اشکال دوم به روایت بیست چهارم

اما بحث ما در روایت بشر نخاس جریان اسارت مادر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و خریداری شدن ایشان توسط بشر به امر امام هادی علیه السّلامبود که که اشکالات سندی و دلالی به آن وارد کرده بودند.

عمده اشکالی که از طرف بعضی بر این روایت شده است، این است که جنگی در میان نبوده است که به تبع آن، بحث اسرا، پیش آید. البته خواهید دید که جنگ بوده است و چنین اشکالی، ناشی از عدم تحقیق است.

بررسی بودن یا نبودن جنگ

اشکال دوم و یکی از مهمترین اشکالات به روایت بشر نخاس این است که در سال ۲۴۲ (سالی که حضرت نرجس خریداری شده است) جنگ عمده ای بین عباسیان و رومیان جود نداشته است، ضمن اینکه در هیچ مأخذ و مدرکی هم، دیده نشده است که امپراطور روم از عباسیین، تقاضای آزادی نواده دختری خود را کرده باشد.

این اشکال را یکی از نویسندگان، [۱]مطرح می‌کند. وی، مساله نبود جنگ را به عنوان یک اصل مسلم می‌داند. البته بعضی از علما هم چنین اشکالی را در کتاب هایشان، بازگو نموده‌اند.

جواب اشکال:

با تمام احترامی که برای مستشکل قائلیم، ولی در مقام جواب می‌گوییم که هم جنگ در آن سال رخ داده و هم اسارت در آن سال واقع شده است. اما بیان جواب: طی چند مقدمه:

مقدمه اول:

شهادت امام هادی علیه السّلام در سال ۲۵۴ بوده است. آن حضرت، بیست سال هم در سامرا بودند. پس امام هادی علیه السّلام از سال ۲۳۴ در سامراء بودند.

مقدمه دوم:

سند اول: سیر اعلام النبلاء از شمس الدین ذهبی

سیر اعلام النبلاء[۲] در مورد وقایع آن زمان، می‌نویسد:

در سال ۲۳۸، لشکر روم، با سیصد مرکب به شهر دمیاط (یکی از بلاد اسلامی) یورش بردند و ششصد زن را اسیر گرفتند و شهر را به آتش گرفتند و بلافاصله برگشتند. پس از آن، متوکل به بازسازی و استحکام شهر پرداخت. و در سال ۲۳۹، یحیی بن علی ارمنی به شهر روم حمله کرد و به قسطنطنیه نزدیک شد و هزار روستا را آتش زد و بیست هزار، اسیر گرفت و ده هزار نفر را هم کشت. [۳]

]چگونه مستشکل، قائل است که در آن زمان، جنگ و اسارتی نبوده است و بر پایه چنین فرضی، روایت «بشر» را زیر سوال می‌برد. باید مقداری بیشتر به تاریخ مراجعه داشته باشیم و صحبتی نکنیم که ریشه نداشته باشد. امام هادی علیه السّلام از سال۲۳۴ تا ۲۵۴ (بیست سال) در سامرا بودند و در این مدت جنگ و اسارت بوده است.[

سند دوم: تاریخ الاسلام شمس الدین ذهبی

کتاب تاریخ الاسلام ذهبی در مورد حوادث سال ۲۴۱، ص۶، می‌نویسد: [۴]

افتتح بغا حصنا من الروم یقال له صمله؛ بغا یکی از دژهای محکم روم را که صمله نام داشت، فتح کرد.

سند سوم: تاریخ حلب عظیمی (ص ۲۵۸)

غزا بغا من طرسوس ثم الی منقیه وظفر بطلائع الروم؛ بغا از طرسوس، بر پیش قراولان روم، پیروز شد.

در این عبارت آمده است که « ظفر بطلائع الروم» و در روایتی هم که قبلا، خواندیم، آمده است که:

بشر گوید: به او گفتم: چگونه در میان اسیران درآمدى و او گفت: یک شب ابو محمّد به من گفت: پدربزرگت در فلان روز لشکرى به جنگ مسلمانان مى‏فرستد و خود هم به دنبال آنها مى‏رود و بر توست که در لباس خدمتگزاران درآیى و بطور ناشناس از فلان راه بروى و من نیز چنان کردم و طلایه‏داران (پیش قراول) سپاه اسلام بر سر ما آمدند.[۵] ]آیا بیش از این، برای اثبات جنگ، دلیل می‌خواهیم؟[

اشکال سوم به روایت بیست و چهارم

یکی دیگر از اشکالاتی که بر روایت بشر نخاس، وارد شده است، این است که این جریان در خواب بوده است و پذیرش این جریان، متوقف بر آن است که ما خواب را حجت بدانیم و مشخص است که خواب حجت نیست، پس ما نمی توانیم به این روایت اعتماد نماییم. مرحوم صدر درکتاب الغیبه الصغری، چنین اشکالی را مطرح می‌نمایند، البته خودشان این اشکال و بعضی از اشکالات دیگر را جواب می‌دهند.

