیم. حقّ النّاسی داریم برطرف کنیم. پیغمبر صلّی الله علیه و آله ماه شعبان دو وظیفه‌ی مهمّ اخلاقی برای ما مطرح فرموده بودند، یکی استغفار بود، دوم صدقه بود. تا ماه شعبان تمام نشده یک کیسه برنج، یک قربانی، یک اطعام از افرادی که می‌شناسید بضاعت ندارند، مشکل دارند. یک کاری انجام بدهیم، خدای متعال به این ایثار خیلی اهمّیّت داده است. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»،[۱۶] از چیزهایی که دوست دارید، خوراکی‌هایی که خیلی دوست دارید بپزید برای جنوب شهر بفرستید، برای حاشیه‌نشین‌ها بفرستید. یک کاری انجام بدهیم.

در ارتباط با جوان‌ها می‌توانیم کاری انجام بدهیم بنشینیم فکر کنیم، برای ازدواج بعضی جوان‌ها که زمینه دارند، گرفتار معصیت نشوند، ببینیم ما چه کمکی می‌توانیم داشته باشیم. آنچه رضای خدا است حداقل آرزوی آن را داشته باشیم، حداقل به فکر باشیم، اگر نتوانستیم هم حسرت بخوریم که چرا نتوانستیم. دیگر این‌که استغفار استغفار واقعی باشد، توبه‌ توبه‌ی نصوح باشد. ماه مبارک رمضان ماه خاصّی است، با همه‌ی ماه‌ها فرق دارد. إن‌شاء‌الله تعالی آبرومند وارد این ماه شویم.Sadighi-13970224-Masjed-ThaqalainSite (11)

بنده خدایی که در وادی سیر و سلوک است و بعضی از او کرامت نقل می‌کنند برای من نقل کرده است. گفت بنده خدایی وجود نازنین امام عصر را در عالم مکاشفه دیده بود، دیده بود در محضر مبارک ایشان نامه‌هایی روی هم گذاشته شده، حضرت این نامه‌ها را برمی‌دارند می‌خوانند، یک چیزی کنار آن می‌نویسند. بعضی از این نامه‌ها را قبل از این‌که چیزی بنویسند می‌بوسند بعد می‌نویسند. پرسیده بود: آقا این‌ها چیست؟ حضرت فرموده بودند این‌ها توسّلاتی است که شیعیان به امام‌زاده‌ها می‌کنند، مشکلاتی دارند می‌روند به امام‌زاده‌ها متوسّل می‌شوند. امام‌زاده‌ها حواله می‌دهند ما امضاء می‌کنیم مشکل آن‌ها برطرف می‌شود. عرض کرده بود: آقا جان، بعضی را اوّل می‌بوسید بعد امضاء می‌کنید. فرموده بود: این‌ها حواله‌های عموی من اباالفضل است.

 

 


پی نوشت:

[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱۵٫

[۳]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۶۵٫

[۴]– سوره‌ی تغابن، آیه ۱۱٫

[۵]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۶۴٫

[۶]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۹۹، ص ۱۳۰٫

[۷]– من لا یحضره الفقیه، ج ‏۲، ص ۶۱۲٫

[۸]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۹۹٫

[۹]– سوره‌ی نور، آیه ۲۲٫

[۱۰]– سوره‌‌ی نحل، آیه ۹۰٫

[۱۱]– سوره‌ی طلاق، آیه ۱٫

[۱۲]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۲۶۷٫

[۱۳]– من لا یحضره الفقیه، ج ‏۲، ص ۶۱۵٫

[۱۴]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۹٫

[۱۵]– همان، ص ۵۰٫

[۱۶]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۹۲٫