بیان میرزای قمی

میرزای قمی در قوانین، جریان خواب را کاملاً توضیح می‌دهند، ایشان جریان خواب شیخ مفید را ذکر می‌کند که شیخ مفید می‌فرمایند: حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در خواب دیدم در حالیکه، همراهش امام حسن وامام حسین علیهماالسلام بودند، ایشان فرمودند: « یا شیخ علمهما الفقه». از خواب بیدار شدم، متحیر ماندم که این چه خوابی است؟ وقتی برای تدریس حاضر شدم، دیدم که مادر سید مرتضی و سید رضی، دست دو فرزند خود را گرفته و به من گفتند که به این دو فقه، بیاموز.[۶] فهمیدم که این جریان، تعبیر خواب دیشب من بوده است. سپس میرزا می‌فرماید که خواب حجت نیست.

حجیّت یا عدم حجیّت خواب

آیا هر خوابی، حجت نیست؟ آیا همه خواب‌ها «أضغاث أحلام» است و یا اینکه، بعضی از خوابها صادق هستند؟ و از باب « قد صدقت الرویا» بوده و در بیداری شواهد دارند.

جریان مادر امام زمان سلام الله علیها هم، فقط خواب نیست بلکه خوابی است که امام هادی علیه السّلام آن را امضاء کرده است. پس اعتماد ما بر خواب نیست بلکه بر بیداری است. شما متن روایت را ببینید، گویا کسانی که چنین اشکالی را گرفته‌اند، روایت را با دقت، ندیده‌اند. اما متن روایت:

«بشر می گوید: چون او را به «سرّمن‏راى» رسانیدم و بر مولایمان امام هادى علیه السّلام وارد شدم، بدو فرمود: چگونه خداوند عزّت اسلام و ذلّت نصرانیّت و شرافت اهل بیت محمّد صلی الله علیه و آله را به تو نمایاند؟ گفت: اى فرزند رسول خدا! چیزى را که شما بهتر مى‏دانید چگونه بیان کنم؟ فرمود: من مى‏خواهم تو را اکرام کنم، کدام را بیشتر دوست مى‏دارى، ده هزار درهم؟ یا بشارتى که در آن شرافت ابدى است؟ گفت: بشارت را، فرمود: بشارت باد تو را به فرزندى که شرق و غرب عالم را مالک شود و زمین را پر از عدل و داد نماید همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد! گفت: از چه کسى؟ یعنی من با کی ازدواج خواهم کرد و آن کیست که فرزندی از آن متولد می‌شود [امام فوراً به همان رؤیا اشاره کردند]؟ فرمود: از کسى که رسول خدا صلی الله علیه و آله در فلان شب از فلان ماه از فلان سال رومى تو را براى او خواستگارى کرد، [امام اشاره به جریان خواب می‌کند و او به یاد خوابش می‌افتد] گفت: از مسیح و جانشین او؟ فرمود: پس مسیح و وصىّ او تو را به چه کسى تزویج کردند؟ گفت: به پسر شما ابو محمّد! فرمود: آیا او را مى‏شناسى؟ گفت: از آن شب‏که به دست مادرش سیّده النّساء اسلام آورده‏ام شبى نیست که او را نبینم.[۷]

نتیجه:

امام به همان رؤیا اشاره می‌کند و رؤیا را امضاء می‌کند، پس اعتماد ما بر روایت بشر نخاس، اعتماد بر خواب نمی باشد. رؤیایی است که امام در یقظه به آن اشاره و امضاء می‌کند. به همین مناسبت، جریانی را از کتاب فرائد السمطین، اشاره می‌کنم.[۸]

فرائد السمطین و رؤیای صادقانه

شخصی، بنام ابوحبیب بناجی اهل خراسان می‌گوید: «شبی پیامبر را در خواب دیدم که در مسجد و منطقه ای که محل نزول حجاج و استقبال و وداع با آنان بود، وارد شدند، به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم و سلام کردم، یک طبق از خرمای مدینه خرمای صیحانی جلوی پیامبر بود. پیامبر، مشتی از آن خرما را به من دادند، من خرما را گرفتم و شمردم، دیدم که ۱۸ تا است. پیش خودم، تعبیر کردم و گفتم که من ۱۸ سال زندگی خواهم کرد. ۲۰ روز از این قضیه گذشت و در زمین مشغول کشاورزی بودم که به من خبر دادند که امام رضا علیه السّلام تشریف آورده‌اند، گفتم که کجا هستند؟ گفتند، در همان مسجد است [ که در خواب دیده بودم]، به سرعت بسوی مسجد برای زیارت امام رضا علیه السّلام روان، شدم. جمعیت زیادی روانه مسجد شده بودند. وارد مسجد شدم، امام رضا علیه السّلام در جایی نشسته بود که پیامبر [در خواب] نشسته بود. دیدم روی همان حصیری است که پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودند و جلوی آقا یک سبد خرمای صیحانی است. سلام کردم جواب مرا دادند، سپس فرمودند: بیا جلو و بعد، مشتی از آن خرما به من دادند. دیدم که تعداد آن‌ها ۱۸ تا است. [شاهدم این جاست] به امام رضا علیه السّلام گفتم: خرمای زیادتری به من دهید، فرمود: اگر جدم پیامبر به تو خرمای بیشتری می‌داد من هم به تو بیشتر می‌دادم.[۹]

این رویای صادقانه است که امام آن را در بیداری، تایید می‌کند. البته ما نمی خواهیم بگوییم که همه خواب ها حجّت هستند و خیلی از خواب های دیده شده را تأیید نمی کنیم.

اشکال و جواب در بیان مرحوم صدر

ایشان در مقام جواب از این اشکال: ان الایمان بمضمون هذا الحدیث، متوقف علی الایمان بالاحلام وهو خرافه من الخرافات می‌فرمایند:

جواب اول:

ایمان مطلق به همه خوابها، خرافات است و احدی از ما، قائل به چنین نظری نمی باشد و ما هم چنین ادعایی نداریم. و صحت این حدیث هم متوقف بر خواب نیست. چیزی که جای شک وشبهه ای در آن نیست، صحت بعضی از این احلام است که محقق شده است. واین امر هم، بدیهی است برای کسی که به زندگی خودش و یا به کتاب دارالسلام میزا نوری و یا احلام علی الوردی مراجعه کند. خواب ممکن است که در عالم خارج مصداق پیدا کند و مطابق واقع باشد.

جواب دوم:

جواب دوم این است که رؤیت ائمه معصومین علیهم السلام نمی تواند کاذب باشد، چون خواب های کاذب، از شیطان است. شیطان نمی تواند خودش را به شکل معصومین، در آورد. زیرا کلامی به پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت داده شده است که «من رآنا فقد رآنا» و یا کلام امام حسن عسگری علیه السّلام به یکی از اصحابش در خواب به او فرمود: «واعلم ان کلامنا فی النوم مثل کلامنا فی الیقظه» اگر این مسئله تمام شود نمی توانیم بگوییم که این خواب کاذب است.[۱۰]

جواب سوم:

ما ملزم نیستم همه روایت را درست بدانیم، بلکه، این جریان می‌تواند به عنوان رمز و اشارات باشد. یعنی که مادر امام زمان سلام الله علیها، آن جا هم [ بلاد اولی ] ملهم و مورد عنایت بوده است، زیرا مصلحت، ایجاب کرده است که در آنجا هم، مورد عنایت و الهام واقع شود. [۱۱]

جواب مرحوم صدر به اشکال رؤیا

مرحوم صدر در جواب از اشکال رؤیا، سه جواب می‌دهند:

  1. خوابی، صحیح نیست که درخارج محقق نشود ولی اگر تحقق پیدا کرد، شکی در صحت آن نداریم.

 

  1. بعضی قائلند [یک نظر است] که اگر شخصی، پیامبر و یا ائمه معصومین علیهم السلام را در خواب ببیند، ممکن نیست خواب او کاذب باشد. چون پیامبر فرموده است: «من رآنا فقد رآنا»

 

  1. ما ملزم نیستم همه روایت را درست بدانیم، بلکه، این جریان می‌تواند به عنوان رمز و اشارات باشد. یعنی که مادر امام زمان سلام الله علیها، آن جا هم [بلاد اولی] ملهم و مورد عنایت بوده است، زیرا مصلحت، ایجاب کرده است که در آنجا هم، مورد عنایت و الهام واقع می‌شود.

بررسی جواب دوم مرحوم صدر

ما می‌خواهیم این جواب دوم را خواب معصوم نمی تواند دروغ باشد بررسی کنیم.[۱۲] برای تکمیل این بحث، به کتاب شریف بحارالانوار مراجعه نمایید[۱۳]. مرحوم مجلسی، راجع به حقیقه الرویا در السماء و العالم، بسیار عالی بحث کرده اند. ایشان بعد از نقل مطالبی، کلامی را از کراجکی که او هم از شیخ مفید، نقل می‌کند، بیان می‌دارد. اکنون کلام ایشان را ذکر می‌کنیم:

رؤیا در کلام مرحوم مجلسی از کتاب السماء و العالم

الرؤیا فی‏ المنام‏ یکون من أربع جهات: (رؤیا چهار قسم است)

  • أحدها … : چیزى را در خاطر آوردن و با خود گفتن تا در نفس، نقش گیرد و سپس همان را در خواب می‌بیند.

 

  • الجهه الثانیه … : بر اثر غلبه چهار طبع بر یکدیگر مزاجش، پریشان شود و در خیال آید آنچه با طبع غالب سازگار است از خوردنى و نوشیدنى و دیدنى و پوشیدنى و شادى‏ بخش و نفرت‏بار، و بسا اثر طبع غالب در بیدارى و شهود هم باشد به گونه ای که در شخصی که صفراء، غلبه کرده است، بالا رفتن بر بلندى دشوار است و به خیالش افتد که از آن سقوط کند و هول و هراسى کند که دیگران نکنند، آنکه سوداء بر او غلبه کند خیال کند بهواء برآمده و فرشته‏ها با او راز گفتند، و آن را درست پندارد تا آنجا که خود را پیغمبر شمارد که از آسمانش وحى رسد و مانند آن.

 

  • و الجهه الثالثه…: الطاف و عنایات الهى است که برخى مخلوقات را فراگیرد، براى آگاهى و هشدار و اعذار و انذار، و در دلش افتد آنچه خیالش را برانگیزد براى کارهائى که طاعتند و شکر نعمت، و او را از نافرمانى بازدارد و از آخرت بترساند، و مصلحتى برای او خواهد بود و سود معنوى و اندیشه معرفت‏آور برای او پدید می‌آید.

 

  • و الجهه الرابعه…: از شیطان و وسوسه‏اى از او در دل انسان پدید می‌آید که به یادش میآورد چیزهاى اندوهبار و غم، آنچه به او نرسد، یا واداردش بر ارتکاب گناه که مایه هلاک او است، یا باعث شبهه‏ هاى در دینش گردد که نابودش سازد، و این سزاى بی توفیقى است بر اثر نافرمانى و تقصیر در طاعت خداوند سبحان و از خوابهاى بیهوده کسى جز انبیاء و ائمه علیهم السّلام و راسخان در علم از مردم صالح، نجات نمی یابد.

و استادم همیشه می‌گفت: هر کس که علمش زیاد شود، رؤیاهایش کم می‌شود، واگر کسی علمش زیاد شود و خواب ببیند و مشکل عارضه بدنی هم نداشته باشد خوابهایی که می‌ببیند حق است. و منظورش از تندرستى، دچار نبودن به بیماریهاى مهیج چهار طبع و اعتدال مزاج است چنانچه بیان شد، خواب مست و کسى که شکمش پر از خوراک است که مانند مست است، حق نمی باشد، از این رو گفته‏اند خوابهاى ماه رمضان کمتر درست درآیند.

اما خواب انبیاء، همیشه صادق است و در حقیقت وحى است و خواب های ائمه علیهم السلام هم، جاری مجری وحی است، گرچه نام وحی بر آن نمی گذاریم. و چون خواب مؤمن صادق باشد از طرف خداوند تعالى است، چنانچه گفتیم.

(شاهد در جواب فرمایش مرحوم صدر که فرمودند: بعضی قائلند که اگر شخصی، پیامبر و یا ائمه معصومین علیهم السلام را در خواب ببیند، ممکن نیست خواب او کاذب باشد. چون پیامبر فرموده است: «من رآنا فقد رآنا» از اینجا شروع می‌شود)

و اما اینکه، انسان، پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم یا یکى از ائمه علیهم السّلام را در خواب بیند، این خواب‌ها در نزد من سه گونه است:  ۱٫ قطع به صحت   ۲٫ قطع به بطلان    ۳٫ نه صحت ونه بطلان

خوابی را که قطع به صحت آن دارم، این است که در خواب ببیند پیغمبر یا امام در حال انجام طاعت الهی است و یا نهى از گناه کند و یا زشتى آن را بیان کند و به حقى دعوت کند یا حقى گوید، یا از باطلى بازدارد یا بدکار را نکوهش کند. [ پس کسی که این خواب را ببیند صحیح است و حکم به صحت آن، می‌شود، مثل حضرت نرجس سلام الله علیها که در خواب دیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله از ایشان، برای فرزندش خواستگاری می‌کند و یا خواب حضرت زهرا سلام الله علیها را دیدند که ایشان، فرمودند: تا زمانی که به نصرانیت هستی، فرزندم را ملاقات نمی کنی، این‌ها همه، امر بر طاعت است، پس خواب نرجس سلام الله علیها، صادق و حق است.]

و اما خوابی را که قطع به بطلان آن دارم، خوابی است که ضد این باشد. [ مثلا، امام«نعوذ بالله» شخصی را به باطل دعوت کند و یا از کار حقی باز دارد این خواب، باطل است زیرا این‌ها مظهر حق اند و با حق هستند و حق، از باطل دور است واگر کسی باشد که بگوید امام امر به باطل کرده، اشتباه محض است.]

و اما خوابی که ممکن است درست یا نادرست باشد این است که پیغمبر یا امام را در حال عادى بیند که جنبه مذهبى ندارد مانند اینکه در خواب بیند سوار است یا راه می‌رود و یا نشسته و مانند آن.

( پس خواب حضرت نرجس سلام الله علیها، از قسم اول است که یقین به صحت آن می‌باشد).

و اما خبر مروىّ از پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله که: مَنْ رَآنِی فَقَدْ رَآنِی فَإِنَّ الشَّیْطَانَ لَا یَتَشَبَّهُ بی «هر که مرا ببیند مرا دیده است زیرا شیطان شبیه من نمیشود» اگر مقصود دیدن در خواب باشد مخصوص به همان قسم اول است نه در هر سه قسم، زیرا شیطان مانند پیغمبر  صلی الله علیه و آله در حق و طاعت نمی شود.

و اما آنچه از آن حضرت صلى اللَّه علیه و آله روایت است که «هر که مرا در خواب بیند در بیدارى دیده» دو وجه دارد:

 اول: آنکه مقصود خواب دیدن باشد و مخصوص قسم اول باشد مانند خبر گذشته.

دوّم: اینکه مقصود دیدن پیامبر در بیدارى باشد نه در خواب وامّا نائم، وصف پیغمبر باشد نه کسی که خواب می‌بیند، بدین معنى که هر که مرا بیند، در حالیکه من، در خوابم مانند این است مرا در بیدای دیده است. و فایده اش، این است که به آن‌ها بفهماند او در خواب و بیدارى هر دو- ادراک و دریافت یکسان دارد و چون در حال خواب هم در حضور او باشند، مثل بیداری، رعایت ادب کنند.

و از آن حضرت صلى اللَّه علیه و آله روایت است که چرتى زد و برخاست و بى‏تجدید وضوء نماز خواند، و از او پرسش شد، فرمود: من مانند شماها نیستم چشمم می‌خوابد و دلم بیدار است.

و همه این روایات، خبر واحدند و اگر پذیرفته شوند بر این روش تفسیر می‌شوند. [۱۴] [ یعنی ما در مورد روایت «مَنْ رَآنِی فَقَدْ رَآنِی» بحث سندی نکردیم، لذا اگر روایت از نظر سندی مشکلی نداشته باشد، توجیه اش این است که ما گفتیم.]

نتیجه: ما (آیت الله طبسی) روایت بشر نخاس را می‌پذیریم و اشکال رؤیا بودن را هم، جواب می‌دهیم البته جواب ما؛ غیر از جواب ایشان است، چون مرحوم صدر از طریق «من رآنی فقد رآنی» جواب داده‌اند. و قائلیم که چنین رؤیایی، شاهد صدق دارد و در بیداری امام، آن را تأیید کرده‌اند.

شبهه رؤیا بودن روایت بشر نخاس

قبلاً گفتیم، اشکال این است که جریان بشر نخاس خواب است و ما نمی توانیم به خواب استناد کنیم. جواب ما این بود که این جریان، خواب صرف نیست بلکه خوابی است که در بیداری امام آن را تأیید کرده است و اماره بر صدق دارد، پس اعتماد ما برتأیید امام است. خود مستشکل هم مرحوم صدر از این اشکال سه جواب داده اند که قبلاً بیان شد:

جواب اول: گاهی امارات صدق بر رؤیا وجود دارد.

جواب دوم: اگر شخصی، پیامبر و یا ائمه معصومین علیهم السلام را در خواب ببیند، ممکن نیست خواب او کاذب باشد. چون پیامبر فرموده است: «من رآنا فقد رآنا»

ما به استناد فرمایشات کراجکی و شیخ مفید جواب دادیم وگفتیم که جواب ایشان مرحوم صدر باید تفصیل داده شود وگرنه به صورتی که ایشان پاسخ دادند، قابل قبول نیست.

جواب سوم:

روایت بشر نخاس، در واقع کنایه از این است که به حضرت نرجس سلام الله علیها، الهام می‌شده است، پس نیازی نیست که به ظاهر روایت و همه متون آن، ملتزم شویم بلکه آن‌ها را به عنوان رموز می‌گیریم. این‌ها رموزی است که به وی الهام شده است.

توضیح جواب سوم:

گاهی مصلحت ایجاب می‌کند که خداوند به شخصی، الهام کند و انکار الهام در واقع تکذیب قرآن و روایات است. مثلاً: « وَ أَوْحى‏ رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ‏ أَنِ اتَّخِذی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُون‏ [۱۵] و یا آیه شریفه: «فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ‏ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ‏ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ»[۱۶]

پس اصل الهام، در آن حرفی نیست. کسانی هستند که مورد عنایت خداوند متعال قرار می‌گیرند. هیچ بعید نیست که حضرت نرجس سلام الله علیها گرچه به شکل غامض (که روشن نباشد) در همان محل خودش، بنابر مصلحتی، به ایشان الهام می‌شده است. زیرا خداوند می‌دانست که ایشان مادر امام زمان عجل الله تعالی فرجه می‌شود و کسی که الان در ناز و نعمت به سر می‌برد و نوه قیصر است، بناست که در آینده مورد اذیت واقع ‌شود. (اذیت هایی از قبیل: به اسارت در آمدن، تحت مراقبت شدید حکومت و)، پس باید چنین کسی که در آینده دچار گرفتاری می‌شود، ازنظر عاطفی و روحی، زمینه سازی شود تا در برابر مشکلات، شانه خالی نکند و برایش غیر قابل تحمل نباشد. اگر او آمادگی روحی نداشته باشد و بار مسئولیت را تحمل نکند، قضیه ولادت حضرت، آشکار می‌شود و موجب کشته شدن مادر و فرزند می‌شود. پس خداوند بنابر مصلحت به ایشان الهام کرده است و خواب در این جا کنایه از الهام است.[۱۷]

جواب از پاسخ سوم مرحوم صدر

ما اصل الهام و اینکه، بعضی مورد الهام قرار می‌گیرند را، قبول داریم، ولی حمل چنین روایت مفصلی، بر رمز و کنایه، جای تأمل دارد. و جواب ما همان است که گفتیم، این رؤیا را امام در بیداری تأیید کرده است و اماره بر صدق دارد، پس اعتماد ما برتأیید امام است.

مؤید دوم روایت بشر نخاس:

روایت بشر نخاس، از روایاتی است که اشکالات سندی و دلالی به آن وارد شده است. تا اینجا برای پاسخ به اشکال دلالی، مویدی برای روایت بشر آوردیم. (که در نوشتار قبلی ذکر شد) موید روایت بشر، روایت الغیبه نعمانی است که از امام زمان عجل الله تعالی فرجه، تعبیر به «ابن سبیه» شده است. اکنون، موید دیگری هم برای روایت بشر نخاس، بیان می‌کنیم. این روایت را از إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات شیخ حر عاملی، نقل می‌کنیم. (این بحث، استدراکی از قبل است)

به سند خودش از فضل بن عبدالجبار نقل می‌کند که خدمت امام حسن عسگری رسیدم، گفتم: دوست دارم که سوالی بپرسم و بدانم که امام و حجت خدا بر بندگان، بعد از شما چه کسی است؟ امام فرمودند: امام و حجت بعد ازمن، فرزند من است. [۱۸] اسم او، هم نام و هم کنیه پیامبر است. او آخرین حجت های خدا و آخرین خلیفه خداوند در زمین است. [۱۹]

گفت: آن فرزندی که می‌فرمایید، از چه کسی است؟ [شاهد ما این جاست] امام فرمود: از از دختر پسر قیصر روم نوه پسری قیصر روم- است. به زودی متولد می‌شود و غیبت طولانی دارد و بعد از آن، به اراده خداوند ظاهر می‌شود. [۲۰]

پس این روایت را به عنوان شاهد دوم و استدراک روایت بشر، قرار بدهید.

منابع دیگر این روایت:

*  کشف الحق اربعون خاتون آباد، ص۱۵ (البته اضافاتی دارد: «یقتل الدجال فیملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا فلا یحل لاحد ان یسمی او یکنیه» بیان نکردن کنیه حضرت، خلاف مشهور است، زیرا، عدم ذکر در مورد نام حضرت است و تا آنجا که بنده (آیت الله طبسی) تحقیق کرده ام، کسی نسبت به کنیه، چنین نگفته است).

*  مستدرک مرحوم نوری، ج۱۲ ص۲۸۰

* صافی، منتخب الاثر ص۳۴۶

* معجم الاحادیث الامام المهدی، ج۶، ص۴۹

 

منبع: اقتباسی از درس “خارج مهدویت” حضرت آیت الله طبسی


[۱] – قدیمی ترین خبردرباره ملیت مادرامام زمان علیه السلام به سال ۲۸۶ق/۸۹۹م ،برمی گردد.صدوق نخستین بار به نقل از محمد بن بحر شیبانی که روایت خود را به بشر بن سلیمان نخاس منسوب می داند، این موضوع را ذکر کرده است. طبق این خبر، او شخصی مسیحی   مذهب، از روم بود که توسط نیروهای اسلامی به اسارت درآمد و بصورت کنیز در معرض فروش قرار گرفت. بشرنخاس وی را از بازار برده فروشان خرید و به محضر امام دهم – حضرت علی هادی علیه السلام – درسامرا فرستاد. روایت مذکور پس از بیان این مطلب اعتبار خود را از دست داده و به سبک شرح نوبسی زندگی اولیاء وقدیسین درمی آید. روایت می شود که مادر امام دوازدهم ملیکه بنت یشوع، نوه دختری قیصر روم بود، ومادرش از اعقاب شمعون حواری عیسی علیه السلام بوده است. زمانی ملیکه درکاخ جدش مریم، مادرعیسی  علیه السلام و. حضرت فاطمه علیها السلام ،دخترپیامبراسلام رادرعالم رؤیا می بیند، حضرت فاطمه علیه السلام در عالم رؤیا او را به اسلام دعوت می کند و وی رامتقاعد می سازد تا خود را به اسارت لشکریان اسلام درآورد. توثیق این روایت از جنبه های گوناگون مورد سؤال قرار گرفته است.شک آورترین نکته دربخش آخر روایت ملاحظه می شود. اولاً: پس از سال ۲۴۲/۸۵۶ جنگ عمده ای بین عباسیان و رومیان وجود نداشته و هیچ دلیلی هم در مأخذ دیده نمی شود که امپراطور روم ازعباسیان تقاضای آزادی نواده دختری خود راکرده باشد. ( تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، جاسم حسین، ترجمه سید محمد تقی آیت اللهی، ص۱۱۵).

[۲] – سیر الاعلام النبلاء شرح حال متوکل ناصبی را ببینید، و در تحقیقات تان مواظب باشید چیزی ننویسید که در راستای تأیید دشمنان باشد. من الان دربعضی از مقالات می بینم که می خواهند ساحت متوکل را تبرئه کنند، می نویسند که متوکل ناصبی نبوده و تخریب کربلا را هم، انجام نداده است. می خواهند این اصل مسلم را زیر سوال ببرند. خود ذهبی(سیر اعلام النبلا،ذهبی،ج۱۲،ص۳۶) در مورد متوکل می گوید: وفِی سَنَهِ سِتٍّ وَثَلاَثِیْنَ: هَدَمَ المُتَوَکِّلُ قَبْرَ الحُسَیْنِ -رَضِیَ اللهُ عَنْهُ- فَقَالَ البَسَّامِیُّ أَبْیَاتاً مِنْهَا: أَسِفُوا عَلَى أَنْ یَکُوْنُوا شَارَکُوا … فِی قَتْلِهِ فَتَتَّبعُوهُ رَمِیْمَا ؛ وَ کَانَ المُتَوَکِّلُ فِیْهِ نَصْبٌ وَانْحِرَافٌ، فَهَدَم هَذَا المَکَانَ وَمَا حَوْلَهُ مِنَ الدُّوْرِ، وَأَمَرَ أَنْ یُزْرَعَ، وَمَنَعَ النَّاسَ مِنْ انْتِیَابِهِ ]ابن اثیر که با شیعه مشکل داشت، نقل می کند که: دلقکی، در مجلس متوکل به امیر المومنین اهانت می کرد. چرا باید از رذل ترین عباسیین، دفاع کنیم؟[

[۳]شمس الدین ذهبی، سیر اعلام النبلا ج۱۲ ص۳۶

[۴]این کتاب، بر اساس وقایع سال ها نوشته شده است لذا بصورت مجلد نمی باشد.

[۵]قَالَ بِشْرٌ فَقُلْتُ لَهَا وَ کَیْفَ وَقَعْتِ فِی الْأَسْرِ فَقَالَتْ أَخْبَرَنِی أَبُو مُحَمَّدٍ لَیْلَهً مِنَ اللَّیَالِی أَنَّ جَدَّکِ سَیُسَرِّبُ‏ جُیُوشاً إِلَى قِتَالِ الْمُسْلِمِینَ یَوْمَ کَذَا ثُمَّ یَتْبَعُهُمْ فَعَلَیْکِ بِاللَّحَاقِ بِهِمْ مُتَنَکِّرَهً فِی زِیِّ الْخَدَمِ مَعَ عِدَّهٍ مِنَ الْوَصَائِفِ مِنْ طَرِیقِ کَذَا فَفَعَلْتُ فَوَقَعَتْ عَلَیْنَا طَلَائِعُ الْمُسْلِمِینَ

[۶]میرزای قمی، قوانین، ص۴۹۵

[۷]قَالَ بِشْرٌ فَلَمَّا انْکَفَأْتُ بِهَا إِلَى سُرَّ مَنْ رَأَى‏ دَخَلْتُ عَلَى مَوْلَانَا أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ ع‏ فَقَالَ لَهَا کَیْفَ أَرَاکِ اللَّهُ عِزَّ الْإِسْلَامِ وَ ذُلَّ النَّصْرَانِیَّهِ وَ شَرَفَ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ ص قَالَتْ کَیْفَ أَصِفُ لَکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی قَالَ فَإِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُکْرِمَکِ فَأَیُّمَا أَحَبُّ إِلَیْکِ عَشَرَهُ آلَافِ دِرْهَمٍ أَمْ بُشْرَى لَکِ فِیهَا شَرَفُ الْأَبَدِ قَالَتْ بَلِ الْبُشْرَى‏ قَالَ ع فَأَبْشِرِی بِوَلَدٍ یَمْلِکُ الدُّنْیَا شَرْقاً وَ غَرْباً وَ یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً قَالَتْ مِمَّنْ قَالَ ع مِمَّنْ خَطَبَکِ رَسُولُ اللَّهِ ص لَهُ مِنْ لَیْلَهِ کَذَا مِنْ شَهْرِ کَذَا مِنْ سَنَهِ کَذَا بِالرُّومِیَّهِ قَالَتْ مِنَ الْمَسِیحِ وَ وَصِیِّهِ قَالَ فَمِمَّنْ زَوَّجَکِ الْمَسِیحُ وَ وَصِیُّهُ قَالَتْ مِنِ ابْنِکَ أَبِی مُحَمَّدٍ.

[۸] – کتاب«فرائد السمطین فی فضایل المرتضی و البتول و السبطین والئمه من ذریتی» از جوینی است. نویسنده، از اهل سنت و شافعی مذهب است. وی، استاد ذهبی متعصب است. جوینی می گوید که چند سالی پیش او درس خوانده ام. ذهبی در کتاب« معجم شیوخ المحدثی الذهبی» اسمش را می برد و از او تجلیل می کند. این کتاب انصافا، خواندنی است.

[۹] – قصه الامام الرضا علیه السلام مع من رأی فی الامنام النبی صلی الله علیه وآله وسلم و اعطاه ثمانیه عشر تمره. قال الحاکم : و حدثنی علی بن محمد بن یحیی المذکر قال : حدثنا محمد بن علی به الحسین القفقیه قال :حدثنا أحمد بن زیاد بن جعفر ،قال حدثنا علی بن ابراهیم هاشم ، عن محمدبن عیسی، عن أبی حبیب {البناجی} انه قال:رأیت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فی المنام و فد وافی البناج و نزل فی المسجد الدی ینزله لحاج فی کل سنه ، و کأنی مضیت إلیه و نزلت عنده و سلَّمت علیه و وقفت بین یدی، فوجدت عنده طبقا من خوص نخل المدینه فیهتمر صیحانی فکانه قبض من ذلک التمر،فناولنی فعددته فکان ثمانیه عشر {تمرهً}،فتأوَّلت أننی أعیش بعدد کل تمره سنه.فلما کان بعد عشرین یوماً کنت فی أرض تعمر بین یدیه للزراعه إذ جاءنی من أخبرنی بقدوم أبی الحسن الرضا علیه السلام من المدینه و نزوله دلک المسجد،فرأیت الناس یسعون الیه، فمضیت نحوه و تحته حصیر مثل ما کان تحته،وبین یدیه طبق فیه تمر صیحانی فسَّلمت علیه و درُّ علیَّ السلام و استدنانی فناولنی قیضه من ذلک التمر ، فقلت له: زدنی من با ابن رسول الله )صلی الله علیه وآله) فقال : لو زادک رسول الله صلی الله علیه وسلم لزدناک.(فرائد السمطین ، چاپ بیروت ،ج۲، ص۲۱۰)چاپ دوجلدی

[۱۰] – البته باید در روابت « من رآنا فقد رآنا» بحث شود، ثانیاً: از کجا معلوم، کسی را که در خواب می بیند، معصوم باشد. ما به راحتی، چنین کلامی را نمی توانیم بپذیریم. الان منحرفین هم می گویند ما فاطمه زهرا سلام الله علیها و یا …را در خواب دیدیم. خیر، باید امام تصدیق کند.

 

[۱۱]موسوعه الامام المهدی،سید محمد صادق صدر، ص۲۵۰و ۲۵۱،ناشر دارالکتب الاسلامی.

[۱۲]البته بعضی این روایت را مورد سوء استفاده یا دستآویز قرار می دهند که فلانی حق است زیرا ایشان خواب پیامبر صلی الله علیه و آله و یا فاطمه زهرا  سلام الله علیها را دیده اند و آن ها تأیید کرده اند.

[۱۳]بحارالانوار ج۵۸، ص۲۱۱٫

[۱۴]مجلسی، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج‏۵۸، ص: ۲۱۲.

[۱۵]سوره نحل، ایه ۶۸

[۱۶]سوره انعام، آیه ۱۲۵.

[۱۷] – ثالثاً: اننا غیر مضطرین لأن نلتزم من هذا الحدیث بحر فیه الرؤیا. بل یمکننا ان نحمله علی نحو من الرمزیه و نقول :ان أم المهدی علیه و علیها السلام، کانت فی بلادها الأولی کانت ملهمه بشکل غامض بعض خطوط مستقبلها و الحنین الیه، بمقدار بحیث انها حین واجهت هذا المستقبل احبته واخلصت له. و هذه مصلحه الهیه عظیمه، باعتبار ما یعلمه الله تعالی من کونها اما للمهدی علیه السلام، وما سوف تری فی سبیل ذلک من الضغط والمطارده والعذاب. اذن فهی تحتاج إلی الهام خاص – ولو بشکل لا شعوری غامض – یوجب تربیتها و توجیه عواطفها بالشکل المخلص المؤمن . فانها، لو کانت مجرده عن هذا الهام و کانت مشتراه من السوق من دون اخلاص سابق و تربیه داخلیه، لأمکن لها ان تجزع من التعذیب فتبوح بأمر ولدها، ویؤدی الحال إلی القاء القبض علیه و وقتله. وهو ما لا یریده الله تعالی ان یکون… کیف؟ .وقد ذخره الله عزوجل بقدرته الکبری لمستقبل الاسلام و ارساء قواعد الحق. أما انکار وجود الالهام کحقیقه کونیه الهیه، تتحقق باراده الله تعالی عنده وجود المصلحه..فهذا تکذیب للقرآن اذ ینسب الالهام إلی النحل قائلاً:و اوخی الی النحل ان اتحذی من الجبال بیوتا و من الشجر ومما یعرشون. ثم کلی من کل الثمرات، فاسلکی سبل ربک ذللا. وینسب عزوجل هذا الالهام ببعض مراتبه ذلی الانسان إذ یقول عز من قائل : فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام، ومن یُرد ان یضله یجعل صدره ضیقاً حرجاً کانما یصعد فی السماء.اذن فلتکن الظاهره التی أحسنت بها عاشتها ام المهدی ، شکلاً من أشکال الالهام.(موسوعه الامام المهدی،سید محمد صادق صدر، ص۲۵۰و ۲۵۱،ناشر دارالکتب الاسلامی)

[۱۸]گویا، این راوی خبر ندارد که امام به دنیا آمده است که برایش سوال شده که آیا برادر امام حسن عسگری علیه السلام با آن مشکلاتی که داشت امام است؟

[۱۹]کسانی که قائلند، امام زمان علیه السلام تا قیامت، خلیفه است و بعد از او حجتی نیست، یکی از دلایل شان همین روایت است که اصلا منافاتی هم با رجعت ندارد.

[۲۰]و قال: حدثنا محمّد بن عبد الجبار قال: قلت لسیدی الحسن بن علی علیه السّلام یا ابن رسول اللّه جعلنی اللّه فداک أحب أن أعلم من الإمام و حجه اللّه على عباده من بعدک؟ فقال علیه السّلام: إن الإمام و حجه اللّه من بعدی ابنی سمیّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و کنیّه الذی هو خاتم حجج اللّه و آخر خلفائه، قال: ممن هو یا ابن رسول اللّه؟ قال: من‏ ابنه ابن‏ قیصر ملک‏ الروم‏ ألا إنه سیولد و یغیب عن الناس غیبه طویله ثم یظهر الحدیث. شیخ حر عاملی، إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات ، ج۳ص۵۶۷ باب۳۲ح۶۸۰ ، نقل از اثبات الرجعه فضل بن شاذان